|
|
نوشته شده توسط : kamkidaghmiyab
شهداي ترورشهرستان مرندروستاي مياب
بسم ربّ الشّهداء والصّديقين
زندگينامه سردار شهيدحسين استادي مياب ازشهداي ترور
شهيدحسين استادي مياب فرزندمحمدابراهيم در اول مهرماه ۱۳۴۸در روستاي مياب ازتوابع شهرستان مرنداستان آذربايجانشرقي درخانواده اي متوسط چشم به جهان گشودكه پد ومادرش مذهب شيعه دوازده امامي ومتدين بودندكه هزينه ي زندگي خويش را ازراه انجام كار كشاورزي ودامداري تامين مي كردند حسين در دوران كودكي فردي جسور،بي باك،وباشهامت بودكه اين جسارت وشهامت حسين زبان زد همگان بودوتا آخرين لحظات زندگي شهيد همراه وي بود. حسن حامي مستضعفين بود ودرمسائل اجتماعي روستا دخالت داشت بطوري كه درچندمورد بخاطر گران كردن كرايه خودسرانه ماشينها واردعمل شدند وعوامل را به ميزمحاكمه كشاند.حسين درسال ۱۳۵۵درسن هفت سالگي پابه مدرسه مي گذارد وتحصيلات دوران ابتدايي رادر دبستان دولتي عنصري مياب(شهيديوسفي فعلي)ادامه مي دهد وبه علت مشكلات زندگي سال آخر دبستان را به صورت داوطلب آزادامتحان مي دهد وقبول ميشودشهيد باشروع قيام عليه رژيم طاغوت ايشان نيز درتظاهرات انقلابي شركت نموده تا اينكه انقلاب پيروزميشودحسين علاقه بسياربه اماموانقلاب داشت وهميشه در ايام الله دهه فجر خودش ازمرندپوستروعكسهاي انقلابي تهيه كرده ودرمراسم دهه ي فجر شركت مي كرد . حسين درسال ۱۳۶۴ دوره آموزش اعزام به جبهه بسيجي را به مدت يك ماه سپري نمود وبعد ازآن درسال ۱۳۶۵براي ياري رساندن به رزمندگان اسلام علزم جبهه ها گرديدازخصايص بارز ونمونه ي حسين اين بودكه نسبت به ضد انقلابيون خيلي حساس بود وهميشه ميگفت بايد ريشه اين بي غرت ها ووطن فروشها را خشكاند.شهيداستادي بصورت بسيجي درمنطقه ي شلمچه حضوري فعال داشت وبعدازآن به عضويت پاسدار افتخاري سپاه در آمدوبا اين افتخاردرمناطق عملياتي خرمشهر-جزيره مجنون – سردشت- بانه – وباختران درعملياتهاي گوناگون شركت نمود.شهيداستادي نسبت به پدر ومادرخويش بسيارمهربان بود وبه آنها احترام زيادي قائل بودهيچ وقت راضي نشدكه پدر ومادرش ازوي رنجيده خاطر شوند.
شهيداستادي دردي ماه سال۱۳۶۵درعمليات كربلاي چهارحضورداشته وبعدازآن درهمان ماه درعمليات كربلاي پنج درمنطقه شلمچه به عنوان مسئول آتشبار دوشيكا جوانمردانه جنگيد ومجروح گرديد وتنها بعدازچندروزاستراحت به جبهه برگشت درسال ۱۳۶۶ درمنطقه عملياتي ابوالفتح عراق درعمليات نصرهفت شركت نموده وبازمجروح گرديدولي اينبا حتي جهت مداوابه عقب برنگشت وتنهابه پانسمان سرپايي در اوژانش صحرائي كفايت نموده وبارديگر به كمك رزمندگان اسلام شتافت شهيداستادي بعدازآن درمنطقه ماووت عراق درعمليات بيت المقدس دو (۲) باعلاقه بسيارشركت نموده وپيروزمندانه با انجام عمليات به مرخصي آمد وبعد ازآن ايشان درعمليات بيت المقدس سه(۳)نيزشركت فعالانه نمود.شهيداستادي درهمه ي اين عملياتها درگردان شهيدچمران تيپ ذوالفقار لشكر۳۱عاشورابودند وفرماندهان وقت ايشان از اوبه عنوان بازوي قوي گردان خويش يادمي كردند.شهيداستادي باپايان يافتن جنگ تحميلي جهت انجام خدمت مقدس سربازي درارتش جمهوري اسلامي ايران ازسپاه استعفادادند وبعدازآن به خدمت زيرپرچم جمهوري اسلامي اعزام وبعداز اتمام خدمت سربازي ازسپاه پاسداران اعاده به خدمت شدند.ايشان درتاريخ ۷/۱/۶۸ اقدام به تشكيل زندگي نموده وازدواج كردندوحاصل اين ازدواج يك پسربنام هادي استادي مياب مي باشد.شهيداستادي درطول خدمت خويش صادقانه فعاليت نموده وهميشه تابع لبيك گويي فرمانهاي فرماندهي كل قوا بودند وروحيه ي بالاي فداكاري وايثارگري ايشان را هميشه به مناطق عملياتي مي كشاند.شهيدحسين استادي درارديبهشت ماه ۱۳۷۲همراه باتيپ هميشه پيروز امام زمان(عج)لشكر۳۱عاشورابه منطقه ي بانه اعزام شدندودر آنجابه عنوان جانشيني گروهان پياده مشغول بودند.درطول حضور حسين درآن منطقه ماموريت خود گروههاي ضدانقلاب خواب راحتي نداشتند تا اينكه درشب بيست ويكم فروردين سال۱۳۷۳ به هنگام ماموريت در اطراف محدوده حفاظتي خوددر كمين دشمن گرفتار شدهوبامقاومت سرسختانه خودوبه هلاكت رساندن تعدادهشت نفرازگروهك ازخدا بيخبر شربت شهادت را همراه باهمرزمش نوش جان نموده وجان به جان آفرين تسليم مينمايد لازم به توضيح است آقاي اكبرجعفرپورمياب ازهمرزمان ايشان درمناطق جنگي ميباشدكه درحال حاضردرتهران ساكن مي باشند وبرادرگرامي ايشان احمداستادي مياب نيز درزمان جنگ پاسداربودند وبه درجه جانبازي نائل آمده اندودرتهران مشغل بكارميباشند.روحش شاد وراهش پررهروباد منبع:گلهاي آسماني آلبوم آثارفرهنگي شهداوايثارگران آذربايجانشرقي
به نقل از مادر شهيد: گل بهار نجف زاده
منبع : سايت بنيادشهيد
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه چ--ر ,
موضاعات متفرقه ,
نامه های شهدا ,
شهدا-عملیات ,
عملیات مرصاد ,
عملیات کربلا5 ,
:: برچسبها:
شهیدحسین استادی میاب ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1343
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : شنبه 18 اردیبهشت 1395 |
نظرات (2)
|
|
نام: احمد
شهرت: ریزی
نام پدر: بختیار
تاریخ تولد: 1341
محل تولد: وينيچه
تاریخ شهادت: 22/1/1362
محل شهادت: پاسگاه شرهاني
محل دفن: گلستان شهداي وينيچه
خوشا آنان که جانان می شناسند طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را، شهیدان می شناسند
علیرضا قروه
شهيد احمد ريزي در سال 1341 در محله وينيچه، يكي از محلههاي شهر ديزيچه متولد شد. خانواده او از راه كشاورزي امرار معاش ميكردند و مانند اكثر كشاورزان با روزي حلال و دلي مملو از مهر خداوند، زندگي را می¬گذراندند. هنوز هم كوچه پسكوچههایي كه به مدرسه كشاورز منتهي ميشود، رفت و آمد او را به اين دبستان به خاطر سپردهاند. نميدانم چند نفر شهيد را اين مدرسه در دامان خود پرورش داده است؟ ولي اين را ميدانم كه هنوز هم از در و ديوار اين مدرسه ميشود بوي شهدایش را استشمام كرد........
مراجعه فرمایید به ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
شهدای دیزیچه ,
:: برچسبها:
شهدای دیزیچه ,
شهدای اصفهان ,
وصیت نامه شهدا ,
وصای ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1570
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 22
خسرو در سال 1335 در قصر سنبلستان
اصفهان متولد شد، کودکي شجاع و تيزهوش بود، و به واسطه وضع نابسامان
خانواده توسط خاله اش که از زنان مخالف رژيم پهلوي بود، تربيت يافت. مادر
براي اينکه بتواند خرج تحصيل فرزند را تهيه نمايد، در يکي از کارخانجات
اصفهان (کارخانه بافتساز) مشغول به کار شد، و خسرو توانست در سايه اين
زحمات تحصيلاتش را ادامه دهد، بعد از مرگ خاله او به خيابان زينبيه اصفهان
نقل مکان کرد، و در مرکز تعليمات حرفه اي يک دوره آموزشي فشار قوي برق را
گذراند سپس در کارخانه پلي اکريل اصفهان استخدام شد، و به مدت دو سال در
آنجا خدمت نمود، آنگاه از مادر خواست که ديگر در کارگاه کار نکند. با اوج
گيري انقلاب اسلامي نگهباني در خيابانهاي شهر را پذيرفت و با فرا رسيدن
بيست و دوم بهمن ماه به تهران مهاجرت کرد و پس از تصرف ساواک پاسداري از آن
محل را بر عهده گرفت، وي چندي بعد از طرف سپاه پاسداران به استان سيستان و
بلوچستان ايرانشهر و خارک رفت و يک ماه و نيم بعد به اصفهان بازگشت، او در
همين زمان با دوشيزه اي پارسا ازدواج کرد و صاحب فرزند شد، با آغاز جنگ
تحميلي پس از يک دوره آموزش تعليمات سلاح هاي سنگين و عمليات چريکي درسپاه
اصفهان
به کردستان رفت، و بعد از سه ماه
مبارزه بي امان به زادگاهش بازگشت، ريسمانچيان در تاريخ 15/1/1360 بار ديگر
قدم در جبهه دارخوئين نهاد و 50 روز مردانه از خاک ميهن اسلامي دفاع نمود،
مرد حماسه و ايمان و حامي انقلاب اسلامي سرانجام سه روز قبل از سفر آسماني
خويش با تمام دوستان و آشنايان خداحافظي نمود و در تاريخ 21/3/1360 در
عمليات فرمانده کل قوا در سن 25 سالگي جام شيرين شهادت را نوشيد، دارخوئين
بار ديگر خون سرخ رزمندگان خميني را زينت بخش خويش ساخت، تا در روز محشر به
آبروي عاشقان ثارالله مورد شفاعت حق قرار گيرد.
وصيت نامه :
با درود به رهبر کبير انقلاب
اسلامي امام خميني و با درود به برادراني که فرمان حق طلبانه اين حسين زمان
را گوش فرا دادند و جهاد را در سرزميني که همه جاي آن از خون برادران
رزمنده گلگون شده است، آغاز کردند و خواب خوش را از چشم جهانخواران شرق و
غرب گرفتند تا پرچم لااله الا الله را برفراز اين مرز و بوم گماشته و
بخواست خداوند و بنا به فرمان رهبر کبيرمان اسلام را در جهان گسترش دهند تا
جهانيان بدانند که تنها دين بر حق جهان، مکتب راستين اسلام است اين بنده
ناچيز وصيتي ندارم جز اينکه توصيه مي کنم به برادراني که هنوز به جبهه حق
عليه باطل وارد نشده اند: برادر سلاحت را غريب مگذار و برگير و با اتکا به
خداوند سينه کافران را بشکاف تا دشمن بداند فرد مسلمان خواري طلب نيست و تا
آخرين نفس مي جنگند برادر شعارت اين باشد: لااله الا اله يعني تمام هستي
که بر روي زمين است، اينها همه از الله است بايد دل بکني و دل را به سوي
الله همان معبود خود بندي و با سلاح محکم و استوار بر عليه باطل بروي که
همه بازگشت کننده به سوي او هستيم والسلام...
اگر من شهيد شدم و جسدم به
دست شما رسيد در کنار خاله ام مرا دفن کنيد.
خسرو ريسمانچيان
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه چ--ر ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهدای اصفهان ,
سرداران شهید ,
سرداران اصفهان ,
سرداران جوان ,
زندگی نامه ,
وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 967
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 21
تاريخ انتشار : دوشنبه 05 آبان 1393 |
نظرات (2)
|
|
فرازي از وصيتنامه شهيد:
من راهي كه رفتم خود
انتخاب كردم
و هيچ زوري در كار نبود و فقط بخاطر رضاي خدا و
خشنودي قلب
امام عزيزمان به جبهه رفتم و اگر در اين راه شهيد
شدم چه
سعادت بزرگي نصيبم شده و خدا را شكر ميكنم كه
فكري به من
داد تا راه حق و باطل را بشناسم.
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهداي دانشجو ,
شهدای دانشجو ,
دانشگاه اصفهان ,
شهدای فرهنگی ,
:: بازديد از اين مطلب : 861
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
نام: ابوالفضل
نام خانوادگی: حیدری
تولد: 1349- روستای ور علیا
شهادت: 1366 – شلمچه
.............................................
آن شهید بزرگوار در سال 1349 به دنیا آمد؛ که پدر و مارش به عشق علمدار کربلا نامش را ابوالفضل نهادند.
از همان کودکی ، مادر او را در آغوش گرم خود به مجالس روضه و تعذیه آقا
ابا عبدا... (ع) می برد و همراه با شیر مادر که جسمش را پرورش می داد، با
اشک مادر روحش هم سیراب از عشق با ائمه اطهار گردید.
با اینکه سن و سال کمی داشت، ولی از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بود.
ایمان بالا و اخلاق حسنه اش زبان زد همه بود و از این رو به خوبی راهش را که همانا صراط مستقیم و هدفش را که عشق به
خداوند و ائمه اطهار و امام و انقلاب اسلامی و نیز شهادت بود را انتخاب
نمود. راهش را شناخت و وارد سلوک مسیر حق شد. نشانه هدایت را فهمید و
دریاهای خطرات را پیمود. از دستاویزها به استوارترین، و از ریسمان ها به
محکم ترین آنها چنگ زد.
12 سال داشت که برادر بزرگوارش شهید اسماعیل حیدری به درجه رفیع شهادت نائل گردید و بار سنگین رسالت پیام خون برادرش را بر دوش گرفته و ادامه دهنده راه برادر شد.
بارها برای رفتن به جبهه اقدام نمود، ولی به خاطر سن کم او اجازه رفتن
به سمت عشق و شهادت را نمی دادند. تا اینکه در سال 1366 راهی جبهه های نبرد
حق علیه باطل گردید.
بعد از اینکه مدتی در لباس مقدس
سربازی امام زمان (عج) و خدمت به اسلام و قرآن و دفاع از انقلاب و میهن
اسلامی بود، در همان سال در منطقه شلمچه دعوت حق را لبیک گفت و به درجه
رفیع شهادت نائل گشت.
یادش گرامی و راهش پررهرو باد
وصیت نامه این شهید بزرگوار را در ادامه مطلب بخوانید.....
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهدای محلات ,
روستای ورین ,
شهدای ورین ,
شهدای نوجوان ,
وصیت نامه شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1383
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : جمعه 14 شهریور 1393 |
نظرات (0)
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم وصیت نامه شهید
ابراهیم رجبی : «ان تنصر والله ینصرکم وَیُتبّت اقدامکم » اگر خدا را یاری کنید خدا
یارتان میکند وقدم هایتان را استوار وثابت میگرداند. اگر سرانجام زندگی مرگ است ، پس
چه خوب است که این مرگ در راه خدا باشد . پس از حمد وستایش خداوند یکتا ودرود بر محمد
مصطفی (ص) ودرود بر ائمه معصومین (ع) ودرود بر رهبر عظیم الشأن انقلاب آیة الله العظمی
امام خمینی کبیر ودرود بر فقه عالیقدر آیة الله منتظری وبا درود بر شهداء ورزمندگان
ودرود بر پدرومادر وبرادران وخواهرانم ودرود بر دوستان ویاران با وفایم وسلام بر همه
مومنین افراد حزب اللهی وبه امید شهادت در راه الله نکاتی را یادآوری میکنم :
1- همیشه
سعی کنید در خط ولایت فقیه گام بردارید و چون شهید رجائی مقلد حقیقی و واقعی امام باشید
واز انحراف به چپ وراست بپرهیزید .
2- پیام
ها ورهنمودهای امام را که همواره ارزنده ومردمی است بر جراحات والتیام بخش خستگی وتلاش
شبانه روزی مردم مستضعف ورزمندگان است به جان ودل گوش کرده وبه کار ببرید .
3- وقاتلوا
هم حتی لا تکون فتنة ویکون الذین لله فان انتموا فلا... ( ای مومنان با کافران جهاد
کنید تا در سرزمین فتنه وفساد دیگر نماند وآئین همه دین خدا گردد چنانچه ایمان آورند
خدا به اعمالشان بصیر وآگاه است )
4-ونکته
ای برای پدرم : از شما می میخواهم که بعد از شهادت من زیاد گریه نکنید لبته گریه کردن
کار بدی نیست ولی بیش از حد عکس العمل نشان ندهید تا ضد انقلاب شارژ شود وخیال کند
که شما از شهید شدن من پشیمانید ودیگر اینکه اگر بنیاد شهید خواست مبلغی را جهت شهید
شدن من پرداخت کند تو فقط مبلغی را که باید خرج تشییع جنازه وغیره میشود بگیر وبقیه
آنرا به جبهه واریز کنید ( از شما متشکرم).
واز نظر
اعمال دینی فکر میکنم به مدت یک سال نماز قضا داشته باشم وروزه هم یک ماه بدهکار هستم
واز نظر حق الناس خدا آگاه وداناست .
در پایان
با تشکر از مادر مهربانم که چنین فردی را تربیت کرد تا زکات بدن خود را اداء نماید
ودیگر در پیش خدا از این نظر سربلند باشد اگر چه گناهکار است ولی خداوند ارحم الراحمین
است .دیگر بیشتر از این وصیتی ندارم وتنها از شما می خواهم این وصیت را سر قبر من بخوانید
. «خدایا تو را هزاران بار شکر وسپاس می گویم که این لیاقت را به من دادی تا مرا با
اولیاء خودت محشور کنی وتوفیق شهادت را به من دادی »
«اشهد
ان لا اله الله ، محمد رسول الله ، علی ولی الله ، خمینی روح الله .»
خدایا
خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار ، آمین یا رب العالمین . بسیج مدرسه عشق است
، عشق به الله
برگرفته از:www.varshahid.ir
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهدای محلات ,
شهدای ورین ,
روستای ورین ,
محلات ,
وصیت نامه شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1153
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : پنجشنبه 13 شهریور 1393 |
نظرات (0)
|
|
متولد 1337
دانشجوی رشته جغرافیا
شهادت 1359 سوسنگرد
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
حسین یک درس بزرگتر از
شهادتش به ما داده است و آن، نیمه تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است تا به
همه حج گذاران تاریخ، نماز گزاران تاریخ، مومنان به سنت ابراهیم بیاموزد که اگر
امام حق نباشد، اگر رهبری نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسین نباشد و اگر یزید باشد،
چرخیدن به گرد خانه خدا با خانه بت مساوی است. ما نیز کاری واجب تر از حج نداریم،
پس باید برویم، باید بشتابیم. انسان اگر در جایی بماند می پوسد، می گندد و فاسد می
شود. باید رفت فقط: ...
برادرم، خواهرم، اگر من
رفتم تفنگ مرا در آغوشت بفشار و همانند پاره جگرت آن را دوست بدار و عاشقانه آن را
بسوی قلب سپاه شیطان بزرگ نشانه بگیر.
هر آن چه دارم از آن
دوستانم (مستضعفین)
برادر همه پاسداران اسلام، بیژن رجایی
20/7/1359
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهدای دانشجو ,
دانشجوی پاسدار ,
شهدای سپاه ,
شهدای دانشگاه ,
شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 926
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : شنبه 08 شهریور 1393 |
نظرات (1)
|
|
ین بنده حقیر هر چند لایق این نیستم که
خود را در صفوف شهیدان عزیز بیابم،
اما از صمیم قلب از خدای خود می خواهم که هر
چند لیاقت ندارم ولی با لطف و فضل و عنایات خودش،
شهادت در راه خودش را نصیب این
بنده گنهکار بنماید
و همین جا برای افکار ناآگاه اعلام می دارم که این راه و هدف
را با رضایت کامل و
عشق به معبودم انتخاب نموده ام و معتقدم شهادت در راه خدا نه
تنها فنا و نابودی نیست،
بلکه انتقال از یک مرحله به مرحله دیگر و کاملتر و آغاز حیات
جاودانی دیگر است.
هر چند که خودم محتاج به نصیحت و راهنمایی
هستم و......
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهدای دانشجو ,
شهدای فرهنگی ,
شهدای حوزه ,
شهید طلبه ,
دانشگاه اصفهان ,
شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 1046
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : شنبه 08 شهریور 1393 |
نظرات (0)
|
|
معلم و دانشجوی عزیزمان در سال 1338 در بیدگل
کاشان در یک خانواده مذهبی و متوسط به دنیا آمد. در سال 54 دیپلم خود را در رشته
ادبی دریافت کرد و مدتی در دانشسرا بود و سپس وارد دانشگاه شد. با اخذ فوق دیپلم
ضمن تحصیل در دانشگاه به شغل شریف معلمی مشغول شد.
در سال 60 ازدواج نمود و پس از بازگشایی دانشگاه
مجددا مشغول تحصیل شد و در همین زمان ثمره ازدواج آن ها پسری به نام ایمان پای در
عرصه وجود گذاشت و روزی......
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهدای دانشجو ,
شهدای دانشگاه ,
دانشجویان شهید ,
شهدای فرهنگی ,
معلم شهید ,
شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 1111
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 14
تاريخ انتشار : شنبه 08 شهریور 1393 |
نظرات (0)
|
|
تاريخ انتشار : جمعه 07 شهریور 1393 |
نظرات (1)
|
|
بسم الله الرحمن
الرحیم
الذین جاهدوا فینا
لنهدینهم سبلنا
کسانی که در راه خدا
پیکار کردند آن ها را هدایت می کنیم و راه و روش خود را به آنان نشان می دهیم.
اسلام چیزی است که
همه ما باید فدای آن بشویم. پیغمبر هم فدای اسلام شد. سید الشهدا هم فدای اسلام شد
(امام خمینی).
آری، کسانی که قصد و
نیت جهاد در راه خدا با دشمنان اسلام را دارند، زنگار پلیدی ها و زشتی ها از
قلبشان زدوده می شود و نور خدا به قلبشان تابیده و قلبشان جایگاه خدا می شود و آن
هنگام است که با قلب های پاک و ایمانی راسخ و گام های استوار پا به عرصه نبرد
گذاشته و با دشمنان اسلام مبارزه می کنند و از حقانیت و حیثیت و شرف اسلام دفاع می
کنند و در راه اسلام شهید می شوند...........
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهدای دانشجو ,
شهدای دانشگاه ,
شهدای فرهنگی ,
وصیت شهدا ,
دانشگاه اصفهان ,
شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 874
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : جمعه 07 شهریور 1393 |
نظرات (0)
|
|
تاريخ انتشار : پنجشنبه 08 خرداد 1393 |
نظرات (0)
|
|
محمود رفيعي در سال 1337 در شهرستان بوشهر ديده به جهان گشود و زندگي سراسر نور خود را با لبخندي مهربان و شور و شوقي کودکانه آغاز کرد در حاليکه هفتمين پائيز زندگي را در حکومت ستمشاهي تجربه مي کرد راهي مدرسه شد و تحصيلات خود را تا اخذ مدرک فوق ديپلم ادامه داد محمود در زمان مبارزات امام خميني عليه حکومت پهلوي همدوش امت سلحشور در تظاهرات و راهپيمائي ها حضور يافت و چندين بار هم توسط نيروهاي ساواک دستگير و مورد ضرب و شتم قرار گرفت پس از اخذ مدرک کارداني به استخدام صدا و سيماي بوشهر درآمد و با شروع حملات ددمنشانه دشمن بعثي به مرزهاي ايران اسلامي به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شتافت و سرانجام در تاريخ 23/5/1367 در جريان عمليات مرصاد و در سن 30 سالگي و در آخرين روزهاي جنگ بر خوان نعمت الهي ميهمان شد پيکر پاکش نيز در گلزار شهداي بوشهر محله امامزاده به خاک سپرده شد.

وصیت نامه شهید محمود رفیعی نجات
"و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل ا... امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون "
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی(ره) و درود بر ملت شهید پرور ایران و مردم قهرمان بندر بوشهر .سلام بر شما پدر و مادر عزیزم امیدوارم که حالتان خوب و خوش و خرم باشید از شما پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم می خواهم اگر من شهید شدم و به آرزویم رسیدم برایم گریه نکنید و خوشحال باشید زیرا گریه و ناراحتی شما دشمن را خوشحال خواهد کرد و روح من آزرده خواهد شد . از تمام خواهران و برادران شهید پرور بوشهر می خواهم که امام امت این امید دردمندان جهان را تنها نگذارند و برای طول عمر او دعا کنند و برای رزمندگان هم دعا کنند . دلم می خواهد در تشییع جنازه ام کسی برایم گریه نکند تا این ضد انقلابیون پی به واقعیت اسلام ببرند و با آغوش باز به اسلام برگردند . از منافقین می خواهم که با دیده باز به اسلام نگاه کنند ، از تمام مردم حزب ا... بوشهر می خواهم که رابطه خود را با سپاه و بسیج قطع نکنند و داوطلبانه به جبهه ها بروند و سنگرهای شهیدان را پر کنند زیرا بعد از جنگ با عراق نوبت جنگ با اسرائیل صهیونیسم است. پدر بزرگوارم باید مرا ببخشید چون سرپیچی من از فرمان شما زیاد بود و می بخشید چون راهی که رفته ام وقتی به آرزویم رسیدم آسوده و راحت باشید و پدر بزرگوارم از اینکه مرا به این سن رسانده اید متشکرم اجرتان با خدا . مادر عزیزم از اینکه زحمتهای فراوانی را برای من متحمل شده اید تشکر می کنم اجر شما هم با خدای توانا باشد . محل دفن با رضایت پدر و مادرم باشد .دیگر عرضی ندارم – خدمتگزار شما محمود رفیعی نجات . " خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار " 61/7/9
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
عملیات مرصاد ,
:: برچسبها:
شهدا ,
عمليات مرصاد ,
وصايا ,
زندگي نامه ,
خاطرات ,
:: بازديد از اين مطلب : 1116
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : شنبه 02 فروردین 1393 |
نظرات (0)
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله اولئک هم الفائزون(سوره توبه آیه 20)
آنانکه ایمان آوردند و از وطن هجرت کردند و در راه خدا به مال و جان جهاد کردند آنان را نزد خدا مقامی بلند است.
به نام تنها هستی جان و آفریننده تمام جن و انس و به نام کسی که ما را از خاک آفرید و به خاک هم برمی گرداند و به نام یگانه کسی که یه من بنده حقیر لیاقت پیکار با دشمنان اسلام را داد تا بتوانم دین خود را نسبت به اسلام عزیز ادا کنم و با خدای خودم عهد و پیمان می بندم که تا آخرین لحظه با دشمنان کافر مبارزه کنم و اگر خدا این لیاقت را در من بنده حقیر دید شهادت را نسیبم کند.
خدایا خودت شاهد باش که هدف من از آمدن به جبهه فقط رضای خودت و خدمت به اسلام و از بین بردن دشمانان اسلام بوده و هست و جز این چیز دیگری نبوده. خدایا خودت شاهد باش که من با آگاهی تمام به این راه پای گذاشتم و پستی و بلندی های این راه را می دانستم و خدایا می دانستم و خدایا می دانستم که شمع زندگی من در 16 سالگی خاموش می شود و به دنیای دیگر می روم و چشم از دنیا می پوشم ولی همه اینها را کنار گذاشتم و جبهه آمدم و سخنی دارم با تو ای برادر مسلمان من با این همه حال این لیاقت را در خور خود نمی بینم که به شما مردم مسلمان توصیه کنم ولی بنا به وظیفه ای که دارم این سخنان را می گویم اصلا دست از ولایت فقیه که همان استمرار حرکت انبیاء است دست بردارید و همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید .
سلام مرا به رهبرم خمینی کبیر برسانید و بگویید تا آخرین لحظه که خون در بدن دارم دست از مبارزه برنخواهم داشت. برادرم این را بدان که عالم محضر خداست و در محضر خدا نافرمانی او را نکنید، احکام اسلام را یاد بگیرید که بتوانید در آن دنیا جوابگوی اعمال خود باشید .
ای مردم جوانان خود را به جبهه بفرستید و از رفتن آنان به جبهه جلوگیری نکنید که هم اکنون اسلام نیاز دارد و حالا موقع امتحان است. و سخنی دارم با شما ای پدر و مادرم عزیزم، از شما تقاضا دارم که از صمیم قلب مرا حلال کنید چرا که شما برای من بسیار زحمتها کشیده اید و شاید که شما را رنجانده باشم و باعث ناراحتی شما شده باشم. در مشکلات بر پا باشید ای مادرم اگر من شهید شدم برای من گریه نکن چرا که از گریه شما دشمنان اسلام روحیه می گیرند. از دوستان و آشنایان برایم کسب حلالیت و طلب مغفرت کنید چرا که در آن دنیا پیش خداوند چیزی ندارم که بگویم . و خواهرم اگر شما را اذیت کرده ام و به شما چیزی گفته ام از شما می خواهم که مرا ببخشید و مرا حلال کنید.
بار دیگر از امت شهید پرور می خواهم که همیشه در صف مبارزه باشند و دعا و استغفار را از یاد نبرند مخصوصا دعاهای کمیل و توسل و زیارت جامعه و عاشورا و حتما در نماز جمعه ها شرکت کنید چرا که نماز جمعه پایگاهی است بر علیه دشمن که دشمن از این پایگاه خیلی وحشت دارد و در پایان از شما می خواهم که در تشییع جنازه من شرکت کنید و آنانکه با اسلام و جمهوری اسلامی مخالف هستند در تشییع جنازه من شرکت نکنند .
حسن حسین پور
2/8/1364
مطابق با نهم صفر
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: بازديد از اين مطلب : 1678
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 10
تاريخ انتشار : چهارشنبه 20 آذر 1392 |
نظرات (0)
|
|
به سال 1333 در بهبهان، در خانواده اي كه به
پاكدامني و التزام به اصول و به مباني اسلام اشتهار داشت به دنيا آمد. روح و روان
اسماعيل در اين كانون گرم كه ارزشهاي اسلامي در آن به خوبي مشهود بود پرورش يافت و
زمينه اي براي شخصيت والاي آينده او شد.
اين خانواده با توجه به مشكلاتي كه داشتند،
مجبور شدند به آغاجاري مهاجرت و با پايبندي به اصول انساني و اسلامي، در آن شهر
زندگي كنند، شهري كه بنا به موقعيت خاص و منابع زيرزميني خود، نه تنها مورد طمع غرب
(بويژه آمريكا) بود، بلكه جغرافيايي غارت ارزش هاي فرهنگي و سنتهاي اجتماعي آن نيز
در برنامه هاي استكبار جهاني قرار اما خانواده اسماعيل نه تنها خود از اين تهاجم،
سرافراز بيرون آمدند، بلكه داشت. در اجراي فريضه امر به معروف و نهي از منكر نيز
تلاش مي كردند. در نتيجه اسماعيل تمام ارزشهاي وجودي خود را كه از كودكي به آنها
پايبند بود از خانواده خود نيز فرا گرفت.
او كه از هوش و ذكاوت سرشاري برخوردار بود،
مورد توجه خانواده قرار گرفت و ....
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ودلنوشته ها ,
خاطرات ,
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهید سید هادی احمدی ,
سید هادی احمدی ,
شهدای دفاع مقدس ,
شهدای ورامین ,
شهید اسماعیل دقایقی ,
اسماعیل دقایقی ,
شهید ,
:: بازديد از اين مطلب : 997
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
وصیت نامه
ربنا ظلمنا انفسنا وان لم تغفرلناوترحمنا لنکونن من الخاسرین.
وقتی که خواستم قلم بردارم و این چند کلمه را بعنوان وصایا بنویسم و در این فکر افتادم که این لحظه بلکه الان در محضر خداوند متعال هستم و با این بار گناه و معصیت میتوانم چه بنویسم؟
در دلم گفتم بار پروردگارا ،معبودا،رحیما ،رحمانا ،بنده و عبد گناه کارت ،شرمسار درگاهت هست،ولی ناامید هم نیست.امیدش از درگاهت این است که در لحظه های اخر ،طلب ببخشش و عفو نماید.اما اینک که در راه انجام تکلیف الهی و اسلامی و انقلابی ام درصف عاشقان کربلا عزم یورش بر کافران بعثی ،مزدوران امریکا و مستکبرین دارم .همه بدانند که بنده با ازادی تمام و با شناختی عمیق از توحید ،نبوت،امامت و معاد و قران کریم قدم به این معرکه و کوبیدن دشمنان اسلام برداشته ام و اجباری در کار نبود و این را هم باید گفت که همه باید بدانید همه رزمندگان با علم به اینکه امروز تمامی دشمنان اسلام در جبهه ای واحد بر علیه اسلام بسیج و مهیا شده اند،اسحله بر دوش گرفته و می جنگند.امروزه همه رزمندگان اسلام میدانند که اسلام با تمامی نیرو و تلاش در برابر کفر جهانی ایستاده است.
تکلیف است که در جبهه حضور پیدا کنید.امروزه زندگی ،زمانی معنی پیدا میکند که انسان مسلمان و مومن به معاد و.... بداندکه جنگ و دفاع کردند از قران و مکتبش مسئله ای است که از زندگی اش جدا نیست.در زمانی زندگی مفهوم پیدا میکند که انسان مسلمان اسلحه اش در دست باشد و از قانون و مکتبش قران و ارمان و حیثیت و ناموسش دفاع کند.افرین بر انهایی که خدا گونه برای رضای خدا و برای دفاع از مکتب خداوند به صف دشمنان خدا حمله و یورش بردند و صادقانه و مخلصانه جان خود را تقددیم درگاه خداوند نمودند.
پدرم و مادرم در فقدان من گریه و زاری نکنید من راه خود را شناختم و به سوی ان میروم. من هم مثل شهیدان دیگر راه خود را معین کردم و به سوی ان راه می روم.پدر و مادرم اگر از من بدی دیده اید، مرا ببخشید و مرا حلال کنید،چون فرزند خوبی برای شما نبوده ام پدر و مادرم ،برایم از خدا طلب مغفرت کنید ،برایم دعا کنید تا خداوند مرا از مخلصین خود قرار دهد.
پدرم برایم نمز بخوان . پدرم و مادرم برادران و خواهرانم را به مدرسه بفرستید تا درس بخوانند و با سواد شوند. ای پدر و مادرم :فرزند شما در راهی قدم برداشته است که علی اکبر امام حسین علیه السلام برداشته است.
برادران و خواهرانم برای من گریه و زاری نکنید.برادرانم ،بعد از من اسحله ی بر زمین افتاده مرا بردارید و با دشمنان اسلام بجنگید.اما شما ای خواهرانم با کارهایتان به استکبار جهانی بگویید که ماتا اخرین قطره ی خون خودمان از اسلام و قران دفاع خواهیم کرد.
ای فرهنگیان و ای معلمان در این مورد کار شما چیست؟ ایا شما باید دست روی دست بگذارید ؟نه ،شما باید با قلمتان به امریکا بگویید که ما از این انقلاب نگهداری خواهیم کرد. ای دبیران شما باید با درس دادنتان به فرزندان این ملت شهید پرور،صدای ایت استکبار جهانی را خفه کنید.
من از دبیران می خواهم در درس دادن کوتاهی نکنند.شما باید کاری کنید که خدا از شما راضی شود نه بنده خدا. هم باید بجنگید،هم درس بدهید.امروز علم تنها به درد شما نمیخورد،باید عمل هم داشته باشید.ای دوستان ،ای رفقا ،مرا حلال کنید و از سر تقصیرم بگذرید .از خدا بخواهید تا مرا ببخشد.جنگ را فراموش نکنید.
ای ملت ایران امام را تنها نگذارید .گوش به حرف منافقان و استعمارگران ندهید.
ای ملت،همیشه هوشیار باشید ،جنگ را فراموش نکنید، اسلام را تنها نگذارید.سلام مرا به امام برسانید.و به جای من قبر امام حسین علیه السلام را بوسه بزنید.
وسلام
قاسم دراهکی 22/11/64
ارسال شده توسط کاربر عزیز وبلاگ گمنام گرامی
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهدای دوراهک ,
شهدای ایران ,
شهدای اصفهان ,
شهدای دفاع مقدس ,
دایرکتوری شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1108
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 18
تاريخ انتشار : دوشنبه 20 آبان 1392 |
نظرات (0)
|
|
وصيت نامه :
مادر مرا ببخش از اينكه نامه ام خون آلود است زيرا چيزي كه باعث نوشتن اين نامه شده يك تكه كاغذ و مقداري از خون جوانان تير خورده كه در روي دشت و بيابان سر بفلك كشيده مي باشد نوشته شده. مادر من با تمام قواي خود مي جنگم گرمي آفتاب تابستان، باد سرد پائيز، برف و باران سنگين زمستان را در جنگ تحمل مي كنم و خود را فداي اسلام و ميهنم مي كنم. مادر من از جبهه جنگ نمي گريزم زيرا نمي خواهم مايه سرافكندگي تو باشم گر چه تو از كشته شدن من گريه مي كني اما هميشه سربلند هستي و افتخار مي كني كه پسرت فداي مكتب و ميهن اسلامي خود شد مي گوئي او شجاعانه جنگيد و با افتخار كشته شد.
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
فرماندهی کل قوا ,
:: برچسبها:
سرداران شهید ,
دفاع مقدس ,
شهدای ایران ,
شهادت ,
عملیات فرماندهی کل قوا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1093
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 10
تاريخ انتشار : جمعه 06 اردیبهشت 1392 |
نظرات (0)
|
|

در سال 1339 در بوانات و در خانواده اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود. تحت توجهات پدر و مادري مهربان تربيت يافت و از همان كودكي وجود مباركش با نماز و نيايش و معارف مذهبي آشنا گرديد. وي بعد از گذراندن دوران طفوليت وارد مدرسه شد و قدم در راه كسب علم و دانش گذاشت. تحصيلات وي تا سال سوم راهنمايي ادامه يافت اما مشكلات عديده زندگي او را از ادامه.....
به ادامه مطلب رجوع کنید...
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
عملیات والفجر10 ,
:: برچسبها:
سردار شهید عبدالرضا رنجبر ,
بوانات ,
شهدای بوانات ,
شهدای طالخونچه ,
شهدای ایران ,
شهدای دفاع مقدس ,
عملیات والفجر 10 ,
:: بازديد از اين مطلب : 1241
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 22
تاريخ انتشار : سه شنبه 24 بهمن 1391 |
نظرات (0)
|
|
شهيد ناصر دهقان متولد سال 1340 در خانواده اي مذهبي در شهرضا بدنيا آمد. پس از اتمام دوره ابتدائي مدرسه با عشق به اسلام در يكي از مراكز علميه شهر به فراگيري قرآن و مسائل ديني مشغول شد و ضمن آن به تحصيل خود ادامه داد. وي از همان اوان بسيار فعال بود و ساعات بيكاري خود را نيز با انواع شغلها پر مي نمود و ديپلم خود را در رشته مكانيك هنرستان اخذ كرد. برادر دهقان بدليل تمام مستمر با روحانيت پيش از آغاز انقلاب خيلي زود به ماهيت كثيف و استعماري رژيم پي برد و به مبارزه برخاست. پس از انقلاب....
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
فرماندهی کل قوا ,
:: برچسبها:
شهید ناصر دهقان ,
دهقان ,
شهرضا ,
شهدای شهرضا ,
شهدای طالخونچه ,
عملیات فرماندهی کل قوا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1415
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 25
زندگی نامه:
خسرو در سال 1335 در قصر سنبلستان اصفهان متولد
شد، کودکي شجاع و تيزهوش بود، و به واسطه وضع نابسامان خانواده توسط خاله اش که از
زنان مخالف رژيم پهلوي بود، تربيت يافت. مادر براي اينکه بتواند خرج تحصيل فرزند را
تهيه نمايد، در يکي از کارخانجات اصفهان (کارخانه بافتساز) مشغول به کار شد، و خسرو
توانست در سايه اين زحمات تحصيلاتش را ادامه دهد، بعد از مرگ خاله او به خيابان
زينبيه اصفهان نقل مکان کرد، و در مرکز تعليمات حرفه اي يک دوره آموزشي فشار قوي
برق را گذراند سپس در کارخانه پلي اکريل اصفهان استخدام شد، و به مدت دو سال در
آنجا خدمت نمود، آنگاه از مادر خواست که ديگر در کارگاه کار نکند. با اوج گيري
انقلاب اسلامي نگهباني در خيابانهاي شهر را پذيرفت و با فرا رسيدن بيست و دوم بهمن
ماه به تهران مهاجرت کرد و پس از تصرف ساواک پاسداري از آن محل را بر عهده گرفت، وي
چندي بعد از طرف سپاه پاسداران به استان سيستان و بلوچستان ايرانشهر و خارک رفت و
يک ماه و نيم بعد به اصفهان بازگشت، او در همين زمان با دوشيزه اي پارسا ازدواج کرد
و صاحب فرزند شد، با آغاز جنگ تحميلي پس از يک دوره آموزش تعليمات سلاح هاي سنگين و
عمليات چريکي درسپاه اصفهان
به کردستان رفت، و بعد از سه ماه مبارزه بي
امان به زادگاهش بازگشت، ريسمانچيان در تاريخ 15/1/1360 بار ديگر قدم در جبهه
دارخوئين نهاد و 50 روز مردانه از خاک ميهن اسلامي دفاع نمود، مرد حماسه و ايمان و
حامي انقلاب اسلامي سرانجام سه روز قبل از سفر آسماني خويش با تمام دوستان و
آشنايان خداحافظي نمود و در تاريخ 21/3/1360 در عمليات فرمانده کل قوا در سن 25
سالگي جام شيرين شهادت را نوشيد، دارخوئين بار ديگر خون سرخ رزمندگان خميني را زينت
بخش خويش ساخت، تا در روز محشر به آبروي عاشقان ثارالله مورد شفاعت حق قرار گيرد.

وصیت نامه:
با درود به رهبر کبير انقلاب اسلامي امام خميني
و با درود به برادراني که فرمان حق طلبانه اين حسين زمان را گوش فرا دادند و جهاد
را در سرزميني که همه جاي آن از خون برادران رزمنده گلگون شده است، آغاز کردند و
خواب خوش را از چشم جهانخواران شرق و غرب گرفتند تا پرچم لااله الا الله را برفراز
اين مرز و بوم گماشته و بخواست خداوند و بنا به فرمان رهبر کبيرمان اسلام را در
جهان گسترش دهند تا جهانيان بدانند که تنها دين بر حق جهان، مکتب راستين اسلام است
اين بنده ناچيز وصيتي ندارم جز اينکه توصيه مي کنم به برادراني که هنوز به جبهه حق
عليه باطل وارد نشده اند: برادر سلاحت را غريب مگذار و برگير و با اتکا به خداوند
سينه کافران را بشکاف تا دشمن بداند فرد مسلمان خواري طلب نيست و تا آخرين نفس مي
جنگند برادر شعارت اين باشد: لااله الا اله يعني تمام هستي که بر روي زمين است،
اينها همه از الله است بايد دل بکني و دل را به سوي الله همان معبود خود بندي و با
سلاح محکم و استوار بر عليه باطل بروي که همه بازگشت کننده به سوي او هستيم
والسلام... اگر من شهيد شدم و جسدم به دست شما رسيد در کنار خاله ام مرا دفن کنيد.
خسرو ريسمانچيان
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
فرماندهی کل قوا ,
:: برچسبها:
وصیت نامه ,
ریسمانچیان ,
شهدا ,
دفاع مقدس ,
زندگی نامه ,
شهادت ,
اصفهان ,
سنبلستان ,
عملیات فرماندهی کل قوا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1043
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 15
تاريخ انتشار : دوشنبه 13 آذر 1391 |
نظرات (0)
|
|
تاريخ انتشار : دوشنبه 16 مرداد 1391 |
نظرات (0)
|
|
زندگينامه :
سيد عليرضا رحيمي فرزند سيد محمدرضا در سال 1344 در روستاي سيدان از توابع
شهرستان بيرجند در خانواده اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي
را در زادگاهش گذراند و براي ادامه ي تحصيل به بيرجند آمد. تا سال سوم راهنمايي درس
خواند، سپس با عشق به حضور در صف انقلابيون و دفاع از ارزش هاي اسلامي، مدرسه را
رها کرد و به فعاليت هاي انقلابي پرداخت. او در انجمن اسلامي دانش آموزان فعالانه
حضور داشت و براي خدمت به اسلام و مسلمين به عضويت سپاه پاسداران درآمد. و با
تأثيري که از برادر بزرگترش، سردار بزرگ اسلام سيداحمد رحيمي گرفته بود تمام وقتش
را در دفاع از انقلاب اسلامي ايران صرف کرد.
انساني ملايم که خاص او بود. به دوستانش روحيه مي داد. وي در اولين روزهاي جنگ جزء
معدود افرادي بود که علي رغم سن کم به جبهه رفت. بارها در خطوط مقدم جبهه حضور مي
يافت و در عمليات مختلف به مبارزه عليه دشمن متجاوز مي پرداخت.
شب و روز چون شيري غرنده در خدمت جبهه و جنگ بود و آنگاه که با معبود خود به راز و
نياز مي پرداخت، ديگر خود را نمي شناخت.
روحيه ي صميمي و با نشاطش به ديگر رزمندگان روحيه مي داد و نيروي آنها را دوچندان
مي کرد. او عاشق و دلباخته ي اهل بيت عليهم السلام بود و اين امر در برگزاري جلسات
سوگواري که به مناسبتهاي مختلف برگزار مي گرديد به وضوح ديده مي شد.
سيدعليرضا هربار با قلبي مطمئن در عمليات شرکت مي نمود و لحظه شماري مي کرد تا به
فيض عظماي شهادت نايل گردد. وي علاقه شديدي به امام خميني (ره) داشت و امام الگويي
عملي براي اعتقاداتش بود.
سرانجام در تاريخ دوازدهم مهرماه سال 1363 در عمليات ميمک در سن 19 سالگي بر اثر
اصابت تير مستقيم توپ 106 جسم پاکش از نظرها ناپديد شد و به آرزوي ديرينه اش رسيد.
او دومين شهيد خانواده پس از برادرش سردار رشيد اسلام دکتر سيد احمد رحيمي بود.
پيکر پاک شهيد بر دوش همرزمان و مردم شهيدپرور شهرستان بيرجند تشييع گرديد و در
گلزار شهداي اين شهر به خاک سپرده شد.
وصيت نامه :
سفارشي به دوستان تاکيد بر وحدت، محوريت امام و ولايت فقيه در حرکت انقلاب و
خودسازي و تهذيب نفس بود.
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
عملیات عاشورا ,
:: برچسبها:
شهدا ,
عملیات عاشورا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1305
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 15
تاريخ انتشار : دوشنبه 02 مرداد 1391 |
نظرات (0)
|
|

زندگینامه :شهید غلامعلی خلیلی
شهید غلامعلی خلیلی در چهارم آذرماه سال 1346 درروستای طالخونچه در میان خانواده ای کشاورز ومذهبی بدنیا آمد و پس از گذراندن دوران ابتدایی بهعنوان کارگر ساختمانی در کنار یکی از بنّاهای طالخونچه مشغول بکار شد و از همان کودکی پر شور وفعال بود و با شروع انقلاب در تمام تظاهرات ضدرژیم شاه شرکت می کرد بعد از پیروزی انقلاب در سال 60از عشق و علاقه زیادی که به سپاه پاسداران داشت در بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرضا ثبت نام کرد وشروع به فعالیت نمود .او عشق و علاقه زیادی به امام (ره) و ولایت فقیه داشت ، از همان اوایل عاشق شهادت بود و همیشه می گفت من باید به جبهه بروم و شهید بشوم زیرا مردن در بستر برای من ننگ است ، وی چندین بار می خواست به جبهه برود اما چون سنش کم بود او را قبول نمی کردند تا اینکه در اول شهریورماه 61 با گریه و التماس از پدر و مادر خود رضایت گرفت و از طرف بسیج مبارکه به جبهه اعزام شد و مدت سه ماه در جبهه بود تا اینکه در عملیات پیروزمندانه محرم به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادترسید .
روحش شاد و راهش پر رهرو باد

وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ما همه از خداییم و به سوی او باز می گردیم مپندارید آنانکه در راه خدا کشته شده اند مرده گانند بلکه آنان زنده اند و نزد خدای خود روزی می خورند. سلام بر تو ای رهبر بزرگ و سلام بر تو ای پدر و مادر ، سلام بر شما که اینگونه فرزندان خود را در دامن پاک پرورانده اید و او را به خدای خود هدیه کرده اید . مادر جان امیدوارم که مانند فاطمه زهرا (س) بر سر من مادری کنی مبادا ناراحتی به خودت راه دهی و برای پسرت ناراحت باشی و به جای گریه و زاری شادی و مباهات را برگزینید تا دیگران ادامه دهنده راهم باشند ، به خواهرانم بگویید که زینب وار عمل کنید ، قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر شما می ترسد تا سرخی خون من حجابتان را رعایت کنید تا مرید زینب باشید و در نمازهای جمعه و دعاهای کمیل و توسل شرکت کنید . امام عزیز و رزمندگان را دعا کنید . مادر عزیزم مبادا بخاطر از دست دادن من منتی بر سر کسی بگذاری و پدر عزیزم باید مرا ببخشید که در زندگی به تو کمکی نکردم مراحلال کنید ، به برادر و خواهران و خویشاوندان بگویید اگر بدی از من دیدید مرا حلال کنید ، در پایان طول عمر امام عزیزرا از خداوند متعال خواستارم .
والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته
برادر شما غلامعلی خلیلی

:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
شهیدغلامعلی خلیلی ,
عملیات محرم ,
:: برچسبها:
شهدا ,
شهید غلام علی خلیلی ,
شهدای شهر طالخونچه ,
:: بازديد از اين مطلب : 2021
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 10
تاريخ انتشار : چهارشنبه 10 خرداد 1391 |
نظرات (0)
|
|
|
|
|