آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : kamkidaghmiyab

 برادرشهيد حسن علي پوراقدم مياب

بسمه تعالي

 
 آقامعلي عليپوراقدم مياب پدرشهيدحسن عليپوراقدم مانندساير آذربايجانيها بدليل نبود معاش  كافي  ودرآوردن نان حلال ازشهرستان مرند روستاي مياب به تهران مهاجرت كردو شهيد والا مقام حسن علي پوراقدم  در تاريخ، ۲۰/۷/۱۳۴۱در شهرستان ري ديده به جهان گشود، پس از اتمام تحصيلات دلش به سوي آسمان جبهه پر كشيد وبه عنوان سرباز ارتش به خدمت سربازي اعزام گرديد سرانجام پس از رشادت هاي فراوان در حالي كه عشق به شهادت در وجودش شعله مي كشيد درجبهه ي غرب شيلردر تاريخ، ۲/۹/۱۳۶۲به آرزوي ديرينه اش رسيدوبه شهادت رسيدوجنازه پاكش بعدازاعزام به تهران بعدازتشيع واقامه نماز توسط اهالي ميابيهاي مقيم تهران ومهماناني از روستاي مياب وشهرستان مرندبه دليل س***ت خانواده ي شهيد درتهران،در بهشت زهراي تهران به خاك سپرده شد و روح عزيزش در جوار اربابش حسين (ع) آرام گرفت. روحش قرين رحمت حق باد

 
زندگي نامه شهيد حسن  علي پوراقدم

 
ان الذين هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئك هم الفائزون .

 
در نيمه دوم سال ۱۳۴۱و در آغاز فرارسيدن سال نو يعني سال ۱۳۴۲سال خون و قيام ، سالي كه فرياد هاي حق طلبانه ي بخون نشست و سالي كه با صيادت ابراهيم زمان امام خميني قيامي پرشكوه در اين پهن دشت خون برپا شد كه خود نقطه ي انقلابي بسيار بزرگ گشت كه پس از اندك مدتي طومار زندگي و حاكميت شوم يكي از بزرگترين رژيم هاي جنايت پيشه تاريخ را در هم پيچيد و سرفصل جديدي را در تاريخ اين سرزمين گشود، آري حول و هوش اين سال پر طپش حيات انسان هاي نويني نيز آغاز شد كه مناديان آزادي و پاسداران حريم مكتب توحيد و حماسه آفرينان دشت خون گشتند و سرباز شهيد اسلام حسن عليپور اقدم در مهرماه ۱۳۴۱ و در ميان خانواده اي مستضعف چشم به جهان گشود و اينك در پي تداوم آن طريق خونين به زمره عاشقان خدا در بهشت جاويدان در آمد و مصداقي گشت بركلام امام كه ياران من در گاهواره اند .
حسن علي پور اقدم پس از طي دوران كودكي وارد مرحله جديدي از زندگي خود مي شود وي دوران ابتدايي خود را در دبستان بيك وردي و دوران راهنمايي خود را در  مدرسه طلوع آزادي در حومه شهرري سپري ميكند و دوران متوسطه را در دبيرستان شهيد گلشني به پايان مي رساند
دوران تحصيلي اش توأم با فراز و نشيب هايي بود ، چنانكه در سن ۱۳ سالگي در سال ۱۳۵۴ پدر زحمتكش و مهربانش با آنها وداع گفته  و از دنيا مي رود وبا  اين غم سنگين و عوارض ناشي از آن با مشكلات فراوان به تحصيل خود ادامه مي دهد و در عين تحصيل هميشه به اين فكر بوده است كه چگونه مي تواند به خانواده كمك و ياري رساند و در اين بين چه در زمان فراغت و چه در زمان تحصيل به انجام كار مي پرداخت . او بوي مطهر قائمان خونين ۱۳۴۲ را در مشام داشت در مبارزه با رژيم سابق بويژه در دوران تحصيلش كه مصادف با ايام انقلاب اسلامي بود از پيشگامان مبارزه در صفوف تظاهرات خياباني آن سالها قرار گرفت و در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي همچون پاسداري گمنام در محله ي خود با عشق و علاقه به پاسداري و نگهباني مي پرداخت در روز هاي ۲۱ و ۲۲بهمن همراه با مردم قهرمان كشورمان در آزادي پادگان ها خصوصا در آزادي پادگان گارد سابق در خيابان پاسداران مسلحانه شركت مي كند ايشان پس از طي دوران هنرستان به خدمت سربازي اعزام مي گردد اما روح پر خروش وي نميتوانست به اين بسنده كند و در پي درخواست داوطلبانه همراه با جمعي ديگر از دوستان همرديف به جبهه جنگ حق عليه باطل به ستيز مزدوران بعثي مي شتابد و بدين ترتيب يكي ديگر از طلايه داران فجر در عمليات والفجر در سپيده دم دوم آذرماه با وضوي خون به نماز عشق مي نشيند و با پيكر خون آلودش كه گواه مظلوميت تاريخي يك نسل است به لقاء پروردگار خودميشتابد
آنكه جانان طلبد بهر چه    خواهد    جان  را          ترك جان گويي اگر مي طلبي جانان   را
قرب جانان هوس هر دل   جاني  است    ولي         دل كسي داد به جانان كه نخواهد جان  را
دعوي عشق و محبت نه به حرف است حكيم         بايد از خون گلو  زد   رقم اين عنوان   را
عشق را دعوي دين      بر  سر ميدان بلاست        مرد خواهم كه  نهد پاي سر   ميدان   را       
 



شهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندبرادرشهيد حسن علي پوراقدم ميابشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندبرادرشهيد حسن علي پوراقدم ميابشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرند




:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهدا , وصیت نامه , زندگی نامه , وصایا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1402
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 15
تاريخ انتشار : دوشنبه 23 فروردین 1395 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : kamkidaghmiyab

زندگینامه شهیدپاسداروظیفه عبّاس مرنداصل


شهید پاسدار وظیفه عبّاس علیوند مرند اصل فرزندسلطانعلی در اوّل فروردین ۱۳۴۶در روستای میاب از توابع شهرستان مرند استان آذربایجان شرقی  در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد پدرشهیدعباس مرندی  در سالتحصیلی۵۵-۱۳۵۴  ایشان را جهت یادگیری علم ودانش در دبستان دولتی عنصری میاب ثبت نام میکند  وبعدازمدتی پدرشان را ازدست میدهند ودوبرادر بنامهای علی وسیف اله ازایشان مراقبت میکنند وشهیدمرندی با آن سن کوچکش در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت می کرد چنانچه معلمان مدرسه ایشان را از این کار ممانعت میکردند ولی شهید مرندی همچنان در تظاهرات شرکت می کرد بعداز پیروزی انقلاب اسلامی شهیدعباس علیوندمرندی در برنامه های انجمن اسلامی که از طرف بسیج سپاه مرند توسط شهید عسگریوسفی میاب اجرا می شد شرکت می کرد ودر جلسات قران وهیئت های حسینی شرکت می کردند چنانکه در ایام محرم  به صورت تمام وقت فعالیت فعالیت می کرد شهیدمرندی پس از پایان دبستان بدلیل  فقدان پدرومشکلات خانوادگی ورسیدگی به مادر مجبور به ترک تحصیل می کنند شهیدعباس مرندی در۱۸/۱۰/۱۳۶۵  به صورت پاسدار وظیفه به سربازی اعزام می شوند ودر سپاه پاسداران طی آموزش نظامی مشغول خدمت می شوند وبه جهه های جنگ اعزام می شوند ودر تاریخ۲۶/۵/۱۳۶۶ درمنطقه ی ابوالفتح عراق با اصابت ترکش به سر ودست وپا به شهادت میرسند وپیکرپاک شهید پس از آوردن به مرند توسط مردم شهیدپرور مرند ومیاب وروستاهای همجوارتشییع شد وپس ازاقامه نماز در قطعه ی شهدای میاب درجوارشهیدان بخاک سپرده شدوتنهاکسی که درفراق آن شهید تاحالاعزادارمانده بودمادرشهید،خواهرشهید ودوبرادرشهیدمیباشد واین درحالی است که مادرشهید ازدرد فراق فرزندش دارفانی راوداع گفت .یاد شهیدعباس مرندی ومادرش گرامی باد.
منبع: بنیادشهیدشهرستان مرند

شهیدعباس علیوندمرندشهیدعباس علیوندمرندشهیدعباس علیوندمرند

 

منبع: گلهای آسمانی شهیدعباس علیوندمرندی میاب

باتشکر ازخانواده شهید ... آقای سیف اله علیوندمرند میاب



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهدا , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1652
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : دوشنبه 23 فروردین 1395 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : moein_s1369

دوّم خرداد 1332 در بردسیر، حسین در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. تحصیلات مقدّماتی اش را در زادگاهش به اتمام رساند و در کنار درس خواندن، با کار کردن، بخشی از سنگینی مسئولیت خانواده را به دوش کشید تا همدمِ تنهایی ها و مددکار سختی های پدر زحمت کش و مادر دل سوزش باشد.

اوایل دهة پنجاه، سرآغاز فصل جدیدی از زندگی او بود؛ چراکه قبولی در رشتة پزشکی دانشگاه شیراز، حضور در محافل فعال انقلابی و جمع مبارزان را به دنبال داشت و او رفته رفته، به عنوان یکی از عناصر فعال مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی در استان فارس و حتی استان های اطراف شناخته شد. در سال های مبارزه، حسین هم پای سایر جوانان مسلمان ایرانی از پای ننشست و خود را وقف خدمت به اسلام و انقلاب کرد. چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال تحرکات عناصر ضد انقلاب در غرب کشور، سراسیمه به آن جا شتافت و کار کمک رسانی به مجروحان و مردم ستم دیدة کردستان را به عهده گرفت.

از شهید دکتر «حسین گرکانی نژاد مشیزی» به عنوان نخستین پزشک شهید جمهوری اسلامی ایران یاد می شود که در بیست ویکم شهریور 1358 توسط منافقان کوردل ترور شد و با ریختن خون پاکش در شهر سردشت، راه آسمان را در پیش گرفت. «نسأل الله منازل الشهداء»





:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: اولین دکتر شهید , جامعه پزشکان , شهدای جامعه پزشکان , شهید پزشک , زندگی نامه شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1929
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : شنبه 31 مرداد 1394 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

در آتشباران مرداد 1362 مردي از قبيله اشراق بر دستهاي مردم قدرشناس جهرم تشييع و در گلزار شهداي فردوس اين شهر به خاك سپرده شد. بر تابوت منور او كه با پرچم سه رنگ افتخار، آذين شده بود نامي آشنا به چشم مي خورد. بر سپيد كاغذ اين گونه نقش بسته بود: شهيد ميثم كوشكي تاريخ شهادت 1/5/1362. تمام افتخارات و رشادت هاي اين سردار رشيد اسلام در قناعت نامي خلاصه شده بود. غريب بود و از دورها مي آمد. اما آنها كه مي شناختندش لحظه اي آرام و قرار نداشتند.

تيپ حماسه آفرين المهدي(عج) با نام بزرگ مرداني چون شهيد جاويدي، شهيد اسلامي، شهيد بديهي و صدها شهيد جان بر كف ديگر، سند افتخار مردمي است كه لحظه اي از پاي ننشستند و براي دفاع از اسلام و ميهن مقدس اسلامي تا پاي جان كوشيدند. سردار شهيد ميثم كوشكي از ياران سلحشور المهدي (عج) در سال 1341 در خانواده اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود. دوران مختلف تحصيل را در زادگاه خود - جهرم - پشت سر گذاشت و نهايتا با دريافت مدرك ديپلم از تحصيل فراغت يافت. وي كه در دوران پرشكوه انقلاب، در فعاليت هاي سياسي و انقلابي حضوري چشمگير داشت، پس از پيروزي انقلاب نيز با گذراندن دوره هاي مختلف آموزش در بسيج، خود را آماده دفاع از اسلام و ميهن اسلامي نمود و با ياري و همت بزرگواراني چون شهيد مجتبي صفرزاده، گروه رزمجوي شهيد مدرس را تشكيل داد. حضور در جبهه آبادان (كوي ذوالفقاري) اولين ماموريت شهيد با گروه ياد شده بود كه اين ماموريت از تاريخ 25/11/59 شروع و با فداكاري ها و از جان گذشتگي هاي اين جان بر كفان مكتب ولايت در تاريخ 25/11/60 به پايان رسيد. وي در مرداد ماه 1360 رسما به عضويت سپاه پاسداران درآمد و مسؤوليت حساس اطلاعات را عهده دار شد.

سردار شهيد ميثم كوشكي از آن پس به طور مداوم و مستمر در جبهه حضور يافت و در عمليات هاي مختلفي از جمله فتح المبين و والفجر 2 شركت كرد. وي در عمليات فتح المبين هدف تيربار دشمن قرار گرفت و به شدت مجروح شد. اما پس از بهبودي نسبي، بار ديگر به سوي عرصه هاي خون شتافت و با پذيرفتن مسئوليت هاي مختلف، گامهاي موثري را در پيشبرد اهداف جنگ برداشت. وي قبل از شروع عمليات والفجر 2 در واحد اطلاعات و عمليات تيپ المهدي(عج) به انجام امور محوله پرداخت و از آنجا كه تيپ در منطقه اي كوهستاني در غرب ماموريت داشت، مسؤوليت شهيد بسيار خطير و با دشواريهايي همراه بود، اما او كه جاني مشتاق و شيفته خدمت داشت، سختكوش و پرتلاش به امر شناسايي مبادرت ورزيد و زمينه را براي حضور رزمندگان هميشه پيروز فجر مهيا ساخت. وي در عمليات والفجر 2 با عنوان مسؤول محور انجام وظيفه كرد و هدايت نيروهاي گردان را بر عهده گرفت.

ارتفاعات "حاج عمران" در يكم مردادماه 1362 با مردي بدرود گفت كه سالياني عزيز از عمر پربار خود را در خدمت به اسلام و امت اسلامي گذرانده بود. عمليات والفجر 2 خاطره رشادتها، دلاورمرديها و يادمان پرواز ملكوتي اوست.

هرگز نميرد آن كه دلش زنده شده به عشق

ثبت است بر جريده عالم دوام ما



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ع--ل , عملیات والفجر2 ,
:: برچسب‌ها: شهدا , شهدای جهرم , رهروان شهدا جهرم ,
:: بازديد از اين مطلب : 1072
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : دوشنبه 26 آبان 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

نام پدر:حسنشهيد حسین قدمیاري

تاریخ تولد:1364/6/20

محل تولد:خرو علیا

تاریخ شهادت:1365/6/10

محل شهادت:حاج عمران

محل دفن:روستاي خرو علیا


وصیت نامه:


قال رسول الله(ص) : فوق کل بر برحتی یقتل الرجل فی سبیل الله فلیسفوق بر

با سلام و درود به روان پاک شهدای اسلام از هابیل تا ایران و سلام به جان

نثاران راه خدا ، راه عدالت و تقوی و سلام بر قلب عاشقان راه خدا ، حضرت امام

خمینی روح خدا .

پروردگارا ! شکر تو را که مرا در زمانی قرار دادی تا بتوانم دینم را و رهبرم

را بشناسم و به عبودیت تو نزدیک تر شوم . بار الها ! تو را سپاس بر این که بر

این بندة حقیر منت گزاردی و توفیق جهاد در راهت را به من ارزانی داشتی .

خداوندا ! بنده ای پرگناهم ، از درگاه غفار تو طلب آمرزش می نمایم .

ای امت شهیدپرور اسلامی ! پرخروش علیه ستم بشورید . لحظه ای در راه

اعتلای کلمة توحید ننشینید . در راستای خط امام ، این خط کوی اسلامی با

ایثار خون حرکت کنید و با هوشیاری تمام حافظ دستاوردهای این انقلاب که

بشارت جهانی شدن حکومت اسلامی را می دهد باشید . بدانید که بزرگ ترین

گناه ، کوتاهی کردن در به ثمر رسیدن آمال و آروزی شهیدان می باشد و سخن

کوتاه کنم ، خلاصة کلام ، فیضی را که امروز خداوند ما را از او بهره مند کرده

یعنی رهبری صحیح و خردمندانة حضرت امام را از دست ندهید و در پایان

می خواهم از کسانی که به گردن اینجانب حق داشته اند مرا به بزرگی خود

ببخشند و برایم طلب حق از درگاه خداوند متعال بنمایند .

و اما به خانواده ام ، پدرم ، پدر عزیزم ، پدری که مدت ١٨ سال راهنمای

زندگی من بوده اید و برایم زحمت ها کشیده اید و من چیزی نبودم بجز

دردسر ، امیدوارم سلام مرا پذیرا باشید و مرا به بزرگی خود ببخشید و

برایم طلب عفو از درگاه خداوند متعال بنمایید .

در پایان خدمت مادر عزیزم سلام . امیدوارم که این سلام مرا که از اعماق

قلبم سرچشمه می گیرد پذیرا باشی . مادر عزیزم ! امیدوارم که مرا ببخشید

خدمت برادران عزیزم یک به یک سلام می رسانم و امیدوارم که این

سلام مرا پذیرا باشید و در این مدت اگر از برادر خود حسین ناراحتی دیده

اید مرا به بزرگی خود ببخشید .

آن که همیشه در فکر شما بود حسین قدمیاری



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ع--ل , وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: حاج عمران , شهدای خرو علیا , شهدای نیشابور , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1120
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : پنجشنبه 24 مهر 1393 | نظرات (2)
نوشته شده توسط : محسن

نام شهيد: محمد                   نام خانوادگي: عباسي مكرمشهید محمد عباسی مکرم

نام پدر:ميرزآقا

تاريخ تولد: 12/1/1348               شماره شناسنامه:   17187

تاريخ شهادت: 28/9/1360              محل شهادت: تنگ كورك

نوع عضويت:   بسيجي              شماره پرونده :8829/60/1/ش





:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ع--ل , وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهرستان بهار , شهدای شهرستان بهار , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1122
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : شنبه 19 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

نام شهيد:  بخشعلی     نام خانوادگي:  عباسیشهید بخشعلی عباسی

 نام پدر:محبت اله

تاريخ تولد : 10/06/1343      شماره شناسنامه :   186

تاريخ شهادت:16/03/1364       محل شهادت : قصرشیرین

نوع عضويت:   سربازارتش           شماره پرونده : 10177/64/1.ش



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ع--ل , وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهدای بهار , شهدای شهرستان بهار , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 999
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : شنبه 19 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن
شهید علی اکبر عباسی  نام شهيد:  علی اکبر                  نام خانوادگي:  عباسي

نام پدر:    رجبعلی                        نوع عضويت:    بسيجي

تاريخ تولد:  01/11/1347                شماره شناسنامه:    467

تاريخ شهادت:  26/07/1365               محل شهادت:  فاو




:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ع--ل , وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهدای شهرستان بهار , بهار , شهر , شهدا , وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 908
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : پنجشنبه 17 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

نام شهيد:  جواد             نام خانوادگي:عباسيشهید جواد عباسی

نام پدر: تقي                       شماره شناسنامه:1370

تاريخ تولد:1/1/1338                تاريخ شهادت 24/6/1361 

نوع عضویت :  سرباز ارتش               محل شهادت: شهركندي

 



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ع--ل , وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهدای بهار , شهرستان بهار , رهروان شهدای بهار , لگد کوب اسرائیل , وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1045
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 8
تاريخ انتشار : سه شنبه 15 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن
نام شهيد:  بهمن                  نام خانوادگي: عباسيشهید بهمن عباسی

نام پدر: قهرمان                         نوع عضويت:دانش آموز

 تاريخ تولد:4/2/1342                 شماره شناسنامه:     14960 

تاريخ شهادت:15/5/1361                  محل شهادت:قصرشيرين

وضعيت تحصيل:اول دبيرستان




:: موضوعات مرتبط: دست نوشته , زندگی نامه ع--ل , وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهیدان شهرستان بهار , شهرستان بهار , وصیت نامه , دعا برای شهادت ,
:: بازديد از اين مطلب : 1072
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : یکشنبه 13 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

شهید عزت الله عباسی

نام :عزت‌اله                                     نام خانوادگى :عباسى

نوع عضویت : سپاهی                         نام پدر:حسين‌على

تاريخ‌تولد :10/04/1338                     ش.ش :16

 تاريخ شهادت: 28/11/1364              محل شهادت : فاو الفجر هشت

              وضعیت تاهل :  متاهل بدون فرزند

       



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ع--ل , وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهدای بهار , شهدای شهرستان بهار , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1137
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : یکشنبه 13 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

نام شهيد:صفر علي                     نام خانوادگي: عبديشهید صفر علی عبدی

نام پدر: نادعلي

تاريخ تولد:7/7/1338                شماره شناسنامه:13055

تاريخ شهادت24/4/1361             محل شهادت: كوشك

وضعيت تحصيل:آموزگار               نوع عضويت : بسيجي 



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ع--ل , وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهدای بهار , شهیدان شهرستان بهار , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1050
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : یکشنبه 13 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

نام: ابراهيم       نام خانوادگي عبداله ئيشهید ابراهیم عبداله ئي

نام پدر :حبيب الله

تاريخ تولد :  6/9/1338    شماره شناسنامه‌ :  13676

تاريخ شهادت :   22/10/1365   محل شهادت :  پاسگاه زيد        كربلاي 5

وضعيت تحصيل :  ديپلم         نوع عضويت :  سپاهي

وضعيت تاهل : متاهل           تعداد فرزند : 2 فرزند پسر



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه ع--ل , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهدای بهار , شهدای شهرستان بهار , وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 965
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : جمعه 11 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

شهید عبدالله عبدالله پور

نام: عبدالله               نام خانوادگی:عبدالله پور

نام پدر : حسن                 نوع عضویت : پاسدار

تاریخ تولد : 03/03/1343        شماره شناسنامه:  8105

 تاریخ شهادت : 27/12/1363     محل شهادت : جزیره مجنون « عملیات بدر»



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه ع--ل , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهدای شهرستان بهار , شهدای بهار , دفاع مقدس , شهدا , رهروان شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1145
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 13
تاريخ انتشار : دوشنبه 07 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

                                    

نوید گفته بود که با آنها بروم . همایش شعر آفتاب می دانست که اوضاعم به لحاظ روحی خوب نیست برای همین اصرار کرد و من هم پذیرفتم . می خواست که ازاین حال در بیایم .

روی صندلی ها جا نبود . برای همین رفتم و روی صندلی شاگرد کنار راننده نشستم .

درست سه روز بود که کـامپیوترم خـراب شده بود و نمی توانستم آنرا  تعمیر کنم .نه خودم باید این کاررا می کردم .معمولاً توی تمام عرصه های دیگر زندگی هم به همین ترتیب عمل می کنم خوب یا بد من اینطوریم .

« آسمان یکپارچه سرخرنگ است .پرنده هایی سپید رنگ در ارتفاع زیاد از بالای سر خانه مان به شکل گروهی ، آوازخوان عبور می کنند .باران می گیرد . من در حیاط خانه با پسری کوچک که نمی شناسمش قایم باشک بازی می کنیم .

باران سرخرنگ باغچه را پر از گلهای لاله می کند با پسر می ایستیم و تماشا می کنیم یکی از پرنده ها آرام روی دست پسر بچه می نشیند و در چشمان او زل می زند .پیش از آنکه یکی دیگر از پرنده ها روی دست من بنشیند ...»

صدایی از انتهای اتوبوس بیدارم می کند . از خواب می پرم ،راننده لبخند می زند.

همگی دور هم جمع شده اند و ان ته در حال خواندن و دست زدنند.

فکر نمی کردم این سفر بتواند تغییری در اوضاعم ایجاد کند.این حال فقط هم به خراب شدن کامپیوتر ارتباط نداشت خیلی چیزهای دیگر باعث شده بودند که من مدّتی احساس افسردگی و پریشانی کنم .

-  چایی خوری 

- ممنون

معلوم بود که از آن راننده هایی ست که در کارش استخوان خرد کرده .

نوشیدن چای کمی آرامم کرد .

دفترچه مانندی روی داشبورد توجّهم را جلب می کند.

_  اجازه هست؟

_ بفرما بفرما

آنرا بر می دارم و صفحه ی اوّلش رابه خطّ سرخرنگ با یک عکس آراسته شده می نگرم .

بسم ربِّ الشهدا ء و الصدیقین

زندگینامه و وصیت نامه ی خونرنگ عاشق صادق

دانشجوی شهید ولی الله عبّاسی

تاریخ شهادت : 24/2/66

محل شهادت : شلمچه

 خدا بیامرز رفیقم بود خیلی با معرفت بود از خوبیش هرچی بگم کم گفتم .

نتوانستم دفترچه را سر جایش بر گردانم برای همین آنرا باز کردم و شروع به خواندن کردم :

ولی الله در روستای ورین از توابع شهرستان محلات در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود . دوران تحصیلات خود را تا دبیرستان ادامه داد و در حال تحصیل بود که به عنوان داوطلب بسیجی در سال 1362 به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام گردید.

پس از مدتی با گرفتن دیپلم به خدمت سربازی رفت و به دلیل شرکت در کنکور دانشسرای تربیت معلّم و قبول شدن بعد از مدّت 7 ماه سربازی مجدداً ادامه تحصیلات خود را در دانشسرای تربیت معلّم از سر گرفت .

او فردی متدّین مذهبی و دارای شناخت کامل و مذهبی بود . بعد از دوران تحصیل داوطلبانه عازم جبهه شد تا اینکه سرانجام در تاریخ 24/2/66 در سن 21 سالگی در عملیّات کربلای 8 و در منطقه ی شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه ی سر به مقام رفیع شهادت نایل گردید.

ای شهید ای جاری گلگون

جایت از پندار ما بیرون

رفته ای با اسب خونین بال

ای شهید ، ای مرغ آتش بال

همین چند خط به ظاهر ساده و معمولی عمیقاً مرا به فکر فرو برد.

خطوطی پر رنگ که در کنار یکدیگر مضامین عمیق را به ذهنی منصف و ژرف اندیش متبادر می سازد .

_سعید این  عقب با ما باش

_ من راحتم

_ اینو ببین

تصویر ی مضحک روی گوشی اش نشانم داد و با لبخند ی زورکی عکس العمل نشان دادم .

نوید به عقب برگشت و راننده مرا خطاب قرار داد

- با همین ولی الله که داری وصیت نامه شو می خونی توی روستا همسایه بودیم با هم بزرگ شدیم . یکبار به من تو نگفت نه به من نه به هیچ کس دیگه ، همه ی وجودش خوبی بود . یک لحظه بیکار نبود این بچه دستش تو خیر بود . جوونای حالا را که می بینم البته بعضی آشون روزی هزار دفه یاد ولی ا000 و رفقاش می افتم . خدا رحمتش کنه . نور به قبرش بباره مرد بود از خیلیا که ادعا شون می شد خدایی مردتر بود .

او اینرا گفت لیوانی چای برای خود ریخت و به فکر فرو رفت .

بی اختیار وصیّت نامه را گشودم وشروع به خواندن کردم :

هم اکنون که عازم جبهه حق علیه باطل می باشم و عزم سفر کردم بسوی آن کسی که عاشق و شیفته ی او هستم می روم تا بفهمانم که زمانه ی رفتن و جدا شدن و خارج شدن ازاین جسم دنیوی ست و می روم که بگویم حسین جان اگر نبودکم در کربلا اینک دوباره کربلایی دیگر به پا شده .مادر صف لبیک گویان ایستادیم چرا که لبیک همان لبیک است .

در جای دیگر از وصیت نامه آمده بود:

هر که در این بزم مقرّبتر است        جام بلا بیشترش می دهند

خداوند متعال هرکس را بیشتر دوست بدارد و بیشتر عاشق او باشد بیشتر او را در سختی ها قرار می دهد و بیشتر مورد آزمایش .

اتوبوس ایستاد و همه پیاده شدند.

نفهمیدم چطور سر از کنار نهری پر آب کنار دشتی سرسبز در آن حوالی در آوردم هر چه بود از جملات همین وصیّت نامه بود:

دنیا محل عبور و گذر است چه بهتر که ازاین گذرگاه انسان ان طور که مورد پسند خداوند است خارج شود و تا ابد پایدار بماند.

آخرین سطور اینها بود: شما را دعوت می کنم به تقوای الهی و خود سازی و از خود گسستن و به خدا پیوستن . بر شما باد صبر و استقامت و پایداری که این خصلت زنان و مردان با ایمان است .

هوشیار باشید و بیدار . راهی که رفتیم راه حسین و ائمه ی معصومین بود راه شهیدان پیشین که خالص و مصهّر بودند . پس راهم را خوب می شناسم .بر شما باد که شهادتم را در بلندترین نقاط فریاد بزنید که آنانی که هنوز در خواب غفلتند از خواب بیدار شوند.

 والسلام           

15/12/65      

عبّاسی        

دانه های اشک یکی یکی از روی گونه ام به داخل نهر می چکید بی اختیار و نا خودآگاه پرنده ای سپید رنگ و ذهنم را منوّرکرد:

 

به کامم گر بریزی نوش خودرا

به دستت می سپارم هوش خود را

تو مثل سُکریک صبح بهاری

شهادت ! باز کن آغوش خود را .



:: موضوعات مرتبط: شعر , دل نوشته , آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهدای ورین , شهدای محلات , زندگی نامه , شعر , دل نوشته ,
:: بازديد از اين مطلب : 966
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : یکشنبه 30 شهریور 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن