
زندگینامه :شهید محسن علامی
شهید محسن علامی در سال 1344 در شهر طالخونچه چشم به جهان گشود ، پس از دوران کودکی در سن 7 سالگی وارد محیط تحصیل شد ، پس از دوران ابتدایی در مدرسه راهنمایی شهید باهنر مشغول تحصیل شد و پس از طی دوران راهنمایی در سال 61 در دبیرستان طالقانی طالخونچه کلاس اول دبیرستان را شروع کرد ، این بود شمه ای از دوران تحصیل شهید اما ایام فراغت و تعطیلات مدرسه در کلاسهای آموزش قرآن و مسایل مذهبی شرکت می کرد و قرائت قرآن و مداحی را یاد گرفته بود، به مطالعه کتابهای مذهبی علاقه داشت ، کتابهای شهید مطهری را مطالعه میکرد و در مراسم های مختلف مذهبی و سوگواری آقا اباعبدالله (ع) شرکت فعال داشت . از ابتدای تشکیل بسیج در طالخونچه عضو بسیج شد و به یاد گرفتن آموزش نظامی پرداخت ، با شروع جنگ تحمیلی بیشتر فعالیت می کرد ، پیامهای امام (ره) را با دقت توجه میکرد ، و نسبت به پیامهای امام متعهد بود و به همین منظور حضور در جبهه را یک وظیفه می دانست و به خاطر همین احساس مسئولیت در سال 61 با جمعی از همکلاسی ها و دوستان بسیجی به جبهه اعزام شد و در عملیات محرم در منطقه عین خوش به شهادت رسید ـ روحش شاد ـ
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت می دهم که خدایی جز خدای یکتای بی همتا نیست و هر چه او برای بندگانش مقرر کرده همان خواهد شد ، شهادت میدهم که محمد مصطفی (ص) پیغمبر و برگزیده اوست به رسالت و بعد از او امیرالمؤمنین و یازده فرزندش خلیفه و جانشین او هستند ، سلام بر امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و درود بر شهیدان راه حق و آزادی و جنگ تحمیلی ، سلام بر پدر و مادر عزیزم .
پدر عزیزم مرا می بخشید و حلال می کنید که بدون اجازه شما و در غیاب شما عازم جبهه شدم ، من احساس کردم اکنون حضور ما در جبهه واجب تر از حضور در کلاس درس است و به همین منظور تصمیم گرفتم با عده ای از همکلاسی ها و رفقای بسیجی به جبهه برویم اما شهادت در راه خدا افتخاری است که شامل همه نمی شود . اگر مقدر بود شهید شوم مرا حلال کنید و ببخشید و اگر هم شهید نشدم به وظیفه ام عمل کرده ام ، در هر حال آنچه مقدر شده است انجام خواهد شد ، شما هم بر مقدرات الهی راضی و شاکر باشید .
سلام مرا به برادر و خواهرانم برسانید ، اقوام و بستگان را سلام برسانید .
ما را از دعای خیر فراموش نکنید .
التماس دعا ؛ محسن علامی اعزامی از طالخونچه
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
همانا ما از خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم
با درود به رهبر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و با درود به رزمندگان اسلام و سلام به شهدایی که جان خود را در راه ثمر بخشیدن این انقلاب اسلامی ایثارها از خود نشان دادند .
پدر و مادر گرامیم شهادت خیلی لیاقت می خواهد ، من لیاقت شهید شدن را ندارم ولی اگر شهید شدم شما هیچ لازم نیست که ناراحت باشید و باید صبر داشته باشید ، من خیلی دلم برایتان تنگ شده است دلم می خواهد شما را ببینم ولی تا بعد از حمله مقدور نیست ، امکان دارد در این حمله شهید یا زخمی یا سالم باشم ، اگر شهید شدم که زهی سعادت و اگر سالم ماندم که ان شاء ا... بر میگردم .
امیدوارم بتوانم در راه تداوم بخشیدن این انقلاب کمکی بکنم ، اما شما باید خوب چشم و گوشتان را باز کنید مبادا از شهید شدن من برنامه زندگیتان به هم بخورد . پدر عزیزم امیدوارم که شما از دست من راضی بوده باشید ، از صمیم قلب برادر و خواهرانم را همیشه نصیحت کنید که می کنید ، همه ما باید از این دنیای خاکی دل بکنیم و به سرای دیگر برویم چه بهتر که با پاکی و خوبی و شهادت از این دنیا برویم .
شما را توصیه می کنم که به تقوا و بعد برادری . و خدا را فراموش نکنید
والسلام
محسن علامی
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ع--ل ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه ع--ل ,
شهیدمحسن علامی ,
عملیات محرم ,
:: برچسبها:
شهدا ,
شهید محسن علامی ,
شهدای شهر طالخونچه ,
شهیدان دفاع مقدس ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1639
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 7
|
مجموع امتياز : 25