بسم الله الرحمن الرحیم
فلیقاتل فی سبیل الله الذین یشرون الحیوة الدنیا بالاخرة و من یقاتل
فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نؤتیه اجرا عظیما (سوره نساء، آیه 74).
مؤمنان باید در راه خدا با آنان که حیات مادی دنیا را بر آخرت گزیدند،
جهاد کنند و هر کس در جهاد در راه خدا کشته شد یا فاتح گردید زود باشد که او را
اجری عظیم دهیم.
درود بر روشنگر راه ما، امام خمینی و سلام بر هادی او حضرت حجة ابن
الحسن (عج). درود بر تمامی خدمت گزاران اسلام، درود بر شهیدان راه خدا و درود بر
معلولین و مجروحین و اسرا، که فقط به خاطر اسلام، تمام هستی خود را بر کف نهاده و
تقدیم اسلام عزیز می نمایند.
اولین پیامم به عنوان سربازی کوچک از سربازان امام، به ملت عزیز این
است که ای عزیزان، به خدا قسم امام شما یک فرد معمولی نیست، پس او را از تمام دنیا
و از هستی خویش برتر بدانید. به راستی کدام پیر 80 ساله ای است که درباره ی آینده
ی اسلام و انقلاب سخن بگوید و تمام سخنانش یکی پس از دیگری به مرحله ی عمل درآید.
کدام پیر هشتاد ساله ای است که قلب هزاران هزار جوانان یک مملکت را مجذوب خویش
سازد و کدامین قلب آرامی است که در مقابل قدرتمندان جهان نلرزد و شاهدیم که در این
مورد قلب امام آرام ترین قلب هاست.
عزیزان اسلام، پدران، مادران، جوانان، همه ما علم به مرگ داریم، اما
بعضی از ما عقیده و ایمان راستین به مرگ نداریم. ای جوانان عزیز، خطابم بیشتر به
شماست. مخصوصا به بعضی جوانانی که هنوز وقت خود را در کوچه و خیابان بیهوده تلف می
کنند و قدرت و توان خود را صرف جهاد در راه خدا نمی کنند. می خواهم بگویم که فکر
کنید و بنگرید تمام کسانی که از دنیا رفته اند مثل شما چشم ها و گوش ها و زلف
زیبایی داشتند، اما ببینید همه این ها فنا شدنی است و بهترین شاهد ما کسانی هستند
که در جوانی نفس اماره را پایمال نکرده اند و در هنگام پیری سخت پشیمانند. عزیزانم،
شاید در وصیت نامه جای این گونه حرف ها نباشد، اما به خدا دلم به حال شما می سوزد.
آخر چرا جوان های ما به راهی قدم گذارند که هم خود ضرر کنند و هم سربار جامعه
باشند. چرا؟
پیام دیگرم به دانشجویان و دوستانم در دانشگاه است که عزیزان، من هم
مانند شما درس می خواندم و حتی با خود عهد کرده بودم که درس بخوانم و بدون انحراف
از خط امام بتوانم در آینده به انقلاب اسلامی خدمت کنم، اما اگر می خواستم از خط
امام منحرف نشوم، چگونه می توانستم پیام جهاد امام را نادیده بگیرم و چه کسی تضمین
می کرد که در آینده پیام های مهم تر او را کنار نزنم!؟ و اگر اسلام در این برهه از
زمان خدای ناکرده شکست بخورد، دیگر می خواهم نباشم که در آینده چه ها کنم. پس شما
هم بکوشید که علم را با عمل توأم سازید که با یک بال پرواز میسر نیست.
پیام
دیگرم به پدر و مادر بسیار عزیز و مهربانم می باشد که افتخار بزرگ نزد آقا
اباعبدا... و نزد زینب کبری (س) یافتند که فرزند ناقابلشان را در راه حسین (ع) فدا
سازند. پدر و مادر عزیزم، از این که نتوانستم عصای پیری شما باشم و از این که در
کودکی و نوجوانی هم جز رنج و زحمت برای شما حاصلی نداشتم، معذرت می خواهم و خدا را
گواه می گیرم که اگر لایق بهشت بودم بی شما به بهشت نخواهم رفت. پدر و مادر عزیزم،
همان گونه که شما حسین زهرا (ع) را دوست داشتید من هم به حسین زهرا (ع) عشق می
ورزیدم و کسی که حسین فاطمه را دوست بدارد و به راه او رود در آخرت تنها نخواهد
بود. من برای شما حرفی ندارم جز این که با خجالت به شما بگویم که صبر و استقامت را
پیشه کنید.