زندگینامه:
سید مهدی فرزند سید حسن در سال 1343 در روستای طالخونچه در خانواده ای متدین و مذهبی پا به عرضه وجود نهاد، وی در دامن پاک مادری شهید پرور و با دست پدری مهربان و زحمت کش تربیت یافت . از همان اوان کودکی ، چهره ای متفاوت با دیگر بچه ها داشت . ایشان در سن شش سالگی وارد دبستان شهید مطهری (بهرام سابق) شد و دوران تحصیلی ابتدایی را با موفقیت پشت سرگذاشت و بعد از آن وارد مدرسه راهنمایی شهید باهنر برای ادامه تحصیل شد .
ایشان ضمن کسب علم و دانش جهت کمک هزینه خانواده اش، در اوقات فراغت از تحصیل به تلاش و کار مشغول می شدند ، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در فعالیتهای اجتماعی و تظاهرات حضوری فعال داشتند. ایشان علاقه زیادی به امام داشتند و همیشه اعلامیه ها و نوارهایی که حاوی پیامهای امام در دوران تبعید به دست می آوردند برای دیگران می خواندند و در ترویج آن در بین مردم به همراه دیگر دوستان علاقه مند به امام می کوشیدند .
از بدو تشکیل بسیج مستضعفین ، بعد از پیروزی انقلاب ، همکاری با این نهاد انقلابی را سرلوحه کارهای اصلی خود قرار داشتند ، در همین زمان با تشکیل پایگاه بسیج جواد الائمه (ع) در طالخونچه از اولین کسانی بودند که در این پایگاه عضویت داشتند و با دیگر برادران بسیجی در این دورانی که تازه انقلاب به پیروزی رسیده بود مسئولیت حفظ و حراست و نگهبانی را در روستای طالخونچه بر عهده داشتند . در این راستا از هیچ گونه کاری برای پیشبرد آرمان های طلایی انقلاب فروگذار نبودند .
ایشان در صحبتهایی که در یک جمع از جنگ می شد اظهار شوق و علاقه می نمودند و این احساس مسئولیت را می کردند که حالا که در فعالیتهای قبل از انقلاب شرکت داشتند باید در این مرحله نیز شرکت داشته باشند و در جبهه های جنگ حضور پیدا کنند ، بر همین اساس سید مهدی در سال 1361 طی یک مأموریت چندین ماهه به کردستان اعزام شدند تا آنجا در حفظ و حراست مرز های موطن خود به مبارزه با احزاب و گروهک های دمکرات و کُومُلِه بپردازند . در این مدت ایشان با روحیات رزمندگان و معنویات جبهه آشنا گردیدند و از آن وقت به بعد همیشه حضوری مستمر در جبهه ها داشتند .
بعد انجام مأموریت خود به همراه دیگر دوستان و همرزمان به سوی جبهه های جنوب حرکت کردند ، آخرین بار این شهید عزیز در عملیات پیروزمندانه خیبر در سال 1362 شرکت نمودند ، محل این عملیات جزایر مجنون بود، و در همین عملیات بود که به دیدار معبود خویش شتافت و ندای حق را لبیک گفت و به خیل یاران اباعبدا... و دیدار شهیدان گلگون کفن انقلاب اسلامی پیوست .
پیکر پاک و نورانی این شهید توسط مردم شهید پرور طالخونچه تشییع و در گلستان شهداء طالخونچه در جوار دیگر همرزمانش آرمید تا زیارتگاه اهل دل را روشن تر سازد .

فرازی از وصیت نامه شهید:
اگر دین محمد(ص) جز با کشتن من استوار نمی گردد ، پس ای شمشیرها مرا در آغوش گیرید . « امام حسین (ع) »
پروردگار، را سپاس می گویم، که به من فرصت داد تا اسلام را بشناسم تا در خاموشی جهل و شرک از دنیا نروم ، آری این جنگ و این انقلاب باعث شد تا من به انحراف کشیده نشوم و با دیدگاه الهی به جهان بنگرم و شهادت و مرگ را تولدی دیگر در جهت جاودانگی انسان بدانم .
پروردگار، را سپاس می گویم که این نعمت بزرگ ، امام خمینی را برای ما فرستاد تا ما را از ظلمت ها نجات دهد.
پس از حمد و ستایش خداوند و دورود بر شهیدان تاریخ و سلام بر امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام خمینی ، خدمت پدر و مادر و خواهران و برادرانم سلام عرض می کنم ، امیدوارم که خداوند این بنده عاصی و پرگناه را بیامرزد و شفاعت پیامبر و آلش را شامل حالم بگرداند ، از پدر و مادرم عذر می خواهم که در طول زندگی خود نتوانستم آن گونه که باید و شاید فرزندی مفید برای آنان و جامعه ام باشم . بهر صورت اگر زندگی ام برای جامعه مفید نبود ، امیدوارم که مرگم برای جامعه مفید باشد و در این صورت است که شما پدر و مادرم باید به درگاه خداوند شکرگذار باشید که خون فرزندتان شرافت یافته و مورد خواست خداوند گردیده است و توانسته اید امانت دار خوبی برای خداوند باشید ، پدر و مادرم از خدا بخواهید که این قربانی ناچیز را از شما بپذیرد .
چند وصیت دارم که می نویسم :
1 ـ ای برادران و خواهران ، آنچه که احکام اسلامی است را پیروی کنید .
2 ـ من به شما وصیت می کنم که امام را فراموش نکنید که اگر از امام جدا شدید سرنوشتتان سرنوشت اقوامی خواهد بود که وصفشان را خداوند در قرآن آورده است .
3 ـ من همه شما را وصیت می کنم ، به وحدت، که وحدت همیشه رمز پیروزی بوده است .
و در پایان از همه دوستان و آشنایانم که حق بر گردن من دارند ، امیدوارم که مرا ببخشند که من سخت محتاج گذشت آنانم ، و از پدرم می خواهم از مال دنیا هر چه را که دارم ، بدهی هایم را بدهد و بقیه را به فقرا صدقه دهد . یک سال نماز و یکماه روزه برای من بگیرید و اگر جسدم پیدا شد در کنار دیگر شهیدان طالخونچه خاک کنید .
10/10/61 سید مهدی متحملیان