نام: شعبان
شهرت: جمشیدیراد
نام پدر: رحمتاله
تاریخ تولد:1344
محل تولد: دیزیچه محله قلعه ميرزمان
محلشهادت: شلمچه
نام
عمليات: كربلاي 5
محل دفن: گلستان شهداي وينيچه
تاريخ شهادت:
10/12/65
صحبت از دریا و
موج عاشقی است صحبت از
رفتن به اوج عاشقی است
روحاني شهيد ،
شعبان جمشيديراد در سال 1344 در خانوادهاي متديّن و زحمتكش ، در محله قلعه
ميرزمان يكي از محلههاي شهرديزيچه ديده به جهان گشود. او دوران دبستان و راهنمایی
را در اين محل پشت سر گذاشت و با همان صفاي دروني در سن هفده سالگي (1360) براي تحصيل امور ديني قدم به حوزه علميه گذاشت
و به فراگيري معارف الهي پرداخت. او كه يكي از پيروان راستين مكتب حياتبخش دين
مبین اسلام بود، براي دفاع از حريم اين آیين مقدس ، بارها و بارها به جبهههاي حق
عليه باطل عزيمت كرد تا آنچه را در حوزه آموخته بود با فداكردن جان خويش از اين
امتحان الهي سرفراز بيرون آيد. او قبل از انقلاب از آنجا كه در وجودش مايههاي
ديني موج ميزد، با دوستان خود كتابخانهاي كوچك در روستا تأسيس كرد. وی با خواندن
كتابهاي مذهبي از قبيل آثار استاد شهيد مطهري ، روح تشنه خود را سيراب ميكرد.بي آلايشي و صفای
باطن و عشق به قرآن از او چهرهاي صميمي و دوستداشتني ساخته بود كه همين صفات ، احترام
مردم روستا را به او برميانگيخت. هرگاه مُبلّغي براي تبليغ دين مبين اسلام به روستايشان
ميآمد ، وی ضمن آنكه ميكوشيد يكي از مبلغان او باشد ، آرزو ميكرد خود نيز به
سلك روحانيت درآيد تا در اين لباس بهتر بتواند راهگشاي مردم باشد. همين علاقه او
باعث شد به حوزه علميه راه يابد.
او بارها در جبهههاي
حق عليه باطل حضور پيدا كرد و در رزم بياماني كه با دشمن بعثي داشت، چندین بار بهسختي
مجروح شد ولي از جراحات خود با احدي به جز برادرش صحبت نكرد. در سال 1365 در عمليات
كربلاي4 در منطقه شلمچه، بار ديگر سخت مجروح ميشود و پس از مداواي مختصری در
اهواز، به اصفهان باز ميگردد؛ ولي وجود تركشهاي متعدد در بدنش، او را وادار به
ادامه معالجه در بيمارستاني در شهر اصفهان میکند. او براي خارجكردن تركشها از
بدن، مجبور به عمل جراحي میشود. در همان زماني که در بيمارستان بستري است، خبر شروع
عمليات كربلاي 5 را میشنود. با شنيدن آن خبر، بار ديگر مرغ دلش تا جبههها پرواز
میکند؛ به همان علت هم از پزشك معالجش درخواست میکند او را از بيمارستان ترخيص کند
ولي پزشك چنين اجازهاي به او نمیدهد. شهيد جمشيدي از بيمارستان به خانه ميرود
تا از آنجا به جبهه عزيمت كند. با وجود اينكه مادر هم راضی به رفتن او نیست، باز
هم تاب نمیآورد و بار ديگر به جبهه عزيمت ميكند.
شهيد جمشيديراد
به لشکر 8 نجف اشرف ميپيوندد و در آنجا وارد يكي از گردانها به نام چهارده معصوم(ع)ميشود. فرمانده گردان به علت وضع جسمي
او، به وی اجازه شركت در عمليات را نميدهد و از وی ميخواهند به عقب برگردد. پافشاري
شهيد جمشيديراد براي شركت در عمليات بينتيجه ميماند که بهناچار به گردان ميرود.
فرمانده گردان كه از جراحات او باخبر شده است، اسلحه در اختيارش نميگذارد تا شايد
بدين وسيله از شركت او در عمليات جلوگيريكند؛ ولي او با دستهاي از رزمندگان به
محور شلمچه و نهرجاسم ميرود و در آنجا با غنيمتگرفتن اسلحه از دشمن، به رزم بيامان
خود با دشمنان ادامه ميدهد. در شب دهم اسفند 1365 وقتي به سوي دشمن يورش ميبرند،
در محاصره دشمن قرار ميگيرند و تعدادي از آنها به شهادت ميرسند که پیکرهای آنها
در منطقه دشمن باقي ميماند. بعد از گذشت دوازده سال پیکر پاک شهيد جمشيديراد را
شناسایی میکنند و بالاخره در سال 1377، در گلزار شهدای وينيچه به خاك ميسپارند.
وصيتنامه روحاني
شهيد شعبان جمشيديراد
جهاد
و شهادت هر دو ملازم همديگر هستند و
اسلام هم وابسته به اين دو است و نميشود كه بين اسلام و اين تفكيكي ايجاد
نمود.
بعد از نماز ميشود گفت همچنان كه در روايات است، جهاد يكي از اركان اساسي
قرآن و اسلام
است؛ البته جهاد في سبيل اله و جهادي كه براي احياي دين مبين اسلام باشد.
حضرت علي(ع)ميفرمايد:«جهاد دري است از درهاي بهشت كه به روي بندگان و
اوليای
خاصه او باز ميشود»، و همچنين حضرت پيامبر اكرم(ص)ميفرمايد: «بلنداي
اسلام و اوج اسلام جهادكردن در راه خداست و كسي به اين مقام نائل نميشود،
مگر
اينكه افضل و بهترين باشد».
در اين جهاد پيروزي و شهادت قرين هم
هستند و چه شهادت نصيب شود و چه پيروزي، هر دو سعادت است و داراي اجر و پاداش
بسيار. در اين راه و هدف كه متعالي است، عاشق هرچه از معشوق ببيند و در اين راه
يار هرچه از دلدار ببيند و در اين طريق دوست هرچه از معبود به او رسد، خوش پسندد و
اين اخلاص بندگان خداست و ميداند كه مرگ حق است و بايد رفت. پس بهتر كه عاشقانه و
با روي خونين و بدن غرق در خون به ديدار معبود شتافت،و بايد بدانيم كه زندگي
مانند پارچه اي است كه تاروپودش با رنگ سفيد و سياه بافته شده است؛ هم شيريني دارد
و هم تلخي؛ هم گُل دارد و هم خار؛ هم چشمة آب شيرين دارد و هم شور. بايد از تعاقب
شب و روز درس عبرت گرفته، بدانيم هيچ چيز در دنيا پايدار نميماند. غم و شادي و
زشتي و زيبایي مانند دانههاي زنجير در كنار هم متصل هستند. يكي پس از ديگري پيش
ميآيد. بايد به حقيقت نظام عالم پي برد و با واقعبيني به اين عالم نگريسته و
توقع بيجا و انتظار بيمورد را از خود دور ساخته، و بدانيم نظام اين عالم را
خداوند، چنانچه درقرآن فرموده «با هر سختي آساني و با هر شادي غمي قرار داده است».
اين سنت لايزال الهي تغييرناپذيراست. پس بايد هنگام غم، شادمان باشيم؛ زيرا غم
مقدمة شادي است. و در روز سختي، خود را خوشبخت بدانيم؛ زيرا سختي نشانة خوشبختي
است؛ در واقع با پيشامدهاي ناگوار، مصایب و ناملايمات نبايد جامه صبر وشكيبایي را
پاره كرد و بايد با ذكر خدا دل را آرامش داد.
خداوند
رحمت و درود خود را بر شكيباناني نازل ميكند كه هنگام مصيبت به خدا
پناه ميبرند، و بدانند كه خدا مالك حقيقي است. بايد بدانيم که خوبي و بدي و
راحتي
و رنج نسبت به همديگر مانند دو خط متوازي هستند. كسي كه بدي ببيند، از خوبي
لذت
نميبرد و كسي كه رنج نكشد، قدر راحتي را نميداند؛ پس توقع بيجا چرا؟
خداوند
چنان مقرر كرده تا به اين وسيله همة بندگانش را آزمايش كند و بر اثر شداید و
سختيها
فلز وجودشان به طلا و نقره مبدل گردد. همان طور كه رنگ طلا و نقره تا در
بوته آتش
قرار نگرفته، طلاي ناب نميگردد، آدمي هم تا در صحنه حوادث و شداید سهمگين
قرار نگيرد،
كمالات و استعدادهای ذاتي او آشكار نميگردد؛ همان طوري كه حضرت علي (ع)
ميفرمايد:«في تُقَلِّبُ الاَحوال يَعرِفُ جَواهِرَالرِّجال»:در
دگرگونيهاي روزگار، مردمان شناخته
ميشوند.
اما
اي دوستان و رفقا! شما از دست من راضي باشيد و به بزرگواري و كرامت
خودتان مرا ببخشيد و از خدا برايم طلب مغفرت، و عفو و آمرزش كنيد. مرا در
موقع دعا
و مناجات فراموش نكنيد. بايد بدانيم كه آمدن ما به حوزه علميه و مشغول به
خواندن
دروس طلبگي شدن و از پول امام زمان(عج) استفاده كردن، براي چه بود؟ و اگر
بدانيم
ميبينيم چقدر به عمل رسیدهايم، و اين را كه آمدن ما براي خدا و
درسخواندن ما
براي آشناشدن با معارف الهي و درك و فهم صحيح قرآن و اسلام و متعلق به
اخلاق
الهي شدن و در نهايت آدمشدن بود كه همة اينها براي درك بهتر و عاقبت به
خيرشدن ميباشد.
وقتي از امام عزيز سوأل ميشود بزرگترين آرزويتان چيست، ميفرمايد: عاقبت
به
خيرشدن. پس بيایيم ايمان واقعي بياوريم و تقواي الهي را پيشه و رهتوشه
دنيا و
آخرت خود قرار دهيم و فريب دنيا و شيطان و نفس اماره را نخوريم كه بد
منزلگاهي در
انتظارمان خواهد بود. توجهات پوچ و بياساس و كلاهشرعيهایي كه براي خود
درست
كردهايم و ميكنيم را كنار بگذاريم و با خداي خود و انبيا و اوليا و ائمه
اطهار(س)بيشتر انس بگيريم كه قرآن ميفرمايد:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ
آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ
وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ
تُفْلِحُونَ»(مائده:35)[1]،و بيشتر به فكر آخرت و شب و روز محشر و قيامت كبري باشيم كه وقتي در مقابل
انبياء، اولياء، اوصيا و شهدا قرار خواهيم گرفت، چه جوابي داريم كه بدهيم. پس
بايد تقوای الهي را پيشه و نصب العين خود قرار دهيم و پيروي هواي نفس را نكنيم و در
خط امام عزيز حركت و ثابت و استوار باشيم و متعهد به فرامين و دستورات امام عزيز باشيم،
و همچنين در شعار و عمل همپاي امام عزيز حركت كنيم نه يك قدم جلو نه يك قدم عقب؛
وگرنه مسئول هستيم و بايد جوابگو باشيم. همچنين دروس و كتب حوزوي را خوب بخوانيم و
مباحثه كنيد و قرآن و نهجالبلاغه را زياد
مطالعه و وقت صرفش كنيد و دقت و در مورد آنها تفكر كنيد و بدانيد كه مقام علم و عالم
بسيار زياد است كه عالم از شهيد افضل است. درآخر از مردم خوب و فداكار ميخواهم كه
مرا ببخشند و مورد عفو و بخشش خودشان قرار دهند و اينكه وابستگي به اين دنياي فاني
نداشته باشند اعمال صالح و عباداتشان را انجام دهند و از خدا دور نشوند كه دورشدن
از خدا عين سقوط است، و به قيامت و روز عقبي حقيقتاً ايمان بياوريد و رهتوشه جمع
آوري كنيد براي فردا. امام عزيز را تنها نگذاريد. هميشه در صحنه حضور مستمر داشته
باشيد و استقامت به خرج دهيد كه نصرت و ياري خدا نزديك است. فقط احتياج به كمي صبر
و استقامت دارد.
[1]ای
کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهای برای تقرب
به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه الف--ج ,
شهدای دیزیچه ,
عملیات کربلا5 ,
:: برچسبها:
شهدای دیزیچه ,
شهدای دیزیچه مبارکه ,
شهدای دیزیچه اصفهان ,
شهدای اصفهان ,
شهدای روحانی ,
زندگی نامه ,
وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1264
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4