آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن

نام: اصغر

شهرت: زمانی

نام پدر: مصطفی

تاریخ تولد: 1340

محل تولد:شهر دیزیچه

تاریخ شهادت: 1/8/1361

محل  شهادت: چم‌هندی

 نام عملیات: محرم

از دیده عاشقان  نهان کی بودی؟                       فرزانه  من، جدا ز جان کی بودی؟

طوفان غمت ریشة هستی برکند                       یارا، تو بریده از روان کی بودی؟

                                        امام خمینی (ره)

«الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ ۚوَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ»(توبه:20)،آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است؛ و آنها پیروز و رستگارند!

در يكي از روزهاي  پاييزي مهر 1340 در خانواده­ای مسلمان و مذهبي و نسبتاً ضعيف و مستضعف چشم به جهان  گشود. او را اصغر ناميدند تا سرباز راستين امام حسين(ع)باشد. خانوادة اصغر با همة مشقّت و رنج و سختي كودك خود را به مدرسه فرستادند تا با آگاهي بيشتر به ايمانش افزوده شود و سرباز فداكاري براي اسلام باشد.

در جريان  مبارزات و پيروزي عظيم انقلاب اسلامي ، وي كه دانش آموزی هجده ساله بود ، هميشه  عازم مساجد بود و اکثر مواقع قرآن ميخواند و به ديگران هم ياد مي‌داد. او هميشه نماز خود را به‌موقع و سر وقت مي‌خواند و در كارهاي خانه و بيرون از خانه به پدر و مادرش كمك مي‌كرد.

او فعالیت‌هایش  را در ماه محرم و از زمان انقلاب اسلامی در بسيج شروع كرد. با بچه‌هاي بسيج به  نگهباني و فعاليت‌هاي ديگر ادامه مي‌داد. از بزرگان فعال بسيج بود و اغلب اوقات، شام و ناهار بچه‌هاي بسيج را از منزل به پايگاه مي‌برد و اوقات خود را وقف خدمت در بسيج به منظور تحكيم پايه‌هاي نظام جمهوري اسلامي ايران كرده بود ؛ به طوري كه به‌جز سركشي محدود از خانه، بقيه اوقات خود را در بسيج مي‌گذراند.

وي در تظاهرات  و راهپيمايي‌ها  عليه  رژيم طاغوت به‌طور فعال شركت مي‌كرد و در پخش اعلاميه‌هاي  بنيانگذار  نظام  جمهوري اسلامي ايران نقش بسزايي داشت. شرکت در نمازهاي جمعه را از وظایف مهم خود می­دانست و هر جمعه در این فریضة عظیم شركت مي‌كرد.

با آغاز جنگ تحمیلی، او هم مثل سایر جوانان عازم جبهه شد. مادرش تعریف می­کند:

فردای شبی که در یک عملیات شرکت کرده بود، به خانه آمد. دیدم سرش را بسته است. نگران شدم و از او پرسیدم: چرا سرت را بسته‌ای؟

در جوابم با خنده گفت: مادر من حتماً شهید می­شوم. بیا و در این دم آخر حلالم کن! 

وقتي كلاه خود را برداشت، فهمیدم ترکش به سرش خورده است که خیلی ناراحت شدم.

شهید اصغر زمانی چندین بار از طریق بسیج عازم جبهه شد و با دشمن جنگید. او در گردان­هاي رزمي به رزمنده‌های بسیجی مبارکه آموزش نظامی می­داد. او از طرف بسيج مباركه در جایگاه‌های پمپ بنزين وظیف نظارت بر نحوه زدن بنزین و کنترل کوپن‌ها را به ‌عهده داشت. اولین بار که به جبهه رفت ، سه ماه طول کشید تا به مرخصی آمد. از جبهه براي خانواده‌اش نامه مي‌فرستاد و مي‌گفت :«مادر، من پشت كوه­هاي سر به فلک کشیده و درخت‌های بلند‌ هستم».

او بعد از سه ماه که به مرخصی آمد، دوباره به بسیج رفت و از طریق بسيج سپاه مباركه عازم جبهه شد. او و سایر رزمندگان در شب عاشورا عملیات داشته­اند که همان شب غسل می­کنند و برای جنگ با مزدوران بعثی به خط مقدم می­روند. وي در این عملیات فرمانده بوده است. او همچنان به جبهه می­رفته تا اينكه در اولين مرحله عمليات محرم، بر اثر انفجار مين، دعوت حق را لبيك می­گوید و به آرزویش که شهادت بوده، می­رسد. همسنگر او بعد از شهادتش گفته بود:« من چه طور می­توانم شهادت اصغر را به مادرش بگویم؟»

اما همسنگر او هم فرصت نمی‌کند این خبر را به مادرش برساند ؛ چون خودش هم فردای آن روز شهید می­شود. 

 

 

 وصيت­نامه  شهيد  اصغر  زماني

«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚبَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»(آل عمران:169)،[ای پیامبر!] هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته‌ شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

اكنون كه با ايمان راسخ به الله(جل جلاله)ومحمد رسول الله(ص)وائمة اطهار(علیهما السلام)، در حال رفتن به جبهه هستم، وصيت‌نامه­ خود را چنين آغاز ميكنم. پس از حمد و ثناي خداي تبارك و تعالي و شكر نعمت‌هاي بي­انتهایش كه ما را فرا گرفته و از شكر آن عاجز مي‌باشيم، سلام و درود من بر امام زمان(عج)و نائب برحقش امام امت، خميني بزرگ كه ما را از يوق استعمار و استثمار قدرت‌هاي غرب نجات داد. ما اين آزادي را مرهون او مي‌دانيم و اين يكي  از نعمت‌هاي  الهي است كه بر ما ارزاني شده است. خون شهيد اين پيام را مي‌دهد كه چه آنان كه در سنگر مدرسه و چه آنان كه در سنگرهاي كارخانجات و غيره هستند، تا مي‌توانند تلاش و كوشش كنند و هيچ گاه  سستي  و  تنبلي به خود راه ندهند تا بتوانيم ايرانی خودكفا داشته باشيم. براي داشتن ايراني خودكفا و بي‌نياز از بيگانگان بايد در توليدات صنعتي کوشا باشيم. من از تمام دوستان و خويشان و كساني كه با آنها در يك محيط بوده‌ام، می خواهم که اگر از من بدي يا خداي نكرده عمل ناشايسته‌اي ديده‌اند، ببخشند و حلال كنند.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ز--ظ , وصیت نامه ز--ظ , شهدای دیزیچه , عملیات محرم ,
:: برچسب‌ها: شهدای دیزیچه , شهدای دیزیچه اصفهان , شهدای اصفهان , وصیت نامه , زندگی نامه , شهدای دیزیچه مبارکه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1215
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : پنجشنبه 21 اسفند 1393 | نظرات (1)
مطالب مرتبط با اين پست
ليست
مي توانيد ديدگاه خود را بنويسيد

خادمة الزهرا سلام الله علیها در تاريخ : 1393/12/27 - - گفته است :
سلام بزرگوار
شرمنده چند وقتیه خدمت نرسیدیم
خداقوت
بازی هم دعوت هستید از طرف یک شهید...
قدمتون برچشم [گل]

کد امنیتی رفرش

پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت