آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن

شهید محمد عزیزخانی

زندگینامه :

شهید محمد عزیزخانی

شهید محمد عزیزخانی در تیرماه سال 1340 در خانواده ای مستضعف و مذهبی چشم به جهان گشود . والدین وی نام مبارک محمد را برای او انتخاب کردند . در او از همان اوان کودکی وقار و ادب دیده می شد ، وی در سن شش سالگی جهت تحصیل در دبستان مطهری طالخونچه ثبت نام و مشغول به تحصیل گردید ، و پس از اتمام دوره ابتدایی به مدرسه راهنمایی مبارکه راه یافت و پس از تاسیس مدرسه راهنمایی شهید باهنر طالخونچه سال دوم و سوم راهنمایی را در این مدرسه با موفقیت به پایان رسانید و سپس برای ادامه تحصیل به در سال 1355 در هنرستان فنی سروش اصفهان وارد و مشغول به تحصیل گردید و این چهار سال را با مشکلات مسکن اجاره ای با موفقیت به اتمام رساند و موفق به اخذ دیپلم کشاورزی از آن هنرستان شد . با شروع جنگ تحمیلی که از سوی استکبار جهانی و به دست صدام مزدور آغاز شد، محمد در مهرماه اولین سال جنگ یعنی سال 1359 که تنها سه ماه از پایان تحصیلاتش می گذشت خود را جهت انجام خدمت مقدس سربازی معرفی نمود و در بهمن ماه همان سال جهت خدمت به میهن اسلامی عزیمت کرد و سه ماه مدت آموزشی خود را در گنبد کاووس گذرانید و بعد به رشت انتقال یافت و پس از چهار ماه به گیلانغرب و بعد از مدتی جهت مبارزه با دشمن خود فروخته داخلی بطور داوطلب در خطه غربی کشور یعنی کردستان به آن منطقه اعزام گردید و پس از 9 ماه خدمت در کردستان که البته در آن موقع پاسداران عزیز را این از خدا بی خبران کومله و دمکرات سر می بریدند ولی محمد به خواست خدا در این 9 ماه هیچگونه آسیبی ندید او دوست داشت چهار ماه آخر خدمتش را در جبهه بگذراند ولی به خاطر اطاعت از فرماندهان خود و برخلاف میل باطنیش به اردستان منتقل گردید و این مدت را در پاسگاه زواره اردستان به پایان رسانید و کارت پایان خدمتش را از این پاسگاه اخذ نمود . ولی بازهم فکر حضور در جبهه او را لحظه ای راحت نمی گذاشت و همواره درصدد شرکت در جبهه بود ولی به خاطر وجود موانعی موفق به حضور نمی شد و پس از بازگشایی دانشگاهها در سال 62 در کنکور سراسری شرکت جست و به رتبه مطلوبی دست یافت و جهت تحصیل در دانشگاه به زاهدان عزیمت کرد و در آنجا ثبت نام نمود و در همان موقع مرکز خدمات کشاورزی از وی درخواست همکاری نمود و او به درخواست آنان پاسخ مثبت دادند و از تحصیل در دانشگاه صرفنظر کرد و در اسفندماه سال 1362 به این مرکز وارد شد و با این عمل نیز در جهت خدمت به مملکت اسلامی و رشد و گسترش کشاورزی حرکت و در زمینه جهاد در جنگ اقتصادی با دشمنان انقلاب شرکت جست و جهت گذراندن دوره آموزشی به یکی از مناطق اصفهان عازم و این دوره را در عرض شش ماه گذراند و سپس در مرکز خدمات کشاورزی طالخونچه مشغول به کار شد ولی باز هم شاغل بودنش نتوانست مانع از رفتن او به جبهه بشود و به خاطر علاقع زیاد به اسلام و انقلاب به عضویت بسیج درآمد تا بتواند علاقه اش را به اسلام و انقلاب در عمل ابراز نماید او در بین دوستان و برادران و خویشاوندان محبوب بود . او فردی با تقوا و پرهیزکار بود و در جهت پیشبرد انقلاب می کوشید، در نماز جماعت و جلسات دعا عاشقانه شرکت می جست و اعمالش از ریا و خودنمایی خالی و پاک بود و حرکات و برخوردهای اجتماعیش آمیخته با متانت و ادب بود و کم سخن میگفت و بیشتر عمل میکرد و از نظام جمهوری اسلامی و مسئولین دیگر نظام از جمله رئیس دولت ، رئیس مجلس و ریاست جمهوری سخت دفاع میکرد و با کسانی که در مخالفت و تضعیف و بدگوئی از این انقلاب عالیقدر سخن میگفتند ، مخالفت میکردند . و در صدد راهنمایی آنان بر می آمدند و با آنها در جهت آگاه شدن و بیرون آمدن از خطا صحبت میکرد و روی مسئله حجاب و نماز اول وقت تأکید زیادی داشتند .

وی پس از پانزده روز کار کردن در مرکز خدمات کشاورزی طالخونچه از این مرکز مأموریت گرفت و به جبهه اعزام گردید و مدت 7 ماه مشغول دفاع از حریم اسلامی ایران بود و پس از اخذ پایانی از جبهه بازگشت و پس از دوماه دوباره به جبهه عزیمت کرد و مدت مدیدی را در جبهه بود و سپس بازگشت و چند روزی را که مرخصی گرفته بود طی شد و دوباره رهسپار نبرد گردید و پس از سه ماه حضورش در جبهه عملیات فاتحانه والفجر 8 آغاز گردید و او نیز جزو مدافعان و مجاهدان اسلام بود در این عملیات بود و فعالانه در جهاد علیه دشمنان اسلام شرکت داشت ، که این عملیات هم به موفقیت به پایان رسید و بعد از این عملیات بود که پسر عموی عزیزش مرتضی عزیزخانی به شهادت رسید ولی با زخم شهادت مرتضی نتوانست خللی در مبارزه این یار فداکار اسلام وارد کند و پس از انتقال دادن جنازه اش به پشت جبهه مجدداً به خط مقدم بازگشت و با کینه ای بیشتر نسبت به صدامیان کافر مشغول نبرد شد تا انتقام مرتضی و دیگر هم رزمان شهیدش را از این مزدوران بعثی بگیرد و محمد تا چند روز بعد از شهادت مرتضی در جبهه ماند و سپس به وطن بازگشت و چند روزی را کنار خانواده بود و دوباره اعزام گردید و پس از چندماه در جبهه پایانی گرفت و به وطن مراجعت نمود و مدت یکماه در خدمات مشغول به کار شد ولی بازهم آرام نمی گرفت و دوست داشت به جبهه برود ، عشق به جهاد و رزم علیه کفار باعث شد که او در 15 تیر 1365 برای چندمین بار به جبهه های حق علیه باطل برود و به خاطر فعالیت قابل توجه و عملکرد دقیق و مبارزه خالصانه او از طرف مسئولین به فرماندهی گروهان انتخاب گردید و جهت آمادگی برای شرکت در عملیاتهای آینده در دوره کوتاه مدت آموزشی شنا در پادگان غدیر اصفهان شرکت جست و پس از آن آموزش به جبهه مراجعت نمود .

او پس از 45 روز حضور در جبهه عملیات فاتحانه و پیروزمندانه کربلای 5 آغاز گردید که محمد از فاتحان پیروز این عملیات بزرگ بود و پس از آفریدن حماسه ها و وارد آوردن ضرباتی بر دشمن زبون سرانجام در تاریخ 22/10/65 در حین عملیات جان شریفش را در راه دفاع از مکتب نورانی اسلام و حکومت عدل تقدیم جانان کرد و شربت گوارای شهادت را نوشید و خون پاکش دشت سرخ فام شلمچه را رنگین ساخت و به کمال مطلوب لقاء ا... دست یافت .


وصیتنامه :

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

به آنها که در راه خداکشته شده اند مرده نگوئید بلکه آنها زنده اند و نزد خدایشان روزی می خورند .

خدایا بنده ای گناهکارم و عمری را به بطالت و بیهودگی گذراندم و به وظیفه ای که بر دوشم نهاده بودی عمل نکردم و جز معصیت و نافرمانی تو کاری نکردم ولی باز هم نا امید نیستم و می روم تا بلکه با ریخته شدن خونم در راه تو اگر مورد قبولت قرار بگیرد ، گناهانم را ببخشی چون می دانم که بخشنده و مهربانی و دریایی از کرامت و بخششی ، امیدوارم که مرا جزو شیعیان قرار دهی .

و اینک سخنی چند با امت شهید پرورمان دارم :

ای مردم شما مسلمانید و باید به وظیفه الهی خود عمل کنید و نگذارید روزی برسد که افسوس بخورید که چرا موقعی که اسلام کمک می خواست ما کمک نکردیم و به دنیا دل بستیم . ای برادران و خواهران بیدار باشید و به خود آیید، تا کی می خواهید بی تفاوت باشید و ای کسانیکه در روز عاشورا بر سر خود می زنید و عزاداری می کنید هم اکنون امام حسین (ع) از شما طلب یاری می کند، امام حسین شهید نشد که شما برای او عزاداری کنید بلکه با شهادتش به ما مردم درس مبارزه با کفر و ظلم داد و امام حسین هیچ راضی نیست که شما فقط برایشان عزاداری کنید بلکه باید راه شهدای کربلا را ادامه دهید پس اگر راست می گویید و شیعه حسین (ع) هستید اکنون حسین زمان و فرزند زهرا خمینی بت شکن از شما یاری طلب می کند ، ایشان را یاری کنید که راهش همان راه حسین بن علی (ع) است اگر چنین نکنید دروغ می گویید و شیعه حسین (ع) نیستید ، ای مردم قدر رهبر انقلاب، خمینی عزیز را بدانید ، مبادا شما که یک عمر بر کوفیان لعنت و نفرین فرستادید خود نیز مانند اهل کوفه شوید و آیندگان شما را لعنت کنند . دین خدا را یاری کنید وگرنه جایتان در جهنم است ، قلب امام عزیز را با بعضی کارهایتان به درد نیاورید .خلاصه این را بگویم که هدف خدای بزرگ از آفرینش من و شما این نیست که فقط بخوریم و بیاشامیم بلکه هدف خدا از آفرینش ما این است که وظیفه ای را که خداوند بر عهده ما گذاشته عمل کنیم ، تا رستگار شویم .

و ای کسانیکه علاوه بر اینکه هیچ کمکی به جبهه و جنگ نمی کنید هی نق می زنید ، حیا و شرم را از خون آن جوانهای سیزده، چهارده ساله بکنید که در جبهه ها شهید شدند ، آنانکه برای دفاع از دین و و مال و ناموس شما با کمی سنشان سلاح به دست گرفتند و از شما دفاع کردند و خون خود را بخاطر اسلام و شما دادند . وای بر حال شما که چطور می خواهید جواب انها را در روز قیامت بدهید، در حالیکه این عزیزان در حال تکه تکه شدن بودند و شما در حال نق زدن و تنها در فکر شکم و راحتی خود بوده اید ، شما چطور می توانید ادعای مسلمان و شیعه حسین (ع) بودن بکنید در صورتیکه اکنون بار دیگر عاشورا و کربلایی دیگر در ایران به پا شده ، شما نه تنها کمک نمی کنید نق هم می زنید و ناراحتی می کنید در حالیکه جوانهای ما از جان مایه می گذراند و در خون خود می غلطند و به شهادت می رسند . اگر به راستی شما شیعه حسین(ع) هستید دست از این دنیای فانی بردارید و برای آخرتتان توشه ای فراهم کنید ، به یاری حسین زمان بشتابید و پیرو خط امام بت شکن خمینی عزیز باشید و فرصت را غنیمت بشمارید که ممکن نیست که دیگر چنین فرصتی برای شما پیش بیاید ، به جبهه ها بشتابید و در این جهاد مقدش شرکت کنید .

و اینک به دانش اموزان عزیز هم سفارشی دارم که نکند رفتن به جبهه ها شما را از تحصیل باز دارد ، شما عزیزان امید انقلاب و آینده اسلام هستید و کشور را باید در آینده شما اداره کنید ، پس در کنار جهاد درستان را هم بخوانید .

و اینک سختی چند با پدر و مادرم :

شما برای من خیلی زحمت کشیدید ولی من فرزندی خوب برای شما نبودم و نتوانستم زحمات شما را جبران کنم، مرا حلال کنید و برای من ناراحت نباشید چون من یک امانتی بودم از طرف خدا نزد شما و عاقبت همه ما مرگ است و چه بهتر که در راه خدا کشته شویم .

از طرف من از خواهران و برادرانم حلالیت بطلبید، نکند که ناراحت باشید که من از میان شما رفتم چون من در دنیایی دیگر متولد می شوم و زندگی تازه ای را از سر می گیرم ، خدای بزرگ امام را برای شما حفظ کند . در ضمن مواظب برادر کوچکم مهدی باشید و در تربیت او کوشش کنید و در تحصیل او غفلت نکنید .

در پایان مقداری پول دارم که بعد از پرداخت شرعی آن بقیه را صرف تحصیل برادرم مهدی کنید ، در ضمن راضی نیستم از آنهائیکه قرآن را وسیله درآمد قرار داده اند و عمل نمی کنند استفاده کنید .

محمد عزیزخانی

24/9/1365




:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه ع--ل , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه ع--ل , شهید محمدعزیزخانی , عملیات کربلا5 ,
:: برچسب‌ها: شهدا , شهید محمد عزیزخانی , شهدای شهر طالخونچه , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1776
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : پنجشنبه 22 تیر 1391 | نظرات (0)
مطالب مرتبط با اين پست
ليست
مي توانيد ديدگاه خود را بنويسيد

کد امنیتی رفرش

پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت