زندگینامه :
شهید کاظم
نقی زاده
در سال 1347 در خانواده ای
مذهبی و متدین فرزندی به دنیا آمد که نامش را کاظم نهادند . کاظم تحصیلات ابتدایی
خود را در مدرسه شهید مطهری آغاز کردند و تحصیلات خود را تا مقطع سوم راهنمایی به
اتمام رساند .از همان دوران کودکی مقید به انجام فرائض دینی بودند، بر همین اساس
در بین بچه های محل بسیار دوست داشتنی بودند . پدر و مادر ایشان علاقه زیادی
به کاظم داشتند زیرا او همیشه به پدر و مادر خود احترام می گذاشت و در بین دیگر
برادران و خواهران خود الگو و نمونه بودند . ایشان اهمیت زیادی به نماز اول وقت می
دادند و ابراز عشق و علاقه زیادی به رهبر معظم انقلاب خمینی عزیز می کردند و همیشه
با ذکر جمله «سر و جانم فدای آقا» ارادت خود را نسبت به بنیانگذار انقلاب بیان می
نمود . ایشان در سال اول راهنمایی
بودند که به سبب عشق و علاقه زیاد به بسیج به عضویت این پایگاه درآمدند اما به
دلیل کمی سن نمی توانستند در جبهه حضور داشته باشند . از دیگر فعالیتهای کاظم شرکت در
فعالیتهای اجتماعی و راه اندازی کتابخانه در مسجد حضرت قائم(عج) می باشد،که در سال
63 به اتفاق تعدادی از برادران بسیجی طالخونچه این کتابخانه برپا شد . بالاخره کاظم در همین سال بود
(سال 63) که به همراه دیگر دوستان و بسیجیان مخلص به جبهه رهسپار شد تا در مقابل
دشمن متجاوزگر بایستد . کاظم در مدت حضور در جبهه در مسئولیتهای مختلفی همچون تک
تیرانداز، بی سیم چی گروهان، فرماندهی گروهان، در مناطق عملیاتی جنوب و در
عملیتهای بدر، والفجر8، کربلای 4 و 5، والفجر9 و تا عملیات بیت المقدس7 شرکت داشت
. ایشان در مرخصی هایی که می
آمدند تمام وقت خود را صرف فعالیت در بسیج می کردند و در جمع آوری کمکهای مردمی
برای جبهه فعالیت می کردند . کاظم در همان موقع عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی مبارکه نیز بودند و این نیز حضور ایشان در جبهه را قوت می بخشید . کاظم به سنت پسندیده پیامبر
رفتار کردند و ازدواج کردند و در هنگام برگزاری مراسم عقد با همسرش در مورد رفتن
به جبهه این چنین صحبت کرده بودن که : « من عضو سپاه هستم و وظیفه دارم به جبهه
بروم و معلوم نیست چند روز زنده بمانم و انگیزه ام از رفتن به جبهه لبیک به ندای
امام خمینی(ره) می باشد . از آنجائیکه که همسر ایشان بسیار فهمیده بودند و کاملا
در جریان اوضاع بودند نه تنها با ایشان مخالفت نکردند بلکه در این راه ایشان را
نیز یاری می دادند . حاصل این ازدواج مبارک یک دختر بود که این نوزاد 7 ماه بیشتر
نداشت که پدرش به شهادت رسیدند . کاظم در مدت حضور در جبهه چندین
بار مجروح شدند و تعدای ترکش در بدنشان بود و یکبار هم به شدت شیمیایی شدند . بر اساس گفته خانواده ایشان در
اخرین باری که کاظم می خواسته به جبهه برود تا پاسی از شب دعای توسل و راز و نیاز
می کردند و به خانواده خود سفارش می کنند که مسجدها را ترک نکنید، مدافع انقلاب
باشید که این انقلاب با خون هزاران شهید بدست آمده است . کاظم، فرمانده رشید و شجاع جبهه
ها در سال 67 در منطقه شلمچه هنگامی که دشمن پس از قبول قطعنامه 598 مجدداً قصد
تهاجم به خاک کشورمان را داشت با مقاومت وصف ناپذیری در جلو دشمن ایستادند و تا
لحظه شهادت جنگیدند و سرانجام هم به شهادت رسیدند . پیکر پاک و نورانی این شهید
گرامی در میان حزن و اندوه همشهریان خود به خاک سپرده شد .

وصیت نامه:
ما را بود
شهادت آغاز زندگانی گرچه به خاک
خفتیم در سن نوجوانی
در آخرین لحظاتی که می خواستم
وارد عملیات شوم و در یکی از مقرها نقشه عملیات را توجیه می شویم لازم دانستم که
چند جمله ای وصیت نمایم ، گرچه وصیتها را شهدا کرده اند و آنچه را باید بگویند
گفته اند . ساعت 2 بعدازظهر شنبه 19/10/66 اماده می شویم که به قلب دشمن بزنیم . خدمت مردم عزیز و شهید پرور
کشورم به خصوص همشهریان خودم سلام عرض می کنم و امیدوارم که همیشه و در همه جا
محافظ انقلاب و مکتبشان باشند . خدایا به محمد (ص) بگو پیروانش حماسه آفریدند و به
علی بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند و به حسین بگو که کربلایت را باز تکرار
کردند و خونش هنوز در رگها می جوشد ، بگو که هر روز علی اکبرها از ما شهید می شوند
ولی علی اکبرهای دیگر جایشان را می گیرند . خدایا می دانی که ما چه می کشیم ،
خدایا چون شمع ذوب می شویم و بهترین عزیزانمان را از دست می دهیم و هنوز هم از
مردن نمی هراسیم اما خدایا از یک چیز می ترسیم که بعد از ما ایمان و انقلاب و
اسلام را سر ببرند اگر نرویم و به امید آینده بنشینیم که دوباره روشنایی جای خود
را به ظلمت می سپارد ، پس خدایا چه باید کرد خدایا چقدر دردناک است زندگی در این
زمان ماف خدایا ما باید امروز شهید شویم تا فردا زنده بماند . من با امام میثاق بستم و به او
وفادارم زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است . ای مردم پشتیبان امام و انقلاب
باشید و سعی نکنید با کارهایتان خدای ناکرده دل او را به درد اورید ، قدر امام و
انقلاب که نعمت بزرگی است را بدانید و از فرامین او اطاعت کنید . به آن خدایی که
جانم در قبضه اوست هیچ کس در جنگ با کفر با من نیاید حتماً خودم یکه و تنها برای جنگیدین از مدینه خارج می شوم ، ننگ است و شرم آور است که پیامبر در آن زمان چنین
فرمودند و در این زمان خمینی کبیر به جهان می گوید : اگر خمینی یکه و تنها بماند
راه خود را که همان راه مبارزه با کفر است ادامه میدهم و برای ما زشت است که
اینچنین شود، خدا آن روز را نیاورد . برادران بسیج در میان مردم حسین
گونه زندگی کنید و در مجالس نماز و دعا شرکت کنید . و اما پدر و مادرم می دانم که
فرزند خوبی برای شما نبودم ، مرا حلال کنید و ببخشید .
والسلام
کاظم نقی زاده 19/10/66

:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه م--ی ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه م--ی ,
شهیدکاظم نقی زاده ,
:: برچسبها:
شهدا ,
پاسدارشهید کاظم نقی زاده ,
شهدای طالخونچه ,
شهیدان طالخونچه ,
شهدای شهر طالخونچه ,
زندگی نامه ,
وصیت نامه ,
خاطرات ,
شهادت ,
شهید ,
:: بازديد از اين مطلب : 1562
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 10