آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن

پاسدار شهید سعید هادیزاده

زندگی نامه:


در خرداد ماه سال 1345 شمسی در شهر خرمشهر در خانواده ای مذهبی مولودی پا به عرصه گیتی می نهد که خانواده اش نام سعید را برای وی بر می گزینند . در همان اوان کودکی مظلومیت و در عین حال شجاعت و بی باکی سعید در حرکات و سکنات وی محسوس بود ، دوران طفولیت را در همان شهر سپری نموده و در سن 6 سالگی جهت کسب علم به مدرسه گام می نهد مقارن با سال 55 شمسی آن زمانی که سعید در کلاس چهارم ابتدایی بود و ده سال بیشتر نداشت و همچنین عمیقاً تشنه محبت و عاطفه بود ، مادر وی دار فانی را وداع گفته و این رنج و ثلمه ای بزرگ در زندگی وی بود و شدیداً سعید را متأثر و متألم می نماید . دست تقدیر و مشیت الهی این چنین خواسته بود تا سعید را آزموده و او را جهت مبارزه با مصائب و شدائد زندگی آینده مستحکم و مهیا نماید . علیرغم فقدان مادر ، سعید به فضل خداوند توانست از عواقب وخیم ناشی از آن خود را مصون نگه دارد و سیر زندگی طبیعی و صحیح خود را استمرار بخشد.

در سال 59 در سن 14 سالگی با وقوع جنگ تحمیلی وی به روستای طالخونچه زادگاه پدر و مادر مهاجرت می کند ، دوره راهنمایی را در طالخونچه ادامه میدهد ، در همان سال به عضویت بسیج در آمده و عملاً تلاش و مساعدت بی وقفه خویش را در جهت حفظ شئونات و دستاوردهای انقلاب اسلامی آغاز می نماید . دائم در مراسم مذهبی نظیر ادعیه و نماز جمعه و ... حضور فعال داشته و دیگران را هم جهت حضور در این مراسمات ترغیب می نمود . از صفات و خصائل بارز سعید شجاعت ، ایثارگری و مظلومیت سعید را می توان نام برد و توأماً مرد عمل بود . وی بواسطه عشق وافری که نسبت به حضور در جبهه های نبرد نور علیه ظلمت داشت بعد از آشنایی مختصر با سلاح های سبک و دیدن آموزش عازم جبهه گردیده و در عملیات محرم شرکت می کند . پس از مراجعت به روستا مجدداً همکاری خود را با پایگاه مقاومت بسیج در روستا آغاز کرده و بعد از گذشت زمانی کوتاه به کردستان مظلوم اعزام می گردد و در یکی از محرومترین مناطق این خطه از میهن اسلامیان مشغول به پاسداری از حریم و ساحت مقدس اسلام می گردد . بعد از اتمام مأموریت به روستا باز گشته و باز بی صبرانه در انتظار فرصت مقتضی جهت عزیمت مجدد به جبهه به سر می برد تا اینکه این بار در عملیات رمضان شرکت مینماید قبل از عملیات غرور آفرین خیبر در جزایر مجنون سعید دو مرتبه راهی جبهه شده و در این عملیات پر شکوه شرکت می کند که بر اثر انفجاری شدید مبتلا به موج گرفتگی می شود ، بعد از این رخداد به وطن مراجعت می کند و به فعالیت و تحرک بی شائبه خویش در بسیج روستا می پردازد . تا اینکه در شهریور سال 63 شمسی به عضویت رسمی سپاه پاسداران در می آید که بعد از گذراندن یک دوره سه ماهه آموزش نظامی در پادگان امام حسین (ع) تهران ، عازم اهواز شده و مقدمتاً در قسمت تبلیغات واحد مهندس رزمی قرارگاه کربلا مشغول به خدمت می شود ولیکن به موجب عدم انطباق روحیات وی با امورات غیر رزمی با اصرار فراوان قادر به متقاعد نمودن مسئولین زیربط گردیده و به واحد طرح و عملیات قرارگاه منتقل می شود تا اینکه عملیات افتخار آمیز بدر آغاز می شود و سعید همراه با تعدادی از همرزمانش نقش شناسایی جهت عملیات را ایفا می کند و به لطف و امدادهای الهی مأموریت های محوله را به نحو احسن انجام می دهند تا اینکه در شب 27/12/63 به آنها مأموریت هدایت نیروهای تخریب به عمق مواضع دشمن سپرده می شود و سعید و دیگر یارانش این مأموریت خطیر را هم با موفقیت پشت سر می گذارند که در اثر این تهاجم پل استراتژی و سوق الجشی دشمن بعثی را منهدم نموده و عملاً بخش عمده ای از ادوات زرهی دشمن را از کار انداخته و از تردد تانکها و نفر بر های دشمن ممانعت بعمل می آید . بدنبال آن در بامداد مورخ 27/12/63 زمانی که سعید و یارانش شب سخت و پر مشقتی را پشت سر گذرانده بودند هواپیماهای دشمن بعثی صهیونیستی توسط بمباران هوایی به قایق آنها متعرض شده و در اثر آن بواسطه اصابت ترکش بمب ناشی از بمباران هوایی سعید از ناحیه سر و دست جراحت بر می دارد . هواپیماهای دشمن با سماجت خاصی آن نقطه را مکرر مورد بمباران قرار می دهند که در بمباران سوم در اثر ایجاد اختلال در تعادل قایق سعید به درون آب پرتاب می شود که بواسطه جراحات وارده بر بدن قدرت شنا از او سلب شده و در زمان شروع حیات طیب و راستین با سر دادن ندای یا مهدی و یا زهرا به آرزوی دیرینه اش که همانا ملحق شده به لقاء الله و وصال به معشوق بود نائل آمده و شاهدی از برای دوران و عصر خویش گردید و به دیدار یگانه یگانه هستی بخش عالم وجود شتافت .


وصیت نامه:


بسم رب الشهداء و الصالحین

ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله

با درود و سلام فراوان بر ارواح پر فتوح رسولان الهی پیام آوران وحی ، بالاخص آخرین مرسلین پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) و ائمه اطهار این پیروان راستین رسولان الهی بالاخص حضرت سید الشهداء حسین بن علی شهید مظلوم تاریخ بشریت و با سلام بر مهدی موعود امام زمان (عج) فریاد رس رزمندگان و نائب بر حقش خمینی کبیر و شهدای به خون غلتیده در جوار حق تعالی و رزمندگان دلیر جبهه های جنگ و تمامی کسانی که برای دفاع از اسلام لباس رزم بر تن پوشیده اند ، بنا بر وظیفه شرعی لازم دانستم چند کلمه ای به برادران و خواهرانم بنا به وصیت عرض بکنم .

قبل از شروع همه چیز باید از خداوند متعال بخاطر اینکه بر ما منت گذاشت و حیات ما را در موقعی قرار داد که پی به وجود مقدس او برده و در جنگ با دشمنان دینش شهید بشویم . برادران و خواهران عزیز می خواهم این را روشن کنیم که راهمان را که راه حق است کور کورانه انتخاب نکردیم بلکه با بینا ترین چشم یعنی قلب انتخاب کردیم که سراب را برای ما آب نکند و در بینش آن اشتباهی نباشد در زمانی که دشمن با بی شرمانه ترین شیوه به انقلاب و اسلام و کشور عزیز ما حمله کرد ، مردان خدا برای جنگ مهیا شدند و مرگ سرخ را بر زندگی ننگین ترجیح دادند . رزمندگان شجاع با الهام گرفتن از حادثه خونین کربلا در برابر دشمن ایستادند و کربلایی به وسعت حق علیه باطل و خون علیه شمشیر بوجود آوردند و عاشقانه به یار معشوق رفتند . خدایا تو شاهدی که چیزی جز این بدن خاکی به من ارزانی داشته ندارم که در راه تو اهدا کنم . این بدن باید در راه تو پاره پاره شود . تا دینم و اسلامم و رهبرم و خطم که خط حسین است پایدار و استوار بماند خدایا با چه صورتی در روز محشر حاضر شوم در صورتی که مولایم حسین بدنش پاره پاره شد و من با اندکی جراحتی ادعای پیروی از او را بکنم . خدایا ظهور حضرت مهدی را نزدیک بفرما تا انتقام شهدای کربلای حسین تا کربلای خمینی را از کافران بگیرد . خدایا امام امت خمینی بت شکن را سلامت بدار تا همیشه مستضعفان قلب تپنده را داشته باشند .

برادران و خواهران گرامی قدر این نعمت الهی را داشته باشید و سراپا گوش به فرمان او باشید و یادتان باشد که تاکنون پیروزی ما در گرو توکل به خدا و رهبری پیامبر گونه امام و اتحاد و یکپارچگی بوده است . بهر حال پیام تمام شهدا است که امام را تنها نگذارید و همیشه با استفاده از فرامین امام پاسدار خوبی برای اسلام باشید در پایان از شما و از پدر و مادر و خواهران و برادران طلب بخشش می نمایم و امیدوارم شما مرا ببخشید و از تمام دوستان و آشنایان حلالیت بطلبید . پدر و مادر عزیزم شما حق بزرگی گردن این فرزند حقیر دارید . من نتوانستم در این جهان جبران کنم ولی اگر در نزد خداوند آبرویی بود شما را شفاعت خواهیم کرد . پدر و مادر من خواهش دیگری که دارم این است در مرگ من گریه و زاری نکنید و اگر اشکی دارید برای حسین بریزید که انم فدایش برای اینکه خود و یارانش در راه اسلام شهید شدند و خانواده اش را به اسارت بردند . پس گریه برای اوست . پدر و مادر در قبال شهادت من از کسی انتظار نداشته باشید و همیشه یادتان باشد که امانت خدا را به او  پس دادید و باید خوشحال هم باشید که توانسته اید امانت اسلام را به صاحبش برگردانید و این برای شما باید مایه خوشبختی باشد .

پدر و مادر شما با صبرتان برادران با لباس رزمتان و خواهران با حجابتان همواره پاسدار خون شهدا خواهید بود پس قدر خودتان را بدانید .

ور چند جمله با برادران بسیج :

ای برادران گرامی تا جان در بدن دارید از پای ننشینید و اسلحه خود را زمین نگذارید و جبهه ها را پر کنید تا نتیجه این همه خون پیروزی را بدست آورید و از شهید شدن هراس نداشته باشید و از شهد شیرین آن سیراب شوید و بفهمید که حق پیروز است و باطل نابود است و برای جهانیان هم ثابت کنید . برادران گرامی درجلسات مذهبی دعاها و نمازها و دیگر برنامه های اسلامی شرکت کنید و یادی هم از شهدا بکنید .

شوق دیدار خدا داریم

دیدار به قیامت .

افسوس که روح در بدن نیست مرا

یک بلبل مست در چمن نیست مرا

دوستان و برادران مرا یاد کتید

که به جبهه رفتن، آمدن نیست مرا .

والسلام .

ماه محرم 1403 ، آبانماه 29/8/62

سعید هادیزاده


:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه م--ی , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه م--ی , شهیدسعیدهادیزاده , عملیات بدر ,
:: برچسب‌ها: شهدا , پاسدار شهید سعید هادیزاده , شهدای شهر طالخونچه , شهدای طالخونچه , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1471
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 10
تاريخ انتشار : یکشنبه 25 تیر 1391 | نظرات (1)
مطالب مرتبط با اين پست
ليست
مي توانيد ديدگاه خود را بنويسيد

حمید رضا اسداله در تاريخ : 1394/03/27 - - گفته است :
شهید سعید هادی زاده دوست من در دوران کودکی بود من و شهید در خرمشهر هم محله و هم بازی بودیم راستی شهادت ارزنده اوست چون از همان کودکی ضد ظلم و خواهان عدالت گری بود . مادر خود را در دوران کودکی از دست داد اما صلابت و بزرگی او بر کسی پوشیده نود . روحش شاد و انشااله دست ما را در روز قیامت بگیرد . دوست هم بازی شهید حمید رضا اسداله

کد امنیتی رفرش

پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت