آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن

همسر گرامیم شهید اسماعیل خوشکام در این سالهای آخر زندگی مشترک

خود همیشه از من می خواست که برای شهادت او دعا نمایم و حتی و قتی که


به ایشان می گفتم : بچه ها را چکار کنم؟ ایشان اعلام می کردند که خداوند


حافظ و نگهبان و روزی رسان همه است و بچه های من هم زیر چتر حمایت او


قرار دارند و سرانجام او به آرزویش رسید.


همسر شهید

***

دوست عزیزم شهید اسماعیل خوشکام که افتخار آشنایی با ایشان را در حدود


سال داشتم ، همیشه این جمله مهم را عرض می کردند، که ما هیچ نبودیم، ما


عزت نداشتیم، ما در بیابان ریزه بودیم، امام آمد و ما را از کج فکری و ضلالت نجات داد.


ایشان عاشق امام و ولایت بود و با توجه به اینکه از لحاظ ظاهری آنچنان تحصیلاتی


نداشت ولی در باطن و فطرت او عشق به بزرگ رهبر انقلاب امام خمینی موج می زد.


از خداوند می خواهم که ما را با بهترین بندگان عصر خمینی کبیر یعنی شهیدان محشور نماید.


حاج اکبر قاسمی



:: موضوعات مرتبط: خاطرات ودلنوشته ها , خاطرات , شهیداسماعیل خوشکام , عملیات والفجر10 ,
:: برچسب‌ها: شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1082
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 8
تاريخ انتشار : جمعه 30 تیر 1391 | نظرات (0)
مطالب مرتبط با اين پست
ليست
مي توانيد ديدگاه خود را بنويسيد

کد امنیتی رفرش

پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت