زندگينامه :
ماه بهار بود و تازگي طبيعت تمام فضا را پر كرده بود. در ارديبهشت سال 1335 نوزادي
از سلاله پاك زهرا (س) در شهرستان ورامين ديده به هستي گشود. سيد هادي در همان زمان
كه به تحصيل علم مي پرداخت به آموختن احكام و معارف ديني و اسلامي پرداخت و از همان
دوران كودكي با قرآن آشنا شد و درس ظلم ستيزي و مبارزه با كفر را از همين كتاب
آسماني آموخت. در سال 1354 به خدمت سربازي رفت او در آنجا نيز سربازان را نسبت به
ظلم و جور رژيم پهلوي آگاه مي كرد و آنها را با ظلم ها و جنايات رژيم آشنا مي ساخت.
در سال 1356 با اتمام دوره سربازي گروهي را بر عليه شاه سازماندهي كرد و در سال
1357 در صف مخالفان رژيم در اعتراض به سياست هاي غاصبانه رژيم در تظاهرات مورد
اصابت تير مأموران شاه قرار گرفت و با اينكه از ناحيه پا مجروح شده بود از پاي
ننشست و همراه آنان به جهاد پرداخت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت كميته
انقلاب اسلامي درآمد به مدت يك سال در عضويت كميته انقلاب اسلامي بود. با آغاز جنگ
تحميلي به ميدان هاي نبرد شتافت و در مقابل دشمن بعثي مردانه رزميد. او در اين
دوران مسووليت تداركات مقرهاي مهندسي را بر عهده گرفت. سيد هادي در سال 1361 در
مراسمي
ساده، ازدواج نمود. در آذرماه سال 1362 برادر بزرگوارش در عمليات فتح المبين به
مقام شهادت رسيد. احمدي در عمليات عاشورا فرماندهي اكيپ عملياتي مهندسي رزمي
جهادسازندگي تهران را بر عهده داشت. او چند روز بعد از اين عمليات در سال 1363 در
محور پاسگاه «گركني» بر اثر اصابت تركش به ناحيه شكم عاشقانه به ديدار خداوند متعال
شتافت و در جمع عاشقان و عابدان بارگاه الهي مهمان مقرب حضرت حق شد. سيد محمدهادي
تنها يادگار او امروز در ميان ماست.
وصيت نامه :
سخن شهيد
برادرانم! جهاد در راه خدا كار بسيار ارزشمندي است كه فقط خاصان و مقربان درگاه حق
توفيق گام نهادن در اين عرصه را پيدا مي كنند و حالا كه اين توفيق نصيب ما بندگان
ناچيز گرديده است، بايد بكوشيم تا خود را از هرگونه افكار مادي و دنيوي به دور نگه
داريم، و با صدق و صفا و خلوص نيت در جهت جلب رضايت پروردگار در اين راه گام
برداريم و به طور يقين بدانيم كه مزد جهاد «شهادت» است و مزد شهادت زندگي جاويد و
نظر كردن به وجهه الله مي باشد. ما جهادگريم و جهادگر يعني شهيد زنده، همين كه در
جبهه حضور داريم، نفس مي كشيم، و به ياري برادران رزمنده مان مي شتابيم و به آنان
خدمت مي كنيم، جاده و سنگر و پل مي سازيم، خاكريز مي زنيم، و جان رزمنده اي را از
خطر تركش هاي دشمن حفظ مي كنيم، عبادت بسيار بزرگي است و بايد خداوند را شكر كنيم
كه اين توفيق باارزش را نصيب ما كرده است.
خاطرات :
خاطره1
مزد جهاد
سيد، ايثارگري و شجاعت و مبارزه را با تأسي به مولايش امير المؤمنين (ع) سرلوحه
زندگي خويش قرار داد، جواني پرشور و با تقوا که تمام شادي اش در قرائت قرآن، زيارت
عاشورا، و اقامه نماز خلاصه مي شد، آنقدر پاک و ساده بود که هيچ گاه مسؤوليت خود را
در جهاد به دوستان و آشنايانش نگفت، لبخند او در سخت ترين شرايط باعث تقويت روحيه
نيروها مي شد، بالاخره خدا مزد سال ها صداقت و شهامتش را داد و او با فرياد الله
اکبر، لااله الا الله يا امام زمان (عج) به سوي حق شتافت.
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ودلنوشته ها ,
خاطرات ,
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه الف--ج ,
عملیات عاشورا ,
:: برچسبها:
شهدا ,
عملیات عاشورا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1997
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 25