|
|
كسي كه سرش تاس بود و مو نداشت، و انعكاس نور ماه در سر او موجب لو رفتن حركت ستون نيروهاي ما به دشمن مي شد، البته به شوخي.
:: برچسبها:
لبخندهاي پشت خاكريز ,
طنز جبهه ,
طنز ,
خاطرات طنز ,
:: بازديد از اين مطلب : 920
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 10
تاريخ انتشار : یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 |
نظرات (0)
|
|
تا او در بين جمع بود، كسي بين دو نماز دعا نمي كرد. نه اين كه بلد نباشد يا رويش را نداشته باشد؛ چون تا او بود به كسي مهلت نمي داد. هنوز نگفته بودند «السلام عليكم و رحمه الله» مي گفت: نسئلك اللهم و ندعوك. دعا كردنش هم خلاف دعا كردن همه بود. پادگان يا عقبه گردان كه بوديم، كولاك مي كرد در دعا؛ از آن حرف هاي تا آخرين نفر، تا آخرين منزل و آخرين قطره خون، و از روي شهادتي. اما جلو كه مي آمديم و آتش بازي دشمن را مي ديديم، گويي آن دعاها يادش مي رفت. ورد زبانش اين بود كه: خدايا ما را براي اسلام و مسلمين حفظ بفرما! بچه ها روده بر مي شدند از خنده و مي گفتند: مشدي اگر راست مي گويي، اين جا از آن دعاهاي اول تنوري - اللهم ارزقنا توفيق الشهاده - بكن. مي خنديد و مي گفت: هر دعايي جايي دارد جانم! اين جا شهر نيست، دعا زود اجابت مي شود. اين جا جبهه است و خدا از رگ گردن به آدم نزديكتر. آمديم و تقاضاي ما را قبول كرد و موافقت اصولي داد؛ تكليف مادر بچه ها چه مي شود؟شما جوابشان را مي توانيد بدهيد؟
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ودلنوشته ها ,
خاطرات ,
:: برچسبها:
طنز جبهه ,
لبخندهاي پشت خاكريز ,
طنز ,
خاطرات طنز ,
جبهه و روحيه طنز ,
:: بازديد از اين مطلب : 1007
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 |
نظرات (0)
|
|
در عمليات كربلاي پنج، وضعيت گردان از نظر شهيد و مجروح، بسيار بد بود. از كل گردان تنها 35 نفر باقي مانده، كه آنها هم زمين گير شده بودند. «حاج مهدي طياري» به فكر استفاده از جنگ بي سيم افتاد. به اين منظور تمام بي سيم هاي موجود در گردان به كار افتادند و مكالمه اي فرمايشي شروع شد: برادر سريع بيا اين محور، ما بايد اين جا را نگه داريم و از طرف ديگر شنيده مي شد: برادر مجيد و نيروهايش رسيدند، و آن يكي ادامه مي داد براي ما هم نيروي كمكي رسيد و همزمان چند آر.پي.جي.زن كه در طول خط مستقر بودند، شروع به شليك آر.پي.جي. مي كردند. دشمن كه در حال شنود كانال هاي مختلف بي سيم بود، به گمان اين كه واقعا ما از نظر نيرو و مهمات پشتيباني شده ايم، از حملة نهايي منصرف شد و به اين طريق، توانستيم خط را نگه داريم.
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ودلنوشته ها ,
خاطرات ,
:: برچسبها:
شهادت ,
طنز جبهه ,
لبخندهاي پشت خاكريز ,
جبهه و طنز ,
خاطرات طنز ,
:: بازديد از اين مطلب : 928
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 |
نظرات (0)
|
|
|
|
|