آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن

خانه را رهن شرکت نفت کردم و پول گرفتم. فریدون رفت دانشگاه بوستون. چند وقت بعد منوچهر هم در آزمون پتروشیمی پذیرفته شده بود. بنابراین بقیه پول را هم به او دادم تا به خارج از کشور برود. فریدون در دانشگاه بوستون معماری می خواند و درسش را به خوبی با نمرات بي و آ پاس می کرد و بعد از سفر منوچهر به خارج آن دو در کنار هم بودند. منوچهر اوضاع را شناخته بود و در نتیجه باعث آگاهی و شناخت فریدون شد، به صورتی که فریدون، منوچهر را موجب فهم اوضاع از طرف خودش می دانست. منوچهر در بوستون، انجمن اسلامی دانشجویان را دایر کرد، ولی منوچهر قبل از درگیری های انقلاب به ایران بازگشت و فریدون به تحصیل خودش ادامه داد. به فریدون نامه می نوشتم و از او خواسته بودم برایم نوار بفرستد، تا صدایش را بشنوم. او در یکی از نوارهایش گفته بود "بابا وقتی ایران بودم می گفتند غرب کثیف است ولی حالا می بینم این کثافت ظاهری نیست، باطنا این جا کثیف است و در بد منجلابی افتاده ام. بابا دعا کن از این منجلاب بیرون بیایم." درگیری های قبل از انقلاب بود و کشت و کشتارهای لاله زار و ... . 



:: موضوعات مرتبط: خاطرات ودلنوشته ها , خاطرات ,
:: برچسب‌ها: شهداي آبادان , شهداي دانشجو , دانشگاه اصفهان , خواهر شهيد ,
:: بازديد از اين مطلب : 1119
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 20
تاريخ انتشار : جمعه 16 خرداد 1393 | نظرات (1)
پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت