قبل از پیروزی انقلاب سپاه دانش تشکیل داده بودند . دو معلم زن بی حجاب به
روستا آورده بودند تا به بچه ها درس بدهند مردم روستا از این مساله ناراحت
بودند گفتند اینها نباید اینجا باشند. یک روز به حاجی گفتم می آیی در یک
برنامه ای شرکت کنی؟ گفت: بله؛ من دنبال این جور کارهایم. تو انجمن که یک
حالت هیاتی داشت فعالیت های سیاسی داشتیم . یک بار به حاجی گفتم: تاج الدین
می خواهیم یک نامه به این معلم ها بنویسیم که حجابشان را رعایت کنند چه
جوری نامه را به آنها بدهیم؟ گفت: شما نامه را بنویسید من راهش را می دانم.
گفتم آخر می خواهیم از راه معمولی باشه. گفت من یک راهی می دانم خیلی هم
قانونی نامه را می نویسیم می گذاریم توی کفش هایشان . چند بار نامه نوشتیم
وبه آنها رساندیم از همین راه . به رئیسشان شکایت کردند. آنها وقتی
آمدند گفتند ما که جز حرف خوب توی این نامه ها نمی بینیم. راست می گفت آخر
ما نامه را از قول حضرت فاطمه "سلام الله علیها" نوشته بودیم:................