نام پدر: ذبيح اله
محل تولد: شهرستان مشهد
تاريخ تولد: 01/03/46
تاريخ شهادت: 25/07/63
محل شهادت: ميمک
مسؤليت: مخابرات و بي سيم
يگان: لشكر 5 نصر
گلزار: بهشت رضا
وصيت نامه :
بسمه تعالي
ان الله يحب الذين
يقاتلون في سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص
پروردگارا در خواب هستم يا در عالم
بيداري خيال مي كنم يا حقيقت دارد ؟
قيام كربلا شهادت حسين (ع)قطعه قطعه
شدن بدن قاسم و تكه تكه شدن پيكر شهيد عباس و اكبر آيا آنها افسانه بود ؟
ا
گر چنين تصوري تاكنون داشته ايد سري به جبهه ها بزنيد دراين صحنه عباسهاي
دست از دست داده و قاسم و اكبرهاي سرشكافته، تا آنجا كنون خواب و خيال
بنظرتان مي آمده برايتان عينيت پيداكند ؟ با سلام و درود به رهبركبير
انقلاب ايران بنيان گذارجمهوري اسلامي ايران واسوه مقاومت وپشتيان مستضفان
جهان و باجهان وبا كسب اجازه ازامام امت وامت حزب الله و ملت قهرمان شهيد
پرور و خانواده هاي معلولين واسرا ءومجروحين ورزمندگان اين كوههاي مقاومت
وسربازان امام زمان وامام امت مي خواهم چند كلمه اي بعوان وصيت با قلبي
سياه ودلي پراز دتسهاي شكسته وزباني بسته دربرابر خداوند متعال مي خواهم بر
روي اين كاغذ سفيد بياورم مي خواهم بگويم اي ملت وامت قهرمان واسوههاي
مقاومت ومليت كه خسته نخواهد شد وهميشه از مال ومنال خود گذشته اند باسلام
ودورد برپدران و مادران شهيدان بر پد اران ومادران شيهيد برپدرومادر مهربان
وعزيزخودم وبرادران وخواهران خودم و
برادران وخواهرانم اينك كه اين وصيتنامه را مي نويسم چنان تشنه شهادتم كه
سراز پا نمي شناسم چنان درفكر كارزار و پيكار شدم كه روز وشب خودم را نمي
فهمم من براين باورم كه هر كس درراه خداوند ميجنگند از مرگ نمي هراسم ومن
به خوبي مي دانم كه اگر شهيد شوم برادر ديگري از امت حزب الله سنگر مرا
پرخواهند كرد واسلحه مرا به دست خواهند گرفت وآنقدر خواهد جنگيد تا دشمن را
از صفحه گيتي ريشه كن سازند ونظام حق الهي را در جهان مستقر سازند وتواي
كسي كه دم از خلق مي زني ودر كردستان خود را فدايي خلق جا مي زني ويا خود
را مجاهد درراه خلق ويا خود را مجاهد درراه خلق مي داني وهر كجا دستت برسد
چون رويهي كار برسرراه عزيزان ارتشي وسپاه ومردم بي گناه چاه مي كني بدان
كه پايان عمرت نزديك است وديگر راهي جز تسليم وعودت به آغوش پرمهر محبت
اسلام نداري پس اسلحه هاي دزديده شده ويا از دشمن گرفته شده را زمين نهيد
وخود را براي گذشته ها آماده سازيد پدر ومادر عزيزم وقتي كه خبر شهادت مرا
به شما گفتند ناراحت نشويد زيرا كه دشمن ومنافقين از ناراحتي شما خوشحال
وشادمان مي شود پدر ومادر عزيزم مرا ببخشيد كه نتوانستم آن محبتهايي كه به من كرديد جبران كنم مادر عزيزم آن
شري كه دادي به من حلالم كن وببخش مرا برادرانم سنگر شما مدرسها يتان است
ودرس بخوانيد تا بتوانيد فرد خوبي براي مردم باشيد واما شما خواهرانم حجاب
شما كوبنده تر ازخون من است پدرم براي من مقداري نماز بخوانيد وروزه بگيريد
ديگر عرضي ندارم وهمگي را به خداوند بزرگ وتعالي مي سپارم فزند كوچك شما
مصطفي ميرنژاد خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار جنگ جنگ تا
پيروزي امام را دعا كنيد مرگ برتمامي منافقين وستمگران عمليات والفجر
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه م--ی ,
وصیت نامه م--ی ,
عملیات عاشورا ,
:: برچسبها:
شهدا میمک ,
شهدای مشهد ,
لشکر 5 نصر ,
شهدای مخابرات ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1297
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 10