آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن

تاريخ تولد: 15/9/1344

شهرستان: بهبهان

تاريخ شهادت: 18/11/1361


تو مي داني پدر و مادرت چقدر نذر و نياز كردند چند سال پشت سر هم به پابوسي امام رضا (ع ) رفتند تا خداوند تو را به آنها عطا كرد اصلا مي داني چرا نامت را غلامرضا گذاشتند مي داني وقتي خبر تولدت در كوچه پيچيد چقدر مردم خوشحال شدند و گروه گروه به منزلتان آمدند و تبريك گفتند حالا با اين بدن مجروح و تركش خورده و با اين حال و روز مي خواهي دوباره به جبهه بروي كه چه آيا به فكر پدر و مادرت نيستي اصلا فكر خدمت فقط در جبهه است پس پشت جبهه را چه كسي بايد اداره كند شهيد غلامرضا مظفري فقط سرش پايين بود و به حرف هاي گلايه آميز من گوش مي داد. پدرش كلافه ام كرده بود كه حداقل او را راضي كنم چند مدت ديگر استراحت كند. چندين نقطه از بدنش در عمليات طريق القدس به شدت مجروح شده بود و من مجبور بودم كه با او به اين شكل سخن بگويم . بعد از چند لحظه آرام آرام سرش را بلند كرد. آقاي سيد! شما چرا! مگر نمي دانيد كه من با دوستان شهيدم عهد بسته ام كه به آنها ملحق شوم . من مدتهاست كه دست از زندگي دنيوي كشيده ام ... من بايد به دوستانم بپيوندم . بعد از اين سخنان بغض آلود گريه امانش نداد چند روز بعد با همان پيكر مجروح و نحيف در حالي كه مقدار زيادي دار

و به همراه داشت به جبهه بازگشت و پس از چند روز در تاريخ 18 بهمن سال 1361 در عمليات والفجر مقدماتي مفقودالاثر گرديد و پس از سال ها غربت و گمنامي استخوانهاي مقدس او شهر بهبهان را معطر و در كنار ياران شهيدش آرام گرفت .

اداره تحقيق و پژوهش بنياد شهيد استان خوزستان

راوي : سيدابراهيم زينتي



:: موضوعات مرتبط: خاطرات ودلنوشته ها , خاطرات ,
:: برچسب‌ها: والفجر , عمليات طريق القدس , شهدا , خاطرات , راوي , روايتگري ,
:: بازديد از اين مطلب : 1036
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : سه شنبه 12 فروردین 1393 | نظرات (1)
پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت