معمولا لاستيكي را در محل دور از سنگرهايمان آغشته به بنزين مي كرديم و منتظر شليك خمپاره دشمن مي شديم. به محض شنيدن صداي انفجار اولين خمپارة لاستيك را آتش مي زديم و دشمن به خيال اين كه محل زاغه مهمات ما را زده و انفجار و اين دود و آتش را به راه انداخته است، همان نقطه را زير گلولة توپ و تانك و خمپاره مي گرفت تا به بقية زاغه هاي احتمالي نيز آسيب برساند؛ به گونه اي كه زمين يكي دو متر از شدت آتش گود مي شد. در اين حال ما مي خنديديم و از موفقيت آميز بودن نقشة خود در اتلاف ماشين جنگي عراق خرسند بوديم.