آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن

لبخندهاي پشت خاكريز

معمولا لاستيكي را در محل دور از سنگرهايمان آغشته به بنزين مي كرديم و منتظر شليك خمپاره دشمن مي شديم. به محض شنيدن صداي انفجار اولين خمپارة لاستيك را آتش مي زديم و دشمن به خيال اين كه محل زاغه مهمات ما را زده و انفجار و اين دود و آتش را به راه انداخته است، همان نقطه را زير گلولة توپ و تانك و خمپاره مي گرفت تا به بقية زاغه هاي احتمالي نيز آسيب برساند؛ به گونه اي كه زمين يكي دو متر از شدت آتش گود مي شد. در اين حال ما مي خنديديم و از موفقيت آميز بودن نقشة خود در اتلاف ماشين جنگي عراق خرسند بوديم.




:: موضوعات مرتبط: خاطرات ودلنوشته ها , خاطرات ,
:: برچسب‌ها: لبخندهاي پشت خاكريز , لبخند , روزهاي جبهه , جنگ و دفاع مقدس , خاطات طنز ,
:: بازديد از اين مطلب : 863
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 | نظرات (0)
پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت