آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : kamkidaghmiyab

 برادرشهيد حسن علي پوراقدم مياب

بسمه تعالي

 
 آقامعلي عليپوراقدم مياب پدرشهيدحسن عليپوراقدم مانندساير آذربايجانيها بدليل نبود معاش  كافي  ودرآوردن نان حلال ازشهرستان مرند روستاي مياب به تهران مهاجرت كردو شهيد والا مقام حسن علي پوراقدم  در تاريخ، ۲۰/۷/۱۳۴۱در شهرستان ري ديده به جهان گشود، پس از اتمام تحصيلات دلش به سوي آسمان جبهه پر كشيد وبه عنوان سرباز ارتش به خدمت سربازي اعزام گرديد سرانجام پس از رشادت هاي فراوان در حالي كه عشق به شهادت در وجودش شعله مي كشيد درجبهه ي غرب شيلردر تاريخ، ۲/۹/۱۳۶۲به آرزوي ديرينه اش رسيدوبه شهادت رسيدوجنازه پاكش بعدازاعزام به تهران بعدازتشيع واقامه نماز توسط اهالي ميابيهاي مقيم تهران ومهماناني از روستاي مياب وشهرستان مرندبه دليل س***ت خانواده ي شهيد درتهران،در بهشت زهراي تهران به خاك سپرده شد و روح عزيزش در جوار اربابش حسين (ع) آرام گرفت. روحش قرين رحمت حق باد

 
زندگي نامه شهيد حسن  علي پوراقدم

 
ان الذين هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئك هم الفائزون .

 
در نيمه دوم سال ۱۳۴۱و در آغاز فرارسيدن سال نو يعني سال ۱۳۴۲سال خون و قيام ، سالي كه فرياد هاي حق طلبانه ي بخون نشست و سالي كه با صيادت ابراهيم زمان امام خميني قيامي پرشكوه در اين پهن دشت خون برپا شد كه خود نقطه ي انقلابي بسيار بزرگ گشت كه پس از اندك مدتي طومار زندگي و حاكميت شوم يكي از بزرگترين رژيم هاي جنايت پيشه تاريخ را در هم پيچيد و سرفصل جديدي را در تاريخ اين سرزمين گشود، آري حول و هوش اين سال پر طپش حيات انسان هاي نويني نيز آغاز شد كه مناديان آزادي و پاسداران حريم مكتب توحيد و حماسه آفرينان دشت خون گشتند و سرباز شهيد اسلام حسن عليپور اقدم در مهرماه ۱۳۴۱ و در ميان خانواده اي مستضعف چشم به جهان گشود و اينك در پي تداوم آن طريق خونين به زمره عاشقان خدا در بهشت جاويدان در آمد و مصداقي گشت بركلام امام كه ياران من در گاهواره اند .
حسن علي پور اقدم پس از طي دوران كودكي وارد مرحله جديدي از زندگي خود مي شود وي دوران ابتدايي خود را در دبستان بيك وردي و دوران راهنمايي خود را در  مدرسه طلوع آزادي در حومه شهرري سپري ميكند و دوران متوسطه را در دبيرستان شهيد گلشني به پايان مي رساند
دوران تحصيلي اش توأم با فراز و نشيب هايي بود ، چنانكه در سن ۱۳ سالگي در سال ۱۳۵۴ پدر زحمتكش و مهربانش با آنها وداع گفته  و از دنيا مي رود وبا  اين غم سنگين و عوارض ناشي از آن با مشكلات فراوان به تحصيل خود ادامه مي دهد و در عين تحصيل هميشه به اين فكر بوده است كه چگونه مي تواند به خانواده كمك و ياري رساند و در اين بين چه در زمان فراغت و چه در زمان تحصيل به انجام كار مي پرداخت . او بوي مطهر قائمان خونين ۱۳۴۲ را در مشام داشت در مبارزه با رژيم سابق بويژه در دوران تحصيلش كه مصادف با ايام انقلاب اسلامي بود از پيشگامان مبارزه در صفوف تظاهرات خياباني آن سالها قرار گرفت و در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي همچون پاسداري گمنام در محله ي خود با عشق و علاقه به پاسداري و نگهباني مي پرداخت در روز هاي ۲۱ و ۲۲بهمن همراه با مردم قهرمان كشورمان در آزادي پادگان ها خصوصا در آزادي پادگان گارد سابق در خيابان پاسداران مسلحانه شركت مي كند ايشان پس از طي دوران هنرستان به خدمت سربازي اعزام مي گردد اما روح پر خروش وي نميتوانست به اين بسنده كند و در پي درخواست داوطلبانه همراه با جمعي ديگر از دوستان همرديف به جبهه جنگ حق عليه باطل به ستيز مزدوران بعثي مي شتابد و بدين ترتيب يكي ديگر از طلايه داران فجر در عمليات والفجر در سپيده دم دوم آذرماه با وضوي خون به نماز عشق مي نشيند و با پيكر خون آلودش كه گواه مظلوميت تاريخي يك نسل است به لقاء پروردگار خودميشتابد
آنكه جانان طلبد بهر چه    خواهد    جان  را          ترك جان گويي اگر مي طلبي جانان   را
قرب جانان هوس هر دل   جاني  است    ولي         دل كسي داد به جانان كه نخواهد جان  را
دعوي عشق و محبت نه به حرف است حكيم         بايد از خون گلو  زد   رقم اين عنوان   را
عشق را دعوي دين      بر  سر ميدان بلاست        مرد خواهم كه  نهد پاي سر   ميدان   را       
 



شهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندبرادرشهيد حسن علي پوراقدم ميابشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندبرادرشهيد حسن علي پوراقدم ميابشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرندشهيدحسن علي پوراقدم مياب مرند




:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ع--ل ,
:: برچسب‌ها: شهدا , وصیت نامه , زندگی نامه , وصایا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1406
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 15
تاريخ انتشار : دوشنبه 23 فروردین 1395 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

نام: محمد

شهرت: بیات

نام پدر:-

تاريخ تولد: 1342

محل تولد: بداغ‌آباد

تاريخ شهادت: 28/8/1360

محل شهادت:--

محل دفن:گلستان شهدای زرین‌شهر

 

آينه سوز و ساز خود را نشكست                        عهد دل سرفراز خود را نشكست

تير از پي تير  از هوا مي‌باريد                       مي‌ديد، ولي نماز خود را نشكست

ن.بهرامی

خاطره شهادت اين شهيد، ظهر روز عاشورای کربلا را در يادها زنده مي‌كند. حضرت اباعبدالله­ الحسين(ع)و ياران با‌وفايش در ظهر عاشورا ايستادند تا زيبا‌ترين نماز را به درگه حق اقامه كنند. شهید محمد بیات و همرزمانش هم همان حرکت سالار شهیدان را در جبهه و در مقابل دشمن در حالی که در زیر باران گلوله بودند، انجام دادند.  

آري قصه شهادت محمد بيات نيز ماجرایي شنيدني‌است كه نماز ظهر عاشورا را به نماز ظهر جبهه‌هاي حق عليه باطل پيوند مي‌زند.

محمد بيات در سال 1342 در محله بداغ­آباد در خانواده‌اي محروم و مذهبي ديده به جهان گشود. در همان محل دوران كودكي و تحصيلات ابتدایي را به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيلات راهي محله وينيچه شد. او هر روز پیاده مسیر بداغ‌آباد تا وینچه را برای خواندن درس طی می­کرد تا توانست دوران راهنمایی را به پایان برساند. او مصمم بود ادامه تحصيل بدهد و چون به رشته فني بسيار علاقه‌مند بود، در امتحانات ورودی هنرستان شرکت کرد و با قبولی در امتحانات، توانست برای ادامه تحصیلاتش به زرین‌شهر برود و پس از طي دوره هنرستان، موفق به گرفتن مدرك ديپلم فني شود. او از همان كودكي به انجام فرايض دینی علاقه داشت و به‌خصوص به فراگيري كتاب خدا، قرآن مجيد عشق مي‌ورزيد. همين امر باعث شد درجواني معلم قرآن بشود.

 شهيد محمد بيات تدریس قرآن را از بچه‌هاي فاميل و محل شروع كرد. او نه تنها به آنها خواندن قرآن را مي‌آموخت، بلكه آنها را به خواندن نماز و به‌جا‌آوردن فرايض ديني و همچنين خواندن دروس مدرسه نيز تشويق مي‌كرد.

  او در بسيج نيز ثبت نام كرده بود و تا پاسي از شب در كتابخانه مسجد محل فعاليت مي‌كرد. در مسجد محل نيز كلاس قرآن تشكيل داده بود و به علاقه‌مندان، قرآن آموزش مي‌داد. شهيد محمد بيات از همان اول انقلاب خطوط انحرافي را مي‌شناخت و خادمان به انقلاب را از خائنان تشخيص مي‌داد. به دليل همين شناخت سياسي به رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني(ره)و شهيد رجایي و شهيد با‌هنر عشق مي‌ورزيد.

او هميشه در نظرها و صحبت‌هايش مخالفت خود را با بني‌صدر اعلام مي‌كرد.

حالا زمان انتخاب بود. محمد بايد انتخاب مي‌كرد: ادامه تحصيل دهد يا براي دفاع از حريم ميهن اسلامي راهي جبهه‌هاي حق عليه باطل شود. او راه دوم را انتخاب كرد. هرچند پدرش به او توصيه مي‌كرد كه درسش را ادامه بدهد و بعد از پايان تحصيلات به جبهه برود، ولي او در جواب پدرش مي‌گفت: براي درس‌خواندن وقت هست، ولي براي دفاع از ميهن اسلامي وقت بسيار تنگ است و نبايد به دشمن امان داد؛ فعلاً انقلاب اسلامی به فداكاري جوانان اين مرز و بوم نیاز دارد و ما بايد امر امام را در عزيمت به جبهه اطاعت كنيم.

سرانجام آرزوي محمد برآورده شد و در مهر 1360 يعني يك‌سال پس از شروع جنگ، به جبهه حق عليه باطل اعزام شد.

او مدتي كه در جبهه بود، مردانه كمر به رزم با دشمن بست و در اين عرصه از هيچ فداكاري و رويارویي با دشمن دريغ نکرد. نامه‌هايی كه هر از گاهي از جبهه به خانواده مي‌نوشت، سرشار از نصايح مذهبي و انساني بود. او در جبهه نيز هنگام اوقات شرعي بانگ الله‌اكبر سر مي‌داد و همه را به نماز جماعت فرا مي‌خواند. در نامه‌هايی كه براي خانواده مي‌فرستاد، خطاب به پدرش نوشته بود: خون ما كه از خون علي‌اكبر امام حسين(ع)رنگين‌تر نيست! ما حتي يك تار موي آن بزرگوار نمي‌شويم پس ما نيز آماده‌ايم تا جان خود را فداي دين خدا و ميهن اسلامي بكنيم، و شما از اين موضوع ناراحت نباشيد كه ما شهيد بشويم. شهيد محمد بيات آخرين اذان خود را با بانگ بلند سر داد؛ اذاني به سرخي افق اذاني كه طنين آن تا عرش خدا بالا رفت و صداي الله‌اكبر آن را فرشته‌هاي آسمان شنيدند و شايد در يك هم‌صدایي موزون فرشتگان نيز تكراركردند اذان مكبر عشق را.

آري اذان محمد كه به رسالت رسول خدا حضرت محمد مصطفي(ص)شهادت داد، ناگهان سوت خمپاره‌ایي فضاي جبهه را شكافت و تركش آن گلوي مؤذّنِ عشق را نشانه گرفت و اذان محمد سرخ‌ترين اذان شد و لحظاتي بعد محمد در خون خود غلطيد و روحش به دنبال صداي آسماني‌اش به آسمان پرواز كرد.

آري محمد در ظهر 28/8/60 نداي حق را لبيك گفت و رفت تا اذان ناتمامش را در صف فرشتگان خدا بخواند. بدن پاك اين مؤذن شهيد، بر دستان پاك مردم اين ديار در 30/8/60 تشييع و درگلستان شهدای زرین‌شهر به خاك سپرده شد.



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه الف--ج , شهدای دیزیچه , شهدای دیزیچه ,
:: برچسب‌ها: شهدای اصفهان , شهدای مبارکه , شهدای دیزیچه , وصایا , زندگی نامه , خاطرات ,
:: بازديد از اين مطلب : 1373
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : پنجشنبه 08 بهمن 1394 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

نام: حسین

شهرت: نوری

نام پدر: حيدرعلي

 تاریخ تولد: 1350

محل تولد: ديزيچه

تاریخ شهادت: 20/12/1366

محل شهادت:‌ حلبچه

محل دفن: گلزار شهدای دیزیچه

نام عمليات: والفجر10


اين جمله‌ها دوباره به ذهنم خطور كرد                 آيا دوباره مي‌شود از خط عبور كرد

خط‌های بريده شده از هم سبقت گرفته‌اند                 ديگر خطوط فاصله ما را صبور كرد

اوراق زندگي همه جا زير و رو شده است                  بايد دوباره دفتر خود را مرور كرد

حسين باغ شيخي

بسيج مدارس هيچ­گاه نام شهيد حسين نوري را از ياد نخواهد برد واين ستاره درخشان هميشه در آسمان بسيج مدارس كشور خواهد درخشيد. خون پاك اين شهيد، خطي را ترسيم كرد كه تا ابد راه سعادت و فداكاري را به نوجوانان ميهن اسلامي نشان داد.

  شهيد حسين نوري در سال 1347 در شهر ديزيچه متولد شد و ايام كودكي را به تحصيل گذارند تا آنكه براي ادامه تحصيل به دبيرستان پاي گذاشت. او از همان ابتداي ورود به دبيرستان از آنجا كه برخاسته از خانواده‌ایی مذهبي و انقلابي بود، عشق به انقلاب و دفاع از ميهن اسلامي تمام وجودش را فرا گرفته بود؛ بنابراين بدون تأمل وارد بسيج مدارس شد و به عنوان عضوي فعال در تمام عرصه‌ها، فعاليت خود را شروع كرد. او كه داراي قلبي رئوف و مهربان بود، در عرصه كار و تلاش نيز مددكار پدر و خانواده خويش بود؛ به طوري كه هم به تحصيل ادامه مي‌داد و هم به كار كشاورزي مشغول بود. حسين قبل از اينكه وارد دبيرستان شود، در طول سه سال در مدرسة شهيد علي جباري ديزيچه با عنوان مسئول تبليغات اين مدرسه انتخاب شد و حقیقتاً در عرصه‌هاي فرهنگي خوش درخشيد. در تشكيل بيشتر رشته‌هاي هنري­ همتي خستگي‌ناپذيری داشت. مي‌توان از نوع فعاليت‌هاي او به ذوق سرشارش در رشته‌هاي مختلف فرهنگي پي برد؛ چون در تمام رشته‌ها فعالیت می‌کرد. تمام فعاليت‌ها حكايت از آن داشت كه امیرحسین دانش‌آموزي نمونه و یک بسيجي خستگي‌ناپذير بود كه تمام توانش را در راه اهداف انقلاب و مملكت اسلامي به كارگرفته بود. از هيچ كوششي براي نيل به اهداف خود فروگذار نمي‌كرد؛ تا آنجا كه در سال اول دبيرستان قدم در ميدان نبرد گذاشت. او ثابت كرد نه فقط در عرصة تبليغات و گفتار به انقلاب و ميهن اسلامي عشق مي‌ورزد، بلكه در عرصه عمل نيز اين ادعا را ثابت كرد.

  عمليات والفجر 8 عملياتي بود كه همه را به حيرت واداشت. همه‌ جهانيان به فتح جزيره‌ فاو با ناباوري مي‌نگریستند. عبور از آب­هاي خروشان اروند و موانعي كه سد راه رزمندگان اسلام بود، تسخير اين جزيره را غيرممكن مي‌ساخت؛ ولي رزمندگان جبهه‌ حق كاري كردند كارستان و حسين نوري هم پابه‌پاي رزمندگان غيور اسلام به قلب دشمن يورش برد تا طنين الله اكبر و رگبار سلاحش قلب دشمن را بشكافد و فتح و پيروزي را نصيب جبهه ‌حق نمايد. او پس از اين عمليات در عمليات ديگري به‌ نام والفجر10 شركت كرد و در حلبچه شاهد يكي از فجيع‌ترين رخدادهای دنيا، بمباران شيميایي دشمن بود. سرانجام اين بسيجي دانش‌آموز در تاريخ 20/12/66 با تركش خمپاره به شهادت رسيد و روانش به حضرت حق پيوست.

 



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه م--ی , شهدای دیزیچه , شهدای دیزیچه ,
:: برچسب‌ها: شهدای اصفهان , شهدای دیزیچه , شهرستان مبارکه , وصیت نامه , زندگی نامه , وصایا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1341
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 3
|
مجموع امتياز : 14
تاريخ انتشار : چهارشنبه 07 بهمن 1394 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

نام: ابراهیم

 شهرت: بهرامی

 نام پدر: حسين

 تاريخ تولد: 1335

 محل تولد: ديزيچه

 تاريخ شهادت: 3/1/1363 

 محل شهادت: تنگه رقابيه 

محل دفن: گلستان شهداي شهرديزيچه


ای عــــــرش ســــــلام کن شهید آوردند                 ای فرش قیام کن شهید آوردند

ای چشم ستاره هرچه در گردون هست                زین حادثه وام کن، شهید آوردند

                                 گلشن کردستانی

شهر ديزيچه، یکی از شهرهای استان اصفهان است كه در دوران انقلاب و ایام هشت سال دفاع مقدس، نزدیک به 110 شهيد و شمار زیادی جانباز و آزاده تقديم انقلاب و ميهن اسلامي كرده است. يكي از اين شهدای گلگون‌کفن كه در گلستان شهداي اين شهر در كنار مقبره شاه سليمان (ع) آرميده، شهيد .......



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه الف--ج , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه الف--ج , شهدای دیزیچه , شهدای دیزیچه ,
:: برچسب‌ها: شهدای شهر دیزیچه , شهدای دیزیچه , شهیدبهرامی , شهدای شهرستان مبارکه , وصایا , زندگی نامه , شهدای اصفهان ,
:: بازديد از اين مطلب : 1787
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 8
|
مجموع امتياز : 18
تاريخ انتشار : پنجشنبه 26 شهریور 1394 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

نام: اکبر

شهرت: ملکی

نام پدر: حسین

تاریخ تولد: 1334

محل تولد: ديزيچه

تاریخ شهادت: 22/11/1360

محل‌شهادت: تنگة چزابه

نام عملیات: طریق‌القدس


تا قله عاشقی سفر کرد و گذشت               در عالم عاشقی خطر کرد و گذشت

خورشید‌صفت برآمد از قله عشق               این شام سیه را سحرکرد و گذشت

 

بعد از شهادت اكبر برادرش مجروح و پايش قطع  گرديد. برادر زنش ده سال اسير زندان‌هاي رژيم بعثي عراق شد و پسرخواهرش نيز به‌شدت  مجروح شد، اين جوشش خون شهيد است كه خون را در رگ جامعه به‌جوش مي‌آورد و نمي‌گذارد که عَلَم شهيد به زمين بيفتد.......


به ادامه مطلب رجوع فرمایید.....



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه م--ی , وصیت نامه م--ی , شهدای دیزیچه ,
:: برچسب‌ها: شهدای دیزیچه , شهدای مبارکه , شهدای اصفهان , شهدای دیزیچه مبارکه , وصیت نامه , وصایا , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1338
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 8
تاريخ انتشار : سه شنبه 26 اسفند 1393 | نظرات (1)
پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت