نام: محمد
شهرت:
بیات
نام پدر:-
تاريخ تولد: 1342
محل تولد: بداغآباد
تاريخ شهادت: 28/8/1360
محل شهادت:--
محل دفن:گلستان شهدای زرینشهر
آينه
سوز و ساز خود را نشكست عهد
دل سرفراز خود را نشكست
تير
از پي تير از هوا ميباريد ميديد،
ولي نماز خود را نشكست
ن.بهرامی
خاطره شهادت اين
شهيد، ظهر روز عاشورای کربلا را در يادها زنده ميكند. حضرت اباعبدالله الحسين(ع)و ياران باوفايش در ظهر عاشورا ايستادند
تا زيباترين نماز را به درگه حق اقامه كنند. شهید محمد بیات و همرزمانش هم همان
حرکت سالار شهیدان را در جبهه و در مقابل دشمن در حالی که در زیر باران گلوله
بودند، انجام دادند.
آري قصه شهادت
محمد بيات نيز ماجرایي شنيدنياست كه نماز ظهر عاشورا را به نماز ظهر جبهههاي حق
عليه باطل پيوند ميزند.
محمد بيات در سال
1342 در محله بداغآباد در خانوادهاي محروم و مذهبي ديده به جهان گشود. در همان
محل دوران كودكي و تحصيلات ابتدایي را به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيلات راهي
محله وينيچه شد. او هر روز پیاده مسیر بداغآباد تا وینچه را برای خواندن درس طی
میکرد تا توانست دوران راهنمایی را به پایان برساند. او مصمم بود ادامه تحصيل
بدهد و چون به رشته فني بسيار علاقهمند بود، در امتحانات ورودی هنرستان شرکت کرد
و با قبولی در امتحانات، توانست برای ادامه تحصیلاتش به زرینشهر برود و پس از طي
دوره هنرستان، موفق به گرفتن مدرك ديپلم فني شود. او از همان كودكي به انجام فرايض
دینی علاقه داشت و بهخصوص به فراگيري كتاب خدا، قرآن مجيد عشق ميورزيد. همين امر
باعث شد درجواني معلم قرآن بشود.
شهيد محمد بيات تدریس قرآن را از بچههاي فاميل
و محل شروع كرد. او نه تنها به آنها خواندن قرآن را ميآموخت، بلكه آنها را به
خواندن نماز و بهجاآوردن فرايض ديني و همچنين خواندن دروس مدرسه نيز تشويق ميكرد.
او در بسيج نيز ثبت نام كرده بود و تا پاسي از
شب در كتابخانه مسجد محل فعاليت ميكرد. در مسجد محل نيز كلاس قرآن تشكيل داده بود
و به علاقهمندان، قرآن آموزش ميداد. شهيد محمد بيات از همان اول انقلاب خطوط
انحرافي را ميشناخت و خادمان به انقلاب را از خائنان تشخيص ميداد. به دليل همين
شناخت سياسي به رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني(ره)و شهيد رجایي و شهيد باهنر عشق ميورزيد.
او هميشه در نظرها
و صحبتهايش مخالفت خود را با بنيصدر اعلام ميكرد.
حالا زمان
انتخاب بود. محمد بايد انتخاب ميكرد: ادامه تحصيل دهد يا براي دفاع از حريم ميهن
اسلامي راهي جبهههاي حق عليه باطل شود. او راه دوم را انتخاب كرد. هرچند پدرش به
او توصيه ميكرد كه درسش را ادامه بدهد و بعد از پايان تحصيلات به جبهه برود، ولي
او در جواب پدرش ميگفت: براي درسخواندن وقت هست، ولي براي دفاع از ميهن اسلامي
وقت بسيار تنگ است و نبايد به دشمن امان داد؛ فعلاً انقلاب اسلامی به فداكاري
جوانان اين مرز و بوم نیاز دارد و ما بايد امر امام را در عزيمت به جبهه اطاعت
كنيم.
سرانجام آرزوي
محمد برآورده شد و در مهر 1360 يعني يكسال پس از شروع جنگ، به جبهه حق عليه باطل
اعزام شد.
او مدتي كه در جبهه
بود، مردانه كمر به رزم با دشمن بست و در اين عرصه از هيچ فداكاري و رويارویي با
دشمن دريغ نکرد. نامههايی كه هر از گاهي از جبهه به خانواده مينوشت، سرشار از
نصايح مذهبي و انساني بود. او در جبهه نيز هنگام اوقات شرعي بانگ اللهاكبر سر ميداد
و همه را به نماز جماعت فرا ميخواند. در نامههايی كه براي خانواده ميفرستاد،
خطاب به پدرش نوشته بود: خون ما كه از خون علياكبر امام حسين(ع)رنگينتر نيست! ما حتي يك تار موي آن
بزرگوار نميشويم پس ما نيز آمادهايم تا جان خود را فداي دين خدا و ميهن اسلامي
بكنيم، و شما از اين موضوع ناراحت نباشيد كه ما شهيد بشويم. شهيد محمد بيات آخرين
اذان خود را با بانگ بلند سر داد؛ اذاني به سرخي افق اذاني كه طنين آن تا عرش خدا
بالا رفت و صداي اللهاكبر آن را فرشتههاي آسمان شنيدند و شايد در يك همصدایي
موزون فرشتگان نيز تكراركردند اذان مكبر عشق را.
آري اذان محمد
كه به رسالت رسول خدا حضرت محمد مصطفي(ص)شهادت داد، ناگهان سوت خمپارهایي فضاي
جبهه را شكافت و تركش آن گلوي مؤذّنِ عشق را نشانه گرفت و اذان محمد سرخترين اذان
شد و لحظاتي بعد محمد در خون خود غلطيد و روحش به دنبال صداي آسمانياش به آسمان
پرواز كرد.
آري محمد در ظهر
28/8/60 نداي حق را لبيك گفت و رفت تا اذان ناتمامش را در صف فرشتگان خدا بخواند.
بدن پاك اين مؤذن شهيد، بر دستان پاك مردم اين ديار در 30/8/60 تشييع و درگلستان
شهدای زرینشهر به خاك سپرده شد.
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
شهدای دیزیچه ,
شهدای دیزیچه ,
:: برچسبها:
شهدای اصفهان ,
شهدای مبارکه ,
شهدای دیزیچه ,
وصایا ,
زندگی نامه ,
خاطرات ,
:: بازديد از اين مطلب : 1373
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 9