عازم منطقه عملياتي كربلاي پنج شديم. قبل از حركت، يك نفر به هيأت شاگرد شوفرهايي كه پاي ركاب اتوبوس مي ايستند و با ذكر مبدأ و مقصد، مسافران را دعوت به سوار شدن مي كنند، داد و فرياد مي كرد: مسافران، شب شلمچه، شش صبح معراج شهدا. شلمچه معراج، شلمچه معراج، هر چه زودتر بيايند سوار شوند، جا نمانند كه حركت كرديم، بجنب آقا بجنب، معراج، معراج؟ بيا بالا ديگر چرا اين قدر دست دست مي كني!