|
|
با عرض سلام خدمت همراهان عزیز ما رهروان شهدای گرامی
بر اساس قرار هفتگی که در سالهای گذشته داشتیم مجدد بر آن شدیم که مسابقات هفتگی جمعه شبها را دوباره برقرار کنیم
اما این دفعه در کانال ایتا این قرار هفتگی برگزار خواهد شد.
عزیزان میتوانند با دانلود فایل pdf کتاب و عضویت در کانال و پیگیری مطالب داخل مسابقات هفتگی شرکت بفرمایند.
مسابقات به صورت هفتگی جمعه شبها برگزار خواهد شد .
دوستانی هم که نذری در این جهت دارند برای ادامه دار شدن این قرارها میتوانند به مدیر کانال مراجعه کنند. من الله توفیق
برای عضویت در کانال رهروان شهدا در ایتا و دانلود فایل pdf
اینجا کلیک بفرمائید
:: موضوعات مرتبط:
موضاعات متفرقه ,
متفرقه ,
:: برچسبها:
مسابقه ,
مسابقه شهدایی ,
دلنوشته ,
مسابقه هفتگی ,
کانال شهدا ,
ایتا ,
سروش ,
محرم ,
قرار هفتگی ,
:: بازديد از اين مطلب : 16
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : جمعه 06 مرداد 1402 |
نظرات (0)
|
|
تاريخ انتشار : جمعه 06 مرداد 1402 |
نظرات (0)
|
|
محمّد
زوّاری فرزند محمدحسن در سال 1348 در شهرستان بیرجند دیده به جهان گشود.
دوران کودکی و تحصیلاتش را تا سال دوم دبیرستان در بیرجند گذراند. او عضو
فعال پایگاه بسیج مسجد حضرت موسی بن جعفر(ع) بود. علاقه ی فراوانی به قرائت
قرآن داشت و مرتب در هیأت های عزاداری و مجالس دعا شرکت می نمود.
عشق و علاقه به امام و رهبرش باعث شد تا در 17 سالگی درس را رها نماید و
داوطلبانه از طریق بسیج سپاه پاسداران عازم جبهه های نبرد شد. او مدت 45
روز همراه لشگر ویژه شهدا به عنوان تک تیرانداز در گردان امام حسین(ع) در
صحنه ی دفاع از اسلام و میهن اسلامی حضور یافت و شجاعانه در مصاف با دشمن
متجاوز شرکت کرد.
سرانجام در تاریخ بیست و هفتم فروردین ماه سال 1366 در منطقه ی عملیاتی
سلیمانیه در عملیات نصر یک در سن 18 سالگی بر اثر انفجار مین دعوت حق را
لبیک گفت و به دیدار معبود شتافت. پیکر پاک شهید پس از تشییع در شهرستان
بیرجند در مزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد.
برگرفته از سایت: www.sh-m-zavvari.blogfa.com
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ز--ظ ,
:: برچسبها:
شهید ,
شهدا ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1515
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 18
تاريخ انتشار : سه شنبه 13 مهر 1395 |
نظرات (2)
|
|
تاريخ انتشار : سه شنبه 09 شهریور 1395 |
نظرات (0)
|
|
نام: محمد
شهرت:
بیات
نام پدر:-
تاريخ تولد: 1342
محل تولد: بداغآباد
تاريخ شهادت: 28/8/1360
محل شهادت:--
محل دفن:گلستان شهدای زرینشهر
آينه
سوز و ساز خود را نشكست عهد
دل سرفراز خود را نشكست
تير
از پي تير از هوا ميباريد ميديد،
ولي نماز خود را نشكست
ن.بهرامی
خاطره شهادت اين
شهيد، ظهر روز عاشورای کربلا را در يادها زنده ميكند. حضرت اباعبدالله الحسين(ع)و ياران باوفايش در ظهر عاشورا ايستادند
تا زيباترين نماز را به درگه حق اقامه كنند. شهید محمد بیات و همرزمانش هم همان
حرکت سالار شهیدان را در جبهه و در مقابل دشمن در حالی که در زیر باران گلوله
بودند، انجام دادند.
آري قصه شهادت
محمد بيات نيز ماجرایي شنيدنياست كه نماز ظهر عاشورا را به نماز ظهر جبهههاي حق
عليه باطل پيوند ميزند.
محمد بيات در سال
1342 در محله بداغآباد در خانوادهاي محروم و مذهبي ديده به جهان گشود. در همان
محل دوران كودكي و تحصيلات ابتدایي را به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيلات راهي
محله وينيچه شد. او هر روز پیاده مسیر بداغآباد تا وینچه را برای خواندن درس طی
میکرد تا توانست دوران راهنمایی را به پایان برساند. او مصمم بود ادامه تحصيل
بدهد و چون به رشته فني بسيار علاقهمند بود، در امتحانات ورودی هنرستان شرکت کرد
و با قبولی در امتحانات، توانست برای ادامه تحصیلاتش به زرینشهر برود و پس از طي
دوره هنرستان، موفق به گرفتن مدرك ديپلم فني شود. او از همان كودكي به انجام فرايض
دینی علاقه داشت و بهخصوص به فراگيري كتاب خدا، قرآن مجيد عشق ميورزيد. همين امر
باعث شد درجواني معلم قرآن بشود.
شهيد محمد بيات تدریس قرآن را از بچههاي فاميل
و محل شروع كرد. او نه تنها به آنها خواندن قرآن را ميآموخت، بلكه آنها را به
خواندن نماز و بهجاآوردن فرايض ديني و همچنين خواندن دروس مدرسه نيز تشويق ميكرد.
او در بسيج نيز ثبت نام كرده بود و تا پاسي از
شب در كتابخانه مسجد محل فعاليت ميكرد. در مسجد محل نيز كلاس قرآن تشكيل داده بود
و به علاقهمندان، قرآن آموزش ميداد. شهيد محمد بيات از همان اول انقلاب خطوط
انحرافي را ميشناخت و خادمان به انقلاب را از خائنان تشخيص ميداد. به دليل همين
شناخت سياسي به رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني(ره)و شهيد رجایي و شهيد باهنر عشق ميورزيد.
او هميشه در نظرها
و صحبتهايش مخالفت خود را با بنيصدر اعلام ميكرد.
حالا زمان
انتخاب بود. محمد بايد انتخاب ميكرد: ادامه تحصيل دهد يا براي دفاع از حريم ميهن
اسلامي راهي جبهههاي حق عليه باطل شود. او راه دوم را انتخاب كرد. هرچند پدرش به
او توصيه ميكرد كه درسش را ادامه بدهد و بعد از پايان تحصيلات به جبهه برود، ولي
او در جواب پدرش ميگفت: براي درسخواندن وقت هست، ولي براي دفاع از ميهن اسلامي
وقت بسيار تنگ است و نبايد به دشمن امان داد؛ فعلاً انقلاب اسلامی به فداكاري
جوانان اين مرز و بوم نیاز دارد و ما بايد امر امام را در عزيمت به جبهه اطاعت
كنيم.
سرانجام آرزوي
محمد برآورده شد و در مهر 1360 يعني يكسال پس از شروع جنگ، به جبهه حق عليه باطل
اعزام شد.
او مدتي كه در جبهه
بود، مردانه كمر به رزم با دشمن بست و در اين عرصه از هيچ فداكاري و رويارویي با
دشمن دريغ نکرد. نامههايی كه هر از گاهي از جبهه به خانواده مينوشت، سرشار از
نصايح مذهبي و انساني بود. او در جبهه نيز هنگام اوقات شرعي بانگ اللهاكبر سر ميداد
و همه را به نماز جماعت فرا ميخواند. در نامههايی كه براي خانواده ميفرستاد،
خطاب به پدرش نوشته بود: خون ما كه از خون علياكبر امام حسين(ع)رنگينتر نيست! ما حتي يك تار موي آن
بزرگوار نميشويم پس ما نيز آمادهايم تا جان خود را فداي دين خدا و ميهن اسلامي
بكنيم، و شما از اين موضوع ناراحت نباشيد كه ما شهيد بشويم. شهيد محمد بيات آخرين
اذان خود را با بانگ بلند سر داد؛ اذاني به سرخي افق اذاني كه طنين آن تا عرش خدا
بالا رفت و صداي اللهاكبر آن را فرشتههاي آسمان شنيدند و شايد در يك همصدایي
موزون فرشتگان نيز تكراركردند اذان مكبر عشق را.
آري اذان محمد
كه به رسالت رسول خدا حضرت محمد مصطفي(ص)شهادت داد، ناگهان سوت خمپارهایي فضاي
جبهه را شكافت و تركش آن گلوي مؤذّنِ عشق را نشانه گرفت و اذان محمد سرخترين اذان
شد و لحظاتي بعد محمد در خون خود غلطيد و روحش به دنبال صداي آسمانياش به آسمان
پرواز كرد.
آري محمد در ظهر
28/8/60 نداي حق را لبيك گفت و رفت تا اذان ناتمامش را در صف فرشتگان خدا بخواند.
بدن پاك اين مؤذن شهيد، بر دستان پاك مردم اين ديار در 30/8/60 تشييع و درگلستان
شهدای زرینشهر به خاك سپرده شد.
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
شهدای دیزیچه ,
شهدای دیزیچه ,
:: برچسبها:
شهدای اصفهان ,
شهدای مبارکه ,
شهدای دیزیچه ,
وصایا ,
زندگی نامه ,
خاطرات ,
:: بازديد از اين مطلب : 1371
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : پنجشنبه 08 بهمن 1394 |
نظرات (1)
|
|
نام:
حسین
شهرت: نوری
نام پدر: حيدرعلي
تاریخ تولد: 1350
محل تولد: ديزيچه
تاریخ شهادت: 20/12/1366
محل
شهادت: حلبچه
محل دفن: گلزار شهدای دیزیچه
نام عمليات: والفجر10
اين جملهها دوباره به ذهنم
خطور كرد آيا دوباره ميشود از خط عبور كرد
خطهای
بريده شده از هم سبقت گرفتهاند ديگر خطوط فاصله ما را صبور كرد
اوراق زندگي همه جا زير و رو شده است بايد دوباره دفتر خود را مرور كرد
حسين باغ شيخي
بسيج مدارس هيچگاه نام
شهيد حسين نوري را از ياد نخواهد برد واين ستاره درخشان هميشه در آسمان بسيج مدارس كشور
خواهد درخشيد. خون پاك اين شهيد، خطي را ترسيم كرد كه تا ابد راه سعادت و فداكاري
را به نوجوانان ميهن اسلامي نشان داد.
شهيد حسين نوري در سال 1347 در شهر ديزيچه
متولد شد و ايام كودكي را به تحصيل گذارند تا آنكه براي ادامه تحصيل به دبيرستان
پاي گذاشت. او از همان ابتداي ورود به دبيرستان از آنجا كه برخاسته از خانوادهایی
مذهبي و انقلابي بود، عشق به انقلاب و دفاع از ميهن اسلامي تمام وجودش را فرا
گرفته بود؛ بنابراين بدون تأمل وارد بسيج مدارس شد و به عنوان عضوي فعال در تمام
عرصهها، فعاليت خود را شروع كرد. او كه داراي قلبي رئوف و مهربان بود، در عرصه
كار و تلاش نيز مددكار پدر و خانواده خويش بود؛ به طوري كه هم به تحصيل ادامه ميداد
و هم به كار كشاورزي مشغول بود. حسين قبل
از اينكه وارد دبيرستان شود، در طول سه سال در مدرسة شهيد علي جباري ديزيچه با
عنوان مسئول تبليغات اين مدرسه انتخاب شد و حقیقتاً در عرصههاي فرهنگي خوش درخشيد.
در تشكيل بيشتر رشتههاي هنري همتي خستگيناپذيری داشت. ميتوان از نوع فعاليتهاي
او به ذوق سرشارش در رشتههاي مختلف فرهنگي پي برد؛ چون در تمام رشتهها فعالیت میکرد.
تمام فعاليتها حكايت از آن داشت كه امیرحسین دانشآموزي نمونه و یک بسيجي خستگيناپذير
بود كه تمام توانش را در راه اهداف انقلاب و مملكت اسلامي به كارگرفته بود. از هيچ
كوششي براي نيل به اهداف خود فروگذار نميكرد؛ تا آنجا كه در سال اول دبيرستان قدم
در ميدان نبرد گذاشت. او ثابت كرد نه فقط در عرصة تبليغات و گفتار به انقلاب و
ميهن اسلامي عشق ميورزد، بلكه در عرصه عمل نيز اين ادعا را ثابت كرد.
عمليات والفجر 8 عملياتي بود كه همه را به
حيرت واداشت. همه جهانيان به فتح جزيره فاو با ناباوري مينگریستند. عبور از آبهاي
خروشان اروند و موانعي كه سد راه رزمندگان اسلام بود، تسخير اين جزيره را غيرممكن
ميساخت؛ ولي رزمندگان جبهه حق كاري كردند كارستان و حسين نوري هم پابهپاي
رزمندگان غيور اسلام به قلب دشمن يورش برد تا طنين الله اكبر و رگبار سلاحش قلب
دشمن را بشكافد و فتح و پيروزي را نصيب جبهه حق نمايد. او پس از اين عمليات در عمليات
ديگري به نام والفجر10 شركت كرد و در حلبچه
شاهد يكي از فجيعترين رخدادهای دنيا،
بمباران شيميایي دشمن بود. سرانجام اين بسيجي دانشآموز در تاريخ 20/12/66 با تركش
خمپاره به شهادت رسيد و روانش به حضرت حق پيوست.
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه م--ی ,
شهدای دیزیچه ,
شهدای دیزیچه ,
:: برچسبها:
شهدای اصفهان ,
شهدای دیزیچه ,
شهرستان مبارکه ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
وصایا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1338
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 3
|
مجموع امتياز : 14
تاريخ انتشار : چهارشنبه 07 بهمن 1394 |
نظرات (1)
|
|
با سلام ضمن مشورت با جمعی از دوستان قرار بر این شد که مسابقه ای در خصوص
ثبت خاطرات راهیان نور و تصاویر خاطره انگیز برگزار شود جوائزی نیز به
بهترین خاطرات و تصاویر تعلق خواهد گرفت....
برای ارسال تصاویر و خاطرات
اول در انجمن عضو شوید و سپسخاطرات وتصاویر خود را ثبت
کنید...فابل توجه دوستان برای بارگزاری عکسها از سایتهای آپلود ایرانی و
معتبر استفاده فرمایید که نمایش آن با مشکل روبرو نشود...
حداکثر اندازه تصاویر نیز 500*500 مگاپیکسل باشد .....یا زهرا(س)
جهت عضویت وارسال خاطرات کلیک فرمایید...
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ودلنوشته ها ,
خاطرات ,
داستان ,
شعر ,
دل نوشته ,
دست نوشته ,
:: برچسبها:
مسابقه ,
راهیان نور ,
شهدا ,
دانش آموزی ,
مسابقه خاطره نویسی ,
خاطره نویسی ,
:: بازديد از اين مطلب : 1527
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 3
|
مجموع امتياز : 14
تاريخ انتشار : پنجشنبه 19 آذر 1394 |
نظرات (2)
|
|
سلام خدمت رهروان شهدای عزیز...
امروز براتون دو عدد کلیپ از یادواره شهدای سیاهبوم شهر کرکوند گذاشتم خیلی زیبا و جالب است...
لازم به ذکر است اجرای یادواره همراه با برنامه فرهنگی رهروان شهدا یعنی پرده خوانی شهدا می باشد امیدوارم استفاده لازم را ببرید.
منتظر نظرات زیبای شما هستیم
من الله توفیق...یا زهرا
:: برچسبها:
یادواره شهدای سیاهبوم ,
شهدای سیاه بوم ,
پرده خوانی شهدا ,
شهدا ,
شهادت ,
دفاع مقدس ,
:: بازديد از اين مطلب : 2641
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 15
تاريخ انتشار : چهارشنبه 15 مهر 1394 |
نظرات (0)
|
|
دختری که شهدا نجاتش دادند....!!
سلام خدمت رهروان عزیز شهدا امروز یه خبر ویژه براتون
دارم اونم دختری هست که با شرکت در مراسم پرده خوانی شهدا با حجاب شده و
این میتونه یکی از افتخارات ما و طرح ما باشه که ما را در زمینه ادامه این
راه مصمم میکنه....
نامه این دختر نوجوان را که به دست ما رسیده برای کاربران عزیز قرار میدم....
لازم به ذکر است مراسمات پرده خوانی هنوز به صورت جدی ادامه دارد و به
دلیل مشغله امکان اطلاع رسانی در انجمن وجود نداشته من دوباره در همینجا از
عزیزانی که درخواست اجرای پرده خوانی شهدا را دارند ضمن پیگیری اطلاع
رسانی آن را شخصا در انجمن انجام دهند... من الله توفیق ...یا زهرا(س)
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ودلنوشته ها ,
دل نوشته ,
دست نوشته ,
:: برچسبها:
کرامات شهدا ,
حجاب ,
شهدا و حجاب ,
دختران حجاب ,
:: بازديد از اين مطلب : 1870
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : دوشنبه 06 مهر 1394 |
نظرات (0)
|
|
نام: ابراهیم
شهرت: بهرامی
نام پدر: حسين
تاريخ تولد: 1335
محل تولد: ديزيچه
تاريخ
شهادت: 3/1/1363
محل شهادت: تنگه رقابيه
محل دفن: گلستان شهداي شهرديزيچه
ای عــــــرش ســــــلام کن
شهید آوردند ای فرش قیام
کن شهید آوردند
ای چشم ستاره
هرچه در گردون هست زین حادثه
وام کن، شهید آوردند
گلشن کردستانی
شهر ديزيچه، یکی از شهرهای استان اصفهان
است كه در دوران انقلاب و ایام هشت سال دفاع مقدس، نزدیک به 110 شهيد و شمار زیادی
جانباز و آزاده تقديم انقلاب و ميهن اسلامي كرده است. يكي از اين شهدای گلگونکفن
كه در گلستان شهداي اين شهر در كنار مقبره شاه سليمان (ع) آرميده، شهيد .......
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه الف--ج ,
شهدای دیزیچه ,
شهدای دیزیچه ,
:: برچسبها:
شهدای شهر دیزیچه ,
شهدای دیزیچه ,
شهیدبهرامی ,
شهدای شهرستان مبارکه ,
وصایا ,
زندگی نامه ,
شهدای اصفهان ,
:: بازديد از اين مطلب : 1783
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 8
|
مجموع امتياز : 18
تاريخ انتشار : پنجشنبه 26 شهریور 1394 |
نظرات (0)
|
|
با سلام خدمت تمامی کاربران عزیز و رهروان راستین راه شهدا....هرچند به دلیل مشغله زیاد دیر اقدام کردم اما امروز براتون یه گوشه نما با موضوع شهدای غواص براتون گذاشتم براتون که ان شا الله وبلاگ ها و سایتهای دوستان ارزشی نویس و دوستداران شهدا مزین به عطر و بوی شهدای غواص بشه....من الله توفیق( یازهرا"س")

:: موضوعات مرتبط:
موضاعات متفرقه ,
متفرقه ,
:: برچسبها:
بنر گوشه ای ,
شهدای غواص ,
غواصان شهید ,
بنر گوشه ای شهدای غواص ,
گوشه نما وبلاگ شهدای غواص ,
گوشه نما ,
:: بازديد از اين مطلب : 1313
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 44
تاريخ انتشار : شنبه 31 مرداد 1394 |
نظرات (1)
|
|
ششم فروردين 1345، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش ناصر، فروشندهبود و مادرش گلبانو نام داشت. دانش آموز چهارممتوسطه در رشته تجربی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. بيست و سوم تير 1361،در شرق بصره عراق شهيد شد. تا کنون اثری ازپیکرش بدست نیامده است.
پیکر پاک شهید برو مندمان شهید غلامرضا مظاهریان همراه با قافله شهدای غواص به آغوش میهن برگشت پیکر پاک این شهید روز سه شنبه 20/05/1394 در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده می شود.
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه م--ی ,
:: برچسبها:
شهدای غواص ,
شهدای طالخونچه ,
شهدای غواص شهرستان مبارکه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1772
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 16
تاريخ انتشار : پنجشنبه 15 مرداد 1394 |
نظرات (0)
|
|
نام: احمد
شهرت: ریزی
نام پدر: بختیار
تاریخ تولد: 1341
محل تولد: وينيچه
تاریخ شهادت: 22/1/1362
محل شهادت: پاسگاه شرهاني
محل دفن: گلستان شهداي وينيچه
خوشا آنان که جانان می شناسند طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را، شهیدان می شناسند
علیرضا قروه
شهيد احمد ريزي در سال 1341 در محله وينيچه، يكي از محلههاي شهر ديزيچه متولد شد. خانواده او از راه كشاورزي امرار معاش ميكردند و مانند اكثر كشاورزان با روزي حلال و دلي مملو از مهر خداوند، زندگي را می¬گذراندند. هنوز هم كوچه پسكوچههایي كه به مدرسه كشاورز منتهي ميشود، رفت و آمد او را به اين دبستان به خاطر سپردهاند. نميدانم چند نفر شهيد را اين مدرسه در دامان خود پرورش داده است؟ ولي اين را ميدانم كه هنوز هم از در و ديوار اين مدرسه ميشود بوي شهدایش را استشمام كرد........
مراجعه فرمایید به ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
شهدای دیزیچه ,
:: برچسبها:
شهدای دیزیچه ,
شهدای اصفهان ,
وصیت نامه شهدا ,
وصای ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1570
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 22
«قل اعوذ برب
الفلق من شر ما خلق و من شر غاسق اذا وقب ومن شر نفاثات فی العقد ومن شر حاسد اذا
حسد»
برادر عزیزم در هیچ مقطع زمانی نبوده که
افرادی چنین عاشقانه وظیفه اصلی انسانیت را بازشنـاخته و همچـون بلبـلان در جستجوی
گلستانی باشند که امروز ما می بینـیم، جـوانان در اشـتیاق شمع وجود اسلام عالم
افروز می سوزند و جان تسلیم می کنند.
ان شاءا... که ما همه در راهش، آن سعادت نمائی
را پیدا نمائیم. شما را به خدا قسم می دهم که در شناخت وظیفه تان، قصور و در انجام
آن کهولت و در ایثار و گذشت بی دریغ مباش. اما امت ما خمینی بت شکن بسی خون دل
خورده است.
زحمات بسیار ارزنده ای به پای این انقلاب
کشیده و همان طور که می دانید این انقلاب جوانان بسیاری از ما گرفته است. به خون
همه شهدا از صدر اسلام تا قیام امام زمان(عج)، شما را قسم می دهم که امام را در
هیچ شرایطی تنها مگذارید و مصلحت را فدای حق نکنید که حق باقی است و مصلحت زود
بگذر و از زبان من به همه برادران بفرمایید که ای شمایی که لحظه لحظه های عمرتان
در سند اعمالتان ضبط می گردد به شما هشدار می دهم که دست از بعضی از افکارتان
بردارید و زیاد خود را فهمیده ندانید و برادران پاک و بی ریایی که در خـدمت اسـلام
هـستند را نـرنجـانید. شما می توانید به جای ترک کردن آنها، آنان را بسازید که از
قول ائمه اطهار (ع) اگر یک کلام به من بیاموزید، من یک عمر بنده شما شده ام و شما
این کار را انجام بدهید و عزیزان ما را نرنجانید که خدا راضی نمی شود.
رفتارتان با برادران خویش شایسته باشد، که
اخلاق احسنه، از صفات نیک بشریت است. در هر جریانی که قرار گرفتید ، فقط توجه شما
به خدا باشد و کاری را انجام دهید که خدا راضی شود نه هیچ کس دیگر. می گویند که
باید سواد بیاموزیم و در این مود تأکید می کنند آیا از خود پرسیده اید که چرا سواد
بیاموزیم یا علم های مختلف فرا بگیریـم؟ آیا هیـچ پرسیـده اید که چـرا؟ اما من
تصور می کنم همان شخصی که فرا گرفتن سواد، و دنبال علم رفتن های این چنانی تمام
صفات و اخلاق و خصلت و معانی ذات پروردگار را شناخت و انسان الگو برای ما و فرد
لایق وحی برای خدا گردد و بنای یک دین حق و بزرگترین روش ها و پدیده انسانی را به
بشریت به ارمغان آورد و نیک بدانید که انسان یه سواد آموزی و علم های گوناگون
فراگیری نمی تواند فقط در راه الله و بندگی خدا به مرتبه عالی برسد.
بنا به گفته امام عزیز و بزرگوارمان ممکن است
با اندک آگاهی یک انسان با تزکیه نفس، به عالی ترین مقام بشریت دست یابد و بنده
عزیزی برای خدا باشد. ای دنیا تمام انسان ها را از حب خودت در امان دار و این گونه
خدا گون ها را به مرتبه خودشان واگذار غرور این حق پرستان را آن چنان بازی مده و
برایشان آن رنگ ها را مریز که آنان بسی جایگاه اعلاتری را لایقند ! او از بین همه
بشریت شما را برگزید و از بوستان ما، گل های لایق را چید و بسی شادی نمائید که
باغبان شایسته ای هستید.

و ای برادران و خواهران از این سینه چاکان
درگاهش پند گیرید و به قافله هاشان برسید که دیری نپاید که بمانید و کاروان بگذرد.
ای فرزندان خونرنگ پدرانتان را از یاد نبرید و از آن پاسداری نمایید و اگر خلاف آن
کنید، بدانید که در حق آنان ظلم کرده اید که خدا از ظلم فرزند در حق پدر نگذرد.
و ای همسران! خدا آن روزی که شما و ما را خلق
کرد هر کدام را خدای دیگری قرار نداد. زندگی را بار دیگر از سر گیرید و بر روح ما
از درگاه پروردگار طلب مغفرت نمائید. و ای کسانی که در مکتب دین برادر و خواهر و
مادر و پدر می شوید مـگر ما نبودیم که گرفتار آن ظلمت و تباهی جهالت شده و فرعونی
بر ما حکومت می کرد. مگر امروز نیست که آزادی الهی را در جامعه با تمام ابعادش می
بینید.
پس چرا بی تفاوت نشستید و حرکت نمی کنید و آن
وجود برکت آمیز، امام عزیز، جان مسلمین، خمینی را یاری نمی کنید. ما از شما انتظار
داریم؛ وگرنه ما در روز قیامت از شما نمی گذریم و این ودیعه ای که در بـرابر خدا و
امام زمانش بر شما سپرده ایم از شما طلب خواهیم کرد. ای کسانی که به جان هم افتاده
اید و این تخته خون بسته شهدا را به اینجا و آنجا می کشید و صاحبانش را می آزارید
به خود آئید و به وظایفتان عمل کنید؛ یعنی چون مالک نیستید رها کنید و به مالکان،
آن واگذارید که در رأس آن ولایت و امامت است، و آنچه که او صلاح بداند. به خدا قسم
اگر بر خلاف آن عمل کنید هم در این دنیا و هم در آن دنیا جواب پس خواهید داد. همان
طور که وارثان پدر و مادر، آن فرزندان به حق خواهند بود و بعد از آن برادران و
خواهران و در اسلام، هم برادر و خواهری خطاب می شود. البته به صورت حقیقی آن و
شـما ای بـرادران که چشـمه نـور و رحمت بی بهره اید و کام خود را سیراب نکرده اید!
به جز این مکتب در هیچ جا شما این آزادی ها را نخواهید داشت شما را به همان چیز که
به آن معتقدید که در آن هم باقی نیستید اگر بخواهید به اسلام ضربه ای بزنید، نابود
می شوید و جای شما در اعماق جهنم است پس دین ما را مطالعه کنید بعد اگر به نظرتان
بد بود باز می توانید راهتان را ادامه دهید. قرآن خواندن و روح آن را فهمیدن یاد
همگان نرو ، محتاج دعاییم.
«والسلام علیکم و
رحمت ا... و برکاته»
حسین علی ترکی
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه الف--ج ,
:: برچسبها:
شهید ترکی ,
شهید حسینعلی ترکی ,
شهید شاخص بسیج کارگری ,
شهدای بسیج ,
شهدای کارگر ,
:: بازديد از اين مطلب : 1177
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : یکشنبه 30 فروردین 1394 |
نظرات (0)
|
|
نام: اکبر
شهرت: ملکی
نام پدر: حسین
تاریخ تولد: 1334
محل تولد: ديزيچه
تاریخ شهادت: 22/11/1360
محلشهادت: تنگة چزابه
نام عملیات: طریقالقدس
تا
قله عاشقی سفر کرد و گذشت در
عالم عاشقی خطر کرد و گذشت
خورشیدصفت
برآمد از قله عشق این شام سیه
را سحرکرد و گذشت
بعد از شهادت اكبر برادرش مجروح و پايش قطع
گرديد. برادر زنش ده سال اسير زندانهاي رژيم بعثي عراق شد و پسرخواهرش نيز بهشدت
مجروح شد، اين جوشش خون شهيد است كه خون را در رگ جامعه بهجوش ميآورد و نميگذارد
که عَلَم شهيد به زمين بيفتد.......
به ادامه مطلب رجوع فرمایید.....
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه م--ی ,
وصیت نامه م--ی ,
شهدای دیزیچه ,
:: برچسبها:
شهدای دیزیچه ,
شهدای مبارکه ,
شهدای اصفهان ,
شهدای دیزیچه مبارکه ,
وصیت نامه ,
وصایا ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1336
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 8
تاريخ انتشار : سه شنبه 26 اسفند 1393 |
نظرات (1)
|
|
نام: اصغر
شهرت:
زمانی
نام پدر: مصطفی
تاریخ تولد: 1340
محل تولد:شهر دیزیچه
تاریخ شهادت: 1/8/1361
محل
شهادت: چمهندی
نام عملیات: محرم
از دیده عاشقان
نهان کی بودی؟ فرزانه
من، جدا ز جان کی بودی؟
طوفان غمت ریشة
هستی برکند یارا،
تو بریده از روان کی بودی؟
امام
خمینی (ره)
«الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا
وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً
عِندَ اللَّهِ ۚوَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ»(توبه:20)،آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با
اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است؛ و آنها
پیروز و رستگارند!
در يكي از روزهاي
پاييزي مهر 1340 در خانوادهای مسلمان و مذهبي و نسبتاً ضعيف و مستضعف چشم به جهان
گشود. او را اصغر ناميدند تا سرباز راستين امام حسين(ع)باشد. خانوادة
اصغر با همة مشقّت و رنج و سختي كودك خود را به مدرسه فرستادند تا با آگاهي بيشتر
به ايمانش افزوده شود و سرباز فداكاري براي اسلام باشد........
به ادامه مطلب رجوع فرمایید....
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه ز--ظ ,
وصیت نامه ز--ظ ,
شهدای دیزیچه ,
عملیات محرم ,
:: برچسبها:
شهدای دیزیچه ,
شهدای دیزیچه اصفهان ,
شهدای اصفهان ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
شهدای دیزیچه مبارکه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1216
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : پنجشنبه 21 اسفند 1393 |
نظرات (1)
|
|
نام: شعبان
شهرت: جمشیدیراد
نام پدر: رحمتاله
تاریخ تولد:1344
محل تولد: دیزیچه محله قلعه ميرزمان
محلشهادت: شلمچه
نام
عمليات: كربلاي 5
محل دفن: گلستان شهداي وينيچه
تاريخ شهادت:
10/12/65
صحبت از دریا و
موج عاشقی است صحبت از
رفتن به اوج عاشقی است
روحاني شهيد ،
شعبان جمشيديراد در سال 1344 در خانوادهاي متديّن و زحمتكش ، در محله قلعه
ميرزمان يكي از محلههاي شهرديزيچه ديده به جهان گشود. او دوران دبستان و راهنمایی
را در اين محل پشت سر گذاشت و با همان صفاي دروني در سن هفده سالگي (1360) براي تحصيل امور ديني قدم به حوزه علميه گذاشت
و به فراگيري معارف الهي پرداخت. او كه يكي از پيروان راستين مكتب حياتبخش دين
مبین اسلام بود، براي دفاع از حريم اين آیين مقدس ، بارها و بارها به جبهههاي حق
عليه باطل عزيمت كرد تا آنچه را........
به ادامه مطلب رجوع فرمایید....
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه الف--ج ,
شهدای دیزیچه ,
عملیات کربلا5 ,
:: برچسبها:
شهدای دیزیچه ,
شهدای دیزیچه مبارکه ,
شهدای دیزیچه اصفهان ,
شهدای اصفهان ,
شهدای روحانی ,
زندگی نامه ,
وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1263
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : چهارشنبه 20 اسفند 1393 |
نظرات (0)
|
|
نام پدر: رحیم
تاریخ تولد: 1343
محل تولد: رهنان
شغل: کارگر
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 62/12/11
محل شهادت: جزیره
مجنون
زیارتگاه: گلزار
شهدای اصفهان
زندگینامه:
در مورد سالهای
تحصیل ایشان باید گفت که بنا به اظهار نظر دبیران مدرسه، فردی بسیار مستعد و هوشیار
بود، ولی شرایط زمان ایشان را از درس و مدرسه به انقلاب و سپس به جبهه کشاند. در دوران
انقلاب با اینکه هنوز در سالهای اول نوجوانی بود، کمک یادی به انقلابیون می کرد و اطلاعات
مهم را به آن ها می رساند(تا حدی که به او لقب خبرنگار داده بودند) و در این زمان شجاعت
های زیادی از خود نشان داد و از جمله روی دیوار خانه ی یکی از مأمورین پاسگاه جمله ی مرگ بر شاه را نوشته بود.
جلوه هایی از شهید:
ایشان دارای هوش
و ذکاوت خاصی بود. شجاعت فراوانی داشت و در حرف زدن در مقابل هیچ کس کم نمی آورد. لطف
و محبت زیادی به پدر و مادر خود داشت و هیچ وقت زیر بار زور نمی رفت. فردی فوق العاده
زرنگ و دانا و نسبت به خانواده به خصوص مادرش بسیار رئوف و مهربان بود و حاضر نبود
کوچکترین زحمتی برای ایشان فراهم نماید. نسبت به بزرگترها یک حالت فروتنی و احترام
داشت. وی فردی بسیار شوخ طبع و سرحال بود و رزمندگان را روحیه می داد. ایشان در جبهه
به عنوان فردی فعال مطرح بود تا اینکه به مقام فرماندهی گردان هم رسید و پس از فعالیت
های و شجاعت های بسیار به فیض عظمای شهادت نایل گشت.
پیام شهید:
همچون شهدای دیگر
پیروی از مقام ولایت فقیه و خط مستقیم الهی بود و نیز روی حجاب زنان بسیار مصر بود.
در برخورد با نامحرم و حفظ حریم الهی بسیار تأکید می نمود و نیز به ادامه دادن خط سرخ
شهدا و حفظ انقلاب اصیل اسلامی زیاد سفارش می کرد. شعار او اخلاص در راه پیروی از حق
و حقیقت بوده است و در موقعیت های مختلف اذعان می کرد که من بدم می آید مطرح باشم حتی
نامه هم زیاد نمی فرستاد، می خواست بفهماند من کاری نکرده ام که زیاد هیایو کنم.
گلبرگ های خاطره:
شهید در سن چهارسالگی
همراه با پدر و مادرش به زیارت اباعبدالله الحسین (ع) مشرف گردید و درس شهادت را از
آن حضرت آموخت. هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که با دستکاری شناسنامه عازم جبهه شد.
در عملیات فتح المبین به همراه بسیجیان دیگر به جبهه ی رقابیه عازم شد. این دسته را
به علت پایین بودن نشان در خط پدافندی نگه داشتند. احمد با اینکه از نظر سنی از بسیاری
از آن ها کوچکتر بود مانند یک فرمانده ی فداکار و شجاع با دواندن و حرکات ورزشی رزمی
آن ها را برای شرکت در جنگ آماده می کرد و وقتی آن ها گرسنه می شدند ایشان با زیرکی
خاصی به مقر دسته های ارتش می رفت و از آن ها غذا می گرفت و به بسیجیان می داد.
از خود شهید نقل
شده که هنوز اذان صبح نشده بود که عملیاتی را به اتمام رساندیم در آن عملیات پیروز شدیم. در آن حین با خود گفتم
که خوب است یک گشتی در سنگرهای فتح شده بزنم. در حال گشتن بودم که در یک سنگر تلمباری
از اجساد دشمن را دیدم. در آن حین به یاد قیامت و عاقبت خودم افتادم و در همین حین
یک نفر از زیر آن همه جسد بلند شد و به طرف من آمد. به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم، ناگهان
لرزه ای بر بدنم مستولی شد و گامی به عقب برداشته
و بی مهابا شلیک کردم. آنجا فهمیدم که واقعاً زندگی هدفدار و مکتبی ما چقدر ارزشمند
است و توجه به آرمان های حقیقی اسلام تا چه حد انسان ساز می باشد.
منبع : پایگاه اطلاع
رسانی شهدای شهر رهنان (shohada-rehnan.ir)
:: موضوعات مرتبط:
شهدای رهنان ,
:: برچسبها:
شهدا ,
شهدای رهنان ,
شهدای اصفهان ,
شهدای دفاع مقدس ,
گلزار شهدا اصفهان ,
:: بازديد از اين مطلب : 1252
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 18
مسعود اميديان در سال 1349 در شهر
نورآباد شهرستان دلفا از توابع استان لرستان ديده به جهان گشود، دوران
کودکي را به همراه برادر دوقلويش سعيد با شعفي سرشار از تربيت ديني سپري
نمود و با فرا رسيدن بهار علم و دانش هر دو دست در دست هم راهي مدرسه شدند و
تحصيلات خود را تا پايان دوره راهنمايي سپري نمودند و سپس هر دو تصميم
گرفتند به حوزه علميه بروند و به آموختن علوم ديني و مفاهيم سرشار اسلامي
بپردازند. با آغاز جنگ تحميلي نداي مولا و مقتدايشان را لبيک گفته و باز هم
هر دو در کنار هم به جبهه هاي نبرد شتافتند تا اينکه سرانجام در تاريخ
30/8/1366 پس از رشادت هاي فراوان در عمليات نصر" در گرده رش" در سن 17
سالگي به درجه رفيع شهادت نائل مي آيد و برادرش ماند تا راه او را ادامه
دهد.
وصيت نامه :
من راه حسين(ع) را پيمودم .پدر و مادرم شيون و زاري نکنيد، زيرا کسي نبود که براي امام حسين شيون کند يا لباس سياه بپوشد.
:: برچسبها:
شهدای لرستان ,
شهدای نور آباد ,
زندگی نامه ,
وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1736
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 25
تاريخ انتشار : سه شنبه 02 دی 1393 |
نظرات (8)
|
|
فرامرز بهمني در سال 1342 در شهر زاهدان در خانواده اي متوسط چشم
به جهان گشود. دوران دبستان و راهنمايي را در زادگاهش پشت سر گذاشت و در دوره ي دبيرستان
به جبهه اعزام گرديد، و دو بار مجروح شد.
در رشته ي فيلم سازي تحصيل را ادامه داد. وي اوقات فراغت خود را
به تربيت جوانان شهر زاهدان و فعاليت در بسيج مي گذراند و همواره به تشکيل کلاس هاي
فرهنگي مبادرت مي ورزيد.
فرامرز مدتي در اداره ي کل بازرگاني استان به کار اشتغال داشت. تا
آن که سرانجام حدود يک سال پس از شهادت برادر بزرگوارش، فرزاد، در عمليات والفجر ده
در منطقه ي خرمال بر اثر برخورد با مين در سن بيست و چهار سالگي در سال 1366 به شهادت
رسيد.
وصيت نامه :
ياران به سوي شما مي آيم. به آن دياري که در آن مردن بي معناست،
آن جايي که مردانشان تکبير گويان به سوي قله ي بلند يگانگي پرواز مي کنند. آن جا که
عشق با فنا شدن معني مي شود.
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ,
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه الف--ج ,
:: برچسبها:
شهدای زاهدان ,
وصیت نامه ,
خاطرات ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1403
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : چهارشنبه 05 آذر 1393 |
نظرات (3)
|
|
مرتضي بسحاق فرزند محمد در
مردادماه سال 1344 در خرمشهر ديده به جهان گشود. دوران کودکي را در آغوش
گرم و پر مهر خانواده اش سپري کرد. با آغاز هفتمين پائيز زندگي به مدرسه
رفت و تحصيلات خود را تا مقطع راهنمايي ادامه داد.
وي با شروع جنگ تحميلي عراق عليه
ايران و تصرف خرمشهر توسط سربازان رژيم بعث مجبور به ترک زادگاه خويش
گرديد. مرتضي به علت مشکلات مالي خانواده به ناچار مدرسه را رها کرد و در
ستاد پشتيباني، خودروهايي که از جبهه به عقب برمي گرداندند را تعمير مي
کرد.
پس از چندي از طريق سپاه پاسداران
به جبهه هاي حق عليه باطل رفت و بعد از گذشت چندين ماه سرانجام پاسدار
دلاور اسلام در روز بيست و نهم اسفندماه سال 66 در سن 22 سالگي در عمليات
والفجر10 در منطقه حلبچه بر اثر بمباران شيميايي به درجه رفيع شهادت نائل
گرديد. پيکر پاکش در گلزار شهداي رهنان به خاک سپرده شد.
خاطرات :
آخرين ديدار
براي آخرين بار که به خانه بازگشت،
حال عجبيب داشت گوئي آخرين ديدار است کنارش نشستم و زير لب زمزمه کرد:«يا
مولا دلم تنگ اومده شيشه عمرم اي خدا سر اومده» بغض تلخي در گلويم شکست
نمي خواستم باور کنم، او در جمع ما نخواهد بود يادم هست بارها مرا سفارش
نمود تا به پدر و مادر احترام بگذارم، کنار در ايستاد و دستي به شانه
برادرش زد و گفت:«برادرم، خدمت سربازي يک وظيفه است حتما به خدمت برو و در
کارها به خدا توکل کن».و به راه افتاد اشک بر روي گونه ام مي ريخت، اما
صبورانه تحمل کردم چون او مي خواست صبور باشم.
راوي:برادر شهيد
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه الف--ج ,
عملیات والفجر10 ,
شهدای رهنان ,
:: برچسبها:
شهدای رهنان ,
شهدای اصفهان ,
اصفهان ,
رهروان شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1136
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : دوشنبه 03 آذر 1393 |
نظرات (0)
|
|

عبدالرحيم در شهريور ماه سال 1348
در منطقه رهنان شهرستان اصفهان متولد شد.سالهاي پر نشاط کودکي را در دامان
پر مهر مادري پرهيزگار و مؤمن و زير سايه لطف پدري مهربان گذراند.تحصيلات
خود را از هفت سالگي آغاز نمود و تا دوره راهنمايي ادامه داد و بعد از آن
براي تأمين معاش خانواده وارد بازار کار شد.پس از پيروزي شکوهمند انقلاب
اسلامي عبدالرحيم به جمع ياران پر شور و وفادار انقلاب در بسيج پيوست.و با
عشق و علاقه زيادي در پايگاه بسيج مسجد محل مشغول به فعاليت شد با شروع جنگ
تحميلي اشتياق دفاع از مرزهاي ميهن اسلامي و جنگ در برابر رژيم بعث هر
لحظه بيشتر در دل عبدالرحيم نوجوان جاي گرفت. او که در کنار تحصيل علم به
خودسازي و جهاد اکبر مشغول بود، سرانجام جواز حضور در کنار ابرمردان تاريخ
ايران را گرفت و روز اول مهرماه سال 1365 راهي ميادين خون و مبارزه شد و پس
از حضوري فعال در عمليات هاي کربلاي 4و5و10 روز بيست و پنجم اسفندماه سال
1366 در عمليات والفجر10 در منطقه حلبچه در حاليکه تنها 18 سال داشت دعوت
حق را لبيک گفت و به سوي عرش اعلي پر گشود مزار مطهرش در گلزار شهداي رهنان
واقع است.
وصيت نامه :
....گرچه مي دانم که خانواده ام در
شهادت من صبر خواهند کرد با اين حال ازايشان مي خواهم در صورت شهادت من
خانواده حضرت امام حسين (ع) و زينب (س) را الگوي خويش قرار داده و صبور
باشند....».
خاطرات :
صورت خندان
ظهر بود و عطر خوش صوت مؤذن همه جا
پيچيده بود، صداي زنگ زدن عبدالرحيم را مي شناختم رفتم در را برايش باز
کردم با خوشرويي جواب سلامم را داد و بي معطلي براي وضو گرفتن کنار حوض
خانه مان نشست با خنده گفتم:« عبدالرحيم جان صبر کن خستگي ات را بگير بعدا
نماز مي خواني». اما عبدالرحيم با صورتي که در آن ايمان موج مي زد به من
نگاه کرد:«خواهرم نماز اول وقت از هر چيزي واجب تر است» در جبهه هم همينطور
بود ،ايمان و اخلاصش زبانزد همه شده بود و به خصوص اينکه اواخر به عنوان
اذان گوي گردان هم انتخاب شده بود.
عبدالرحيم هيچ وقت بدخلق و اخمو
نبود.صوتي خوش به همراه صورتي زيبا و معصوم که هيچگاه لبخند از لبانش دور
نمي شد. فقط يکبار او را ناراحت ديدم آن هم در مجلس هنگام شهادت دايي عزيزم
که تقريبا همسن و سال عبدالرحيم بود و هميشه در کنار هم بودند ،يادم هست
که آخرين باري که به ديدن ما آمده بود و همگي خوشحال بوديم جمله اي گفت که
بعدها معني اش را فهميدم ،گويي نمي خواست بزم شادي را به هم بزند، او آرام
به من گفت:«خوب شادي کنيد که گريه ها بعد از اين است».
راوي:خواهر شهيد
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه الف--ج ,
عملیات کربلا4 ,
عملیات کربلا5 ,
عملیات والفجر10 ,
شهدای رهنان ,
:: برچسبها:
شهدای اصفهان ,
منطقه رهنان اصفهان ,
وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1280
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 9
ابوالحسن در سال 1340 درروستاي
زيباي «عالي بلاغ» از توابع شهرستان سنقر استان کرمانشاه متولد شد. کودکي
را در دامان پر مهر خانواده اي مذهبي گذراند و با معارف الهي اسلام آشنا
گرديد. 7 ساله بود که راهي دبستان کوچک روستا شد تا الفباي زندگي را
بياموزد و بعد از اتمام تحصيلات ابتدايي براي ادامه تحصيل راهي شهرستان
سنقر شد در همين دوران بود که با مبارزات روحانيت آشنا شد و زمزمه انقلاب
اسلامي را به گوش جان شنيد و مشتاقانه به صف مبارزان راه حق پيوست در
راهپيمايي ها حضوري فعال داشت و با تمام وجود در انتقال پيام انقلاب به
مردم تلاش مي کرد او که در راهپيمايي با شکوه 17 شهريور تهران حضور داشت و
به خاک و خون کشيده شدن عده زيادي از هموطنان را با چشم خود ديد کينه اي
عميق از رژيم سفاک پهلوي بر دل گرفت و با شدت بيشتري به مبارزه پرداخت بعد
از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي به همراه گروهي از جوانان انقلابي به
فرماندهي شهيد محمد منتظري عازم جنوب لبنان شد اما با تجاوز رژيم بعثي به
خاک ميهن اسلامي براي دفاع از ميهنش به سازماندهي بسيج و اعزام جوانان غيور
شهر سنقر پرداخت چند ماه بعد در اواخر سال 1359 به جمع سبزپوشان سپاهي
پيوست و با توجه ب
ه توان بالا و روحيه و استعداد
عالي که داشت مسئوليت هاي متعددي را بر عهده گرفت و در بيش از 10 عمليات
موفقيت آميز چريکي منطقه کردستان شرکت کرد جبهه هاي نبرد شاهدي حماسه ها و
دلاوري هاي اين شير بيشه حق در عمليات هاي نصر7، کربلاي 5 و والفجر 10 بود.
سرانجام روح عاشق اين پرستوي مهاجر
قفس تن را تاب نياورد و روز بيست و پنجم اسفندماه سال 1366 در حاليکه
معاونت گردان تبوک از تيپ نبي اکرم (ص) را بر عهده داشت در سن 26 سالگي و
در حين عمليات والفجر10 در خاک حلبچه دعوت حق را لبيک گفت و به سوي آن وسعت
بيکرانه پر گشود.
وصيت نامه :
خدايا دوست دارم که با بدني تکه تکه و سوخته و پودر شده در گوشه بيابان و دور از هياهو و جنجال به ديدار تو آيم.
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه الف--ج ,
عملیات کربلا5 ,
عملیات والفجر10 ,
:: برچسبها:
شهدای ایران ,
شهدای دفاع مقدس ,
شهدای کرمانشاه ,
شهدای سنقر ,
:: بازديد از اين مطلب : 1379
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 14
سردار شهيد سيدهادي اخلاقي در سال
1343 در شهرستان جهرم ديده به جهان گشود. دوران كودكي را تحت تعاليم و
توجهات پدر و مادر، به فراگيري قرآن و نماز گذراند و در هفتمين بهار زندگي
درمدرسه ابتدايي آيت الله طالقاني مشغول به تحصيل گرديد.وي بعد از گذراندن
دوره راهنمايي، دوره متوسطه را نيز با موفقيت به پايان رساند و در مهرماه
1366 با قبولي در دانشگاه شيراز، رشته علوم تربيتي را جهت ادامه تحصيل در
مقاطع عالي برگزيد.
شهيد اخلاقي با شروع جنگ تحميلي پا
در مكتب خونين عشق گذاشت و درس شهادت و از خود گذشتگي را در دانشگاه اخلاص
و ايثار فرا گرفت و با تقديم خون سرخ خويش، كارنامه افتخارات چندين و چند
ساله خود را دريافت داشت.
عمليات هاي فتح المبين، رمضان، نصر
4، كربلاي 4، 5 و 10، والفجر مقدماتي، والفجر 8 و 10 خاطره رشادت هاي او و
صدها عاشق دلسوخته اي است كه جبهه هاي غرب و جنوب را تجلي گاه
دلاورمرديهاي خود ساختند.
شهيد اخلاقي كه از زمان آغاز جنگ
به عنوان يك بسيجي ساده پا به عرصه هاي جهاد و مبارزه گذاشته بود با
شايستگي هايي كه از خود بروز داد با عنوان فرمانده گروهان، وظيفه پاسداري
از اسلام و ميهن اسلامي را عهده دار گرديد. منطقه هاي عملياتي دهلران،
كوشك، ايلام و بسياري از مناطق جنوب و غرب عرصه دلاورمرديهاي اوست. وي
بارها در جريان عمليات هاي مختلف مجروح گرديد از جمله در عمليات كربلاي 5
از ناحيه پا دچار آسيب ديدگي شديد شد. سردار شهيد اخلاقي سرانجام در عمليات
والفجر 10 در حالي كه فرماندهي گروهان علي بن ابيطالب(ع) از گردان ابوذر
را به عهده داشت.آخرين زخم نياز را بر جان پذيرفت و به درجه رفيع شهادت
نائل آمد.
جبهه خرمال و حلبچه بعد از بمباران
رژيم بعثي در بيست و پنجم اسفندماه 1366 پيكر مطهر و خونين او را گرم در
آغوش گرفت و بدين سان خانواده اخلاقي دومين فرزند شقايق پيشه خود را تقديم
اسلام و انقلاب نمود.
وصيت نامه :
"اي مادر مهربانم! سخن شهيدان راه
خدا را به مردم برسان كه همانا سخن ما پيروي كردن از قرآن و خدا مي باشد،اي
برادران عزيز! هوشيار باشيد و غير از اسلام و قرآن به چيز ديگر فكر نكنيد
كه همه آنچه خير و صلاح انسان است در اين كتاب نهفته است."
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه الف--ج ,
عملیات کربلا4 ,
عملیات کربلا5 ,
عملیات والفجر8 ,
عملیات والفجر10 ,
:: برچسبها:
شهدای جهرم ,
شهدای ورزشکار ,
ورزشکاران ,
رهروان شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1625
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : پنجشنبه 29 آبان 1393 |
نظرات (1)
|
|
در آتشباران مرداد 1362 مردي از
قبيله اشراق بر دستهاي مردم قدرشناس جهرم تشييع و در گلزار شهداي فردوس اين
شهر به خاك سپرده شد. بر تابوت منور او كه با پرچم سه رنگ افتخار، آذين
شده بود نامي آشنا به چشم مي خورد. بر سپيد كاغذ اين گونه نقش بسته بود:
شهيد ميثم كوشكي تاريخ شهادت 1/5/1362. تمام افتخارات و رشادت هاي اين
سردار رشيد اسلام در قناعت نامي خلاصه شده بود. غريب بود و از دورها مي
آمد. اما آنها كه مي شناختندش لحظه اي آرام و قرار نداشتند.
تيپ حماسه آفرين المهدي(عج) با
نام بزرگ مرداني چون شهيد جاويدي، شهيد اسلامي، شهيد بديهي و صدها شهيد جان
بر كف ديگر، سند افتخار مردمي است كه لحظه اي از پاي ننشستند و براي دفاع
از اسلام و ميهن مقدس اسلامي تا پاي جان كوشيدند. سردار شهيد ميثم كوشكي از
ياران سلحشور المهدي (عج) در سال 1341 در خانواده اي متدين و مذهبي ديده
به جهان گشود. دوران مختلف تحصيل را در زادگاه خود - جهرم - پشت سر گذاشت و
نهايتا با دريافت مدرك ديپلم از تحصيل فراغت يافت. وي كه در دوران پرشكوه
انقلاب، در فعاليت هاي سياسي و انقلابي حضوري چشمگير داشت، پس از پيروزي
انقلاب نيز با گذراندن دوره هاي مختلف آموزش در بسيج، خود را آماده دفاع از
اسلام و ميهن اسلامي نمود و با ياري و همت بزرگواراني چون شهيد مجتبي
صفرزاده، گروه رزمجوي شهيد مدرس را تشكيل داد. حضور در جبهه آبادان (كوي
ذوالفقاري) اولين ماموريت شهيد با گروه ياد شده بود كه اين ماموريت از
تاريخ 25/11/59 شروع و با فداكاري ها و از جان گذشتگي هاي اين جان بر كفان
مكتب ولايت در تاريخ 25/11/60 به پايان رسيد. وي در مرداد ماه 1360 رسما به
عضويت سپاه پاسداران درآمد و مسؤوليت حساس اطلاعات را عهده دار شد.
سردار شهيد ميثم كوشكي از آن پس به
طور مداوم و مستمر در جبهه حضور يافت و در عمليات هاي مختلفي از جمله فتح
المبين و والفجر 2 شركت كرد. وي در عمليات فتح المبين هدف تيربار دشمن قرار
گرفت و به شدت مجروح شد. اما پس از بهبودي نسبي، بار ديگر به سوي عرصه هاي
خون شتافت و با پذيرفتن مسئوليت هاي مختلف، گامهاي موثري را در پيشبرد
اهداف جنگ برداشت. وي قبل از شروع عمليات والفجر 2 در واحد اطلاعات و
عمليات تيپ المهدي(عج) به انجام امور محوله پرداخت و از آنجا كه تيپ در
منطقه اي كوهستاني در غرب ماموريت داشت، مسؤوليت شهيد بسيار خطير و با
دشواريهايي همراه بود، اما او كه جاني مشتاق و شيفته خدمت داشت، سختكوش و
پرتلاش به امر شناسايي مبادرت ورزيد و زمينه را براي حضور رزمندگان هميشه
پيروز فجر مهيا ساخت. وي در عمليات والفجر 2 با عنوان مسؤول محور انجام
وظيفه كرد و هدايت نيروهاي گردان را بر عهده گرفت.
ارتفاعات "حاج عمران" در يكم
مردادماه 1362 با مردي بدرود گفت كه سالياني عزيز از عمر پربار خود را در
خدمت به اسلام و امت اسلامي گذرانده بود. عمليات والفجر 2 خاطره رشادتها،
دلاورمرديها و يادمان پرواز ملكوتي اوست.
هرگز نميرد آن كه دلش زنده شده به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه ع--ل ,
عملیات والفجر2 ,
:: برچسبها:
شهدا ,
شهدای جهرم ,
رهروان شهدا جهرم ,
:: بازديد از اين مطلب : 1072
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : دوشنبه 26 آبان 1393 |
نظرات (0)
|
|
خسرو در سال 1335 در قصر سنبلستان
اصفهان متولد شد، کودکي شجاع و تيزهوش بود، و به واسطه وضع نابسامان
خانواده توسط خاله اش که از زنان مخالف رژيم پهلوي بود، تربيت يافت. مادر
براي اينکه بتواند خرج تحصيل فرزند را تهيه نمايد، در يکي از کارخانجات
اصفهان (کارخانه بافتساز) مشغول به کار شد، و خسرو توانست در سايه اين
زحمات تحصيلاتش را ادامه دهد، بعد از مرگ خاله او به خيابان زينبيه اصفهان
نقل مکان کرد، و در مرکز تعليمات حرفه اي يک دوره آموزشي فشار قوي برق را
گذراند سپس در کارخانه پلي اکريل اصفهان استخدام شد، و به مدت دو سال در
آنجا خدمت نمود، آنگاه از مادر خواست که ديگر در کارگاه کار نکند. با اوج
گيري انقلاب اسلامي نگهباني در خيابانهاي شهر را پذيرفت و با فرا رسيدن
بيست و دوم بهمن ماه به تهران مهاجرت کرد و پس از تصرف ساواک پاسداري از آن
محل را بر عهده گرفت، وي چندي بعد از طرف سپاه پاسداران به استان سيستان و
بلوچستان ايرانشهر و خارک رفت و يک ماه و نيم بعد به اصفهان بازگشت، او در
همين زمان با دوشيزه اي پارسا ازدواج کرد و صاحب فرزند شد، با آغاز جنگ
تحميلي پس از يک دوره آموزش تعليمات سلاح هاي سنگين و عمليات چريکي درسپاه
اصفهان
به کردستان رفت، و بعد از سه ماه
مبارزه بي امان به زادگاهش بازگشت، ريسمانچيان در تاريخ 15/1/1360 بار ديگر
قدم در جبهه دارخوئين نهاد و 50 روز مردانه از خاک ميهن اسلامي دفاع نمود،
مرد حماسه و ايمان و حامي انقلاب اسلامي سرانجام سه روز قبل از سفر آسماني
خويش با تمام دوستان و آشنايان خداحافظي نمود و در تاريخ 21/3/1360 در
عمليات فرمانده کل قوا در سن 25 سالگي جام شيرين شهادت را نوشيد، دارخوئين
بار ديگر خون سرخ رزمندگان خميني را زينت بخش خويش ساخت، تا در روز محشر به
آبروي عاشقان ثارالله مورد شفاعت حق قرار گيرد.
وصيت نامه :
با درود به رهبر کبير انقلاب
اسلامي امام خميني و با درود به برادراني که فرمان حق طلبانه اين حسين زمان
را گوش فرا دادند و جهاد را در سرزميني که همه جاي آن از خون برادران
رزمنده گلگون شده است، آغاز کردند و خواب خوش را از چشم جهانخواران شرق و
غرب گرفتند تا پرچم لااله الا الله را برفراز اين مرز و بوم گماشته و
بخواست خداوند و بنا به فرمان رهبر کبيرمان اسلام را در جهان گسترش دهند تا
جهانيان بدانند که تنها دين بر حق جهان، مکتب راستين اسلام است اين بنده
ناچيز وصيتي ندارم جز اينکه توصيه مي کنم به برادراني که هنوز به جبهه حق
عليه باطل وارد نشده اند: برادر سلاحت را غريب مگذار و برگير و با اتکا به
خداوند سينه کافران را بشکاف تا دشمن بداند فرد مسلمان خواري طلب نيست و تا
آخرين نفس مي جنگند برادر شعارت اين باشد: لااله الا اله يعني تمام هستي
که بر روي زمين است، اينها همه از الله است بايد دل بکني و دل را به سوي
الله همان معبود خود بندي و با سلاح محکم و استوار بر عليه باطل بروي که
همه بازگشت کننده به سوي او هستيم والسلام...
اگر من شهيد شدم و جسدم به
دست شما رسيد در کنار خاله ام مرا دفن کنيد.
خسرو ريسمانچيان
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه چ--ر ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهدای اصفهان ,
سرداران شهید ,
سرداران اصفهان ,
سرداران جوان ,
زندگی نامه ,
وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 967
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 21
تاريخ انتشار : دوشنبه 05 آبان 1393 |
نظرات (2)
|
|
محمد در سال 1338 در روستاي زمان
آباد زرين شهر پا به عرصه هستي نهاد.پدرش دامدار بود لذا خانواده در کوه
هاي استان چهارمحال و بختياري زندگي مي کردند و تنها محمد و برادرش در
روستا بودند.سال ها گذشت تا اينکه در جست و جوي کار روانه اصفهان شد و در
يک کارگاه صنعتي به کار پرداخت.عشق و علاقه اش به خاندان طه به حدي بود که
در ماه محرم در سوگ سيد شهيدان مرثيه سرائي و مداحي نمود. در سال 1356 به
خدمت نظام وظيفه فرا خوانده شد.اما چندي بعد به فرمان امام از آنجا گريخت.
سال هاي انقلاب، سال هاي پرالتهابي بود و محمد در اوج جواني در ميان هياهوي
غريب مردم بر عليه نظام پهلوي سرگردان شد، چيزي نگذشت که او نيز به راه
امام (ره) ايمان آورد و با مشتهاي گره کرده، فرياد مرگ بر شاه سر داد.
رحيمي پس از پيروزي انقلاب لباس
سبز سپاه پاسداران را بر تن نمود و يکسال غريبانه در کردستان بدون اطلاع
دوستانش جنگيد.6 ماه در سال 1358 به لبنان سفر کرد اما با آغاز جنگ به
ميادين نبرد حق عليه باطل شتافت و در عمليات فرمانده کل قوا از ناحيه پا
مجروح گرديد در دوران نقاهت با دوشيزه اي مؤمنه پيمان ازدواج بست و سه روز
بعد از ازدواج دوباره به جبهه بازگشت و در لشگر امام حسين (ع) و تيپ قمر
بني هاشم (ع) با سمت فرماندهي گردان و فرماندهي محور نبرد با دشمن بعثي را
ادامه داد.سال 1363 در عمليات بدر دو مرتبه مجروح شد.بعد از بهبودي به مشهد
مقدس مسافرت کرد و با تضرع از هشتمين پيشواي شيعيان خواست که به زودي از
شربت شهادت سيراب گردد و بالاخره جواز ورود به جمع شاهدان روز محشر را گرفت
و در عمليات والفجر8 در منطقه فاو در حاليکه مسؤول محور عملياتي بود در سن
26 سالگي، بال در بال ملائک به آسمان پر کشيد.
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهدای زرین شهر ,
شهدای اصفهان ,
وصیت نامه شهدا ,
زندگی نامه شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1080
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : دوشنبه 05 آبان 1393 |
نظرات (0)
|
|
نام پدر:مراد علی
تاریخ تولد:1315/12/29
محل تولد:اسلام آباد غرب
تاریخ شهادت:1360/11/18
محل شهادت:تنگه چزابه
محل دفن:بهشت فضل نیشابور
... با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب ، امام خمینی
و با درود و سلام به روان
شهداي حق و آزادي .
من وصیتمی کنم به کلی برادران سپاه و بسیج که با تمام
وجود و با عشق به الله
در راه به ثمر رسیدن این انقلاب عظیم الهی تلاش کنند
و از ایثار و خودگذشتگی
نهراسید زیرا که پشتیبان مستضعفین جهان ، الله است
و از برادران بسیج مسجد
رضا(ع) می خواهم که مسجد را خالی نگذارند زیرا که در
همین مساجد بود که پایۀ
این انقلابعظیم الهی بنیان گرفت.
و خواهشدیگرم از مادر و خواهر و همسرم این است که براي
من گریه نکنند
چرا چون شهادتسعادتاست.
... آرزوي من این بود که در جهاد فی سبیل الله شرکت
کنم و اگر لایق بودم
شهید شوم . مؤمن باید از شهادت در راه خدا نهراسد و
با تمام وجود ، آن را در
آغوش بگیرد .
انّا لله و انّا الیه راجعون
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه م--ی ,
وصیت نامه م--ی ,
:: برچسبها:
شهدای اسلام آباد غرب ,
شهدای نیشابور ,
تنگه چزابه ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1369
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 23
نام پدر:حسن
تاریخ تولد:1364/6/20
محل تولد:خرو علیا
تاریخ شهادت:1365/6/10
محل شهادت:حاج عمران
محل دفن:روستاي خرو علیا
وصیت نامه:
قال رسول الله(ص) : فوق کل بر برحتی
یقتل الرجل فی سبیل الله فلیسفوق بر
با سلام و درود به روان پاک شهدای
اسلام از هابیل تا ایران و سلام به جان
نثاران راه خدا ، راه عدالت و تقوی
و سلام بر قلب عاشقان راه خدا ، حضرت امام
خمینی روح خدا .
پروردگارا ! شکر تو را که مرا در
زمانی قرار دادی تا بتوانم دینم را و رهبرم
را بشناسم و به عبودیت تو نزدیک تر
شوم . بار الها ! تو را سپاس بر این که بر
این بندة حقیر منت گزاردی و توفیق
جهاد در راهت را به من ارزانی داشتی .
خداوندا ! بنده ای پرگناهم ، از درگاه
غفار تو طلب آمرزش می نمایم .
ای امت شهیدپرور اسلامی ! پرخروش
علیه ستم بشورید . لحظه ای در راه
اعتلای کلمة توحید ننشینید . در راستای
خط امام ، این خط کوی اسلامی با
ایثار خون حرکت کنید و با هوشیاری
تمام حافظ دستاوردهای این انقلاب که
بشارت جهانی شدن حکومت اسلامی را
می دهد باشید . بدانید که بزرگ ترین
گناه ، کوتاهی کردن در به ثمر رسیدن
آمال و آروزی شهیدان می باشد و سخن
کوتاه کنم ، خلاصة کلام ، فیضی را
که امروز خداوند ما را از او بهره مند کرده
یعنی رهبری صحیح و خردمندانة حضرت
امام را از دست ندهید و در پایان
می خواهم از کسانی که به گردن اینجانب
حق داشته اند مرا به بزرگی خود
ببخشند و برایم طلب حق از درگاه خداوند
متعال بنمایند .
و اما به خانواده ام ، پدرم ، پدر
عزیزم ، پدری که مدت ١٨ سال راهنمای
زندگی من بوده اید و برایم زحمت ها
کشیده اید و من چیزی نبودم بجز
دردسر ، امیدوارم سلام مرا پذیرا
باشید و مرا به بزرگی خود ببخشید و
برایم طلب عفو از درگاه خداوند متعال
بنمایید .
در پایان خدمت مادر عزیزم سلام .
امیدوارم که این سلام مرا که از اعماق
قلبم سرچشمه می گیرد پذیرا باشی
. مادر عزیزم ! امیدوارم که مرا ببخشید
خدمت برادران عزیزم یک به یک سلام
می رسانم و امیدوارم که این
سلام مرا پذیرا باشید و در این مدت
اگر از برادر خود حسین ناراحتی دیده
اید مرا به بزرگی خود ببخشید .
آن که همیشه در فکر شما بود حسین
قدمیاری
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه ع--ل ,
وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسبها:
حاج عمران ,
شهدای خرو علیا ,
شهدای نیشابور ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1120
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : پنجشنبه 24 مهر 1393 |
نظرات (2)
|
|
نام پدر:حسین
تاریخ تولد:1345/7/19
محل تولد:آمل
تاریخ شهادت:1362/5/18
محل شهادت:مهران
محل دفن:بهشت فضل نیشابور
وصیت نامه
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم
الملائکه
الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم
توعدون
با درود به رهبرکبیر انقلاب وبا سلام بهشهدايگلگون
کفن از هابیل تا حسین (ع)
و از حسین(ع) تا شهداي این برهه از انقلاب . شهدایی
که به نداي هل من ناصر
ینصرنی حسین (ع) پاسخ مثبت دادند و ما هم که عازم جبهه
هستیم امیدواریم کاري
را بکنیم که حسین (ع) در چند صد سال پیشکرد .
و حالا می خواهم به همۀ همکیشان و هم مسلکان خود وصیت
کنم من به
آرزوي خود رسیدم اما به مادر و برادر و خواهرانم بگویید
به هیچ وجه گریه نکنند و
اگر توانستید براي من بخندید و حتّی جشن بگیرید چون
من خوشبخت شدم و از
دام این دنیایی که همه جایش ظلم و ستم می باشد رهایی
یافتم . براي خدا
شکرگزاري کنید چون که من از اما محسین (ع) و فرزندانش
والاتر نیستم که آنها
جان عزیز خودشان را در راه اسلام دادند ، ما هم وظیفه
داریم خون آنها را زنده نگاه
داشته و راه آنها را ادامه دهیم و در این برهه از زمان
، اسلام احتیاج به خون دارد و
ما باید با خون خود ریشه هاي اسلام را آبیاري کنیم
که درخت اسلام سبز و خرّم
شود و نخشکد .
من گفتۀ خدا را به جا آوردم (قتلوا فی سبیل الله) ،
برایم نگویید که ناکام بوده .
به مادرم بگویید صبر و شکیبایی داشته باشد . او برایم
خیلی زحمت کشید . او هم
پدر بود و هم مادر . چه کنم اسلام در خطر استو اسلام
واجبتر استو وقتی که
خبر شهادت برادرم محمود به تو رسید اي مادر ! تو گفتی
براي چه گریه کنم ؛ براي
اسلام رفته . وقتی که خبر شهادت من به تو رسید باز
هم سخت باش چرا که دشمن
شاد می شود و از تو می خواهم که برادر بزرگم که شهید
شده و من هم که شهید
شدم از دو برادرم دریغ نکنی و آنها را هم براي اسلام
فدا کنی . مادر در جلوي
منافقین بایست ؛ به حرف منافقان گوش نکنید چون که خداوند
می فرماید ان
المنافقین لکاذبون . منافقان کاذب و دروغگو هستند
.
من در زندگی دو آرزو داشتم یکی شهادت و دیگري خدمت
در سپاه که به
اولین آرزویم رسیدم . مادر گریه نکنید ؛ من از تو نبودم
، از اسلام بودم ، از آن ...
ملّت و به خاطر اینها جان دادم . من به آرزوي خود رسیدم
که شهادت بود . من و
برادرم، دو شهید از یکخانواده هستیم و امیدواریم که
برادرانم راه ما را ادامه دهند.
مادر و برادر و خواهرانم ! شما را به خدا می سپارم
.
به امید پیروزي اسلام بر کفر جهانی
والسلام
علیرضا نعمانی مقدم
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه م--ی ,
وصیت نامه م--ی ,
:: برچسبها:
شهدای آمل ,
شهدای نیشابور ,
مهران ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1179
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 10
تاريخ انتشار : پنجشنبه 24 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ,
:: برچسبها:
خاطرات ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1095
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : پنجشنبه 24 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
تاريخ انتشار : چهارشنبه 23 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
متولد 1337
دانشجوی رشته دبیری زبان انگلیسی
شهادت 1365 شلمچه، عملیات کربلای 5
از سخنان شهید
خداوندبه ما لطف دارد كه شناخت در اسلام را به ما عطا
فرموده است.
سعي كنيد در موقع ناراحتي بيشتر نماز بخوانيد چون انسان
در نماز با خداي خود صحبت مي كند و خدا مهربان و هميشه هر چيز را در حد شرعي به
انسان عطا مي كند ، هر قدر احساس ناراحتي بيشتر بكنيد شيطان هم بيشتر شما را وسوسه
مي كند .
ما بايد خدا را بر همه چيز مقدم بدانيم. سعي كنيد كارهايتان در جهت رضاي خداوند باشد ...............
:: موضوعات مرتبط:
دست نوشته ,
زندگی نامه ز--ظ ,
وصیت نامه ز--ظ ,
:: برچسبها:
شهداي دانشجو ,
شهدای دانشگاه ,
دانشجویان شهید ,
:: بازديد از اين مطلب : 1076
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : دوشنبه 21 مهر 1393 |
نظرات (2)
|
|
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ,
:: برچسبها:
خاطرات ,
:: بازديد از اين مطلب : 982
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : یکشنبه 20 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
متولد 1336 قزوین
دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی
بسم الله الرحمن الرحیم
"ان الحیاة عقیده و
الجهاد" (امام حسین(ع))
ضمن عرض سلام؛
همانا زندگی عقیده و جهاد
است، جز این زندگی نیست، نکبت و بدبختی است. بدانید و آگاه باشید تمامی انبیا و
اولیا خداوند در این مسیر جان باخته اند و بهترین انسان ها، هستی خودشان را در این
رابطه وقف کردند. جهاد در دو بعد نفسانی و دشمن درون و جهاد با دشمن بیرون که
موانع در مقابل حق ایجاد می کنند و سدی از کفر و عناد در مقابل پیشرفت حقیقت ایجاد
می کنند. هر دو طریق جهاد لازم و ملزوم هستند. امروز هم مستثنی از این مهم نیست،
بلکه از خیلی جهات انقلاب اسلامی در موقعیت و شرایط حساس قرار گرفته است که در
صورت سستی از ناحیه پاسداران و حافظان و عاشقان اسلام خسارت جبران ناپذیری به
اسلام عزیز وارد می شود، از این رو از اهم واجبات است. حکیم بزرگ رهبر اسلامی امام
امت، جان جانان، بزرگ بزرگان، یکه تاز صحنه های پیکار با دشمنان خدا که به حق در
دنیای سراسر تزویر و ستم قد برافراشت و پوزه ستمگران را به خاک مالید. این حقیر با
درک این مهم پا به جبهه گذاشتم و آگاهانه، بدون شک و تردید، با الهام از امامم
حرکت کردم و از خداوند بزرگ توفیق انجام وظایفم را که به صورت تکلیف مطرح است
عاجزانه خواستارم. از همان روزی که امامم را شناختم همه چیزم را باختم، زیرا که
بارها از دوران کودکی تا امروز، ماه محرم که فرا می رسید و................
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ز--ظ ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه ز--ظ ,
:: برچسبها:
شهداي دانشجو ,
شهدای دانشگاه ,
شهدای ارتش ,
شهدای اصفهان ,
گلستان شهدا اصفهان ,
:: بازديد از اين مطلب : 1077
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 8
تاريخ انتشار : یکشنبه 20 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
متولد 1339 اصفهان
دانشجوی رشته ریاضی
شهادت 1361 پاسگاه زید، عملیات بیت المقدس
آرامگاه گلستان شهدای اصفهان
بسم الله الرحمن الرحیم
"من مات بغیر وصییه مات میته جاهلیه"
پیامبر اکرم (ص)
اینجانب حمید شفرئی به خدای یگانه و صفات ثبوتیه
و سلبیه اش به نحوی که پیشوایان مذهبی بیان فرموده اند، معتقدم. هم چنین به دین او
یعنی اسلام با تمام اصول و فروعش که همگی در تشیع متجلی است اعتقاد کامل دارم. بعد
از حمد و ستایش خداوند متعال و فرستادن بهترین درودها و سلام ها بر پیامبر گرامی
(ص) و ائمه معصومین (ع) به ذکر چند نکته می پردازم:...............
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ز--ظ ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه ز--ظ ,
:: برچسبها:
شهداي دانشجو ,
شهدای اصفهان ,
دانشگاه اصفهان ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 973
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
نام شهيد: محمد نام خانوادگي: عباسي مكرم
نام پدر:ميرزآقا
تاريخ تولد: 12/1/1348 شماره شناسنامه: 17187
تاريخ شهادت: 28/9/1360 محل شهادت: تنگ كورك
نوع عضويت: بسيجي شماره پرونده :8829/60/1/ش
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه ع--ل ,
وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسبها:
شهرستان بهار ,
شهدای شهرستان بهار ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1123
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
نام شهيد: بخشعلی نام خانوادگي: عباسی
نام پدر:محبت اله
تاريخ تولد : 10/06/1343 شماره شناسنامه : 186
تاريخ شهادت:16/03/1364 محل شهادت : قصرشیرین
نوع عضويت: سربازارتش شماره پرونده : 10177/64/1.ش
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه ع--ل ,
وصیت نامه ع--ل ,
:: برچسبها:
شهدای بهار ,
شهدای شهرستان بهار ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 999
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
متولد 1337 زرین شهر
دانشجوی رشته علوم اجتماعی
شهادت 1365 شلمچه، عملیات کربلای 5
بسم الله الرحمن الرحیم
"یا ایها الذین آمنو
اتقو الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد واتقو الله ان الله خبیر بما تعملون"
(حشر آیه 18)
ای کسانی که ایمان آورده
ابد خدا ترس شوید و هر نفسی (در کار دنیای خود) نیک بنگرید تا چه عملی برای
(قیامت) خود پیش می فرستد و از خدا بترسید که او به همه نیک و بد کردارتان به خوبی
آگاه است.
با درود و سلام به رسول خدا،
حضرت محمد(ص) و ائمه هدی(ع) بالاخص حضرت بقیه ا...(عج) و نائب برحقش امام خمینی
روحی فداه و شما امت مومن و مسلمان. برادران و خواهران مسلمان حیات و مرگ ما به
دست خداست و بالاجبار، همه ما هم چون گذشتگان روزی در دل خاک قرار خواهیم گرفت..................
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ز--ظ ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه ز--ظ ,
:: برچسبها:
شهدای زرین شهر ,
شهدای دانشگاه ,
شهدا دانشجو ,
دانشگاه اصفهان ,
شهدای فرهنگی ,
پاسدار شهید ,
شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 997
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
محل تولد: روستاي موسي آباد از توابع اسدآباد.
تاريخ و محل شهادت: 25/7/63 - جبهه ميمك - ايلام .
وصيت نامه :
سلام و درود بر پدران و مادراني كه فرزنداني پاك و شايسته تحويل جامعه اسلامي دادند.
پدرجان دلم مي خواهد موقعي كه به
جنازه من مي رسي بگويي خدايا اين قرباني را از من بپذير و هيچوقت غم و
اندوه به خود راه ندهي و قدم هايت را در راه به هدف رساندن انقلاب اسلامي
استوارتربرداري و از مادرم مي خواهم كه او نيز رنج و زحمتي كه براي من
كشيده حلال كند.
... تا هنگامي كه رهنمودهاي امام
را گوش كنيد هيچ خطري نمي تواند انقلاب اسلامي را از پاي درآورد و از شما
ملت ايران مي خواهم كه با وحدت هر چه بيشتر دست جنايتكاران شرق و غرب را از
سر اين ملت اسلامي كوته كنيد و با روحانيت مبارز و در خط امام هميشه در
تماس باشيد.
من راضي نيستم كه براي تشييع جنازه ام كساني شركت كنند كه ضد ولايت فقيه و اسلام و انقلاب اسلامي ايران هستند.
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه الف--ج ,
عملیات عاشورا ,
:: برچسبها:
شهدای اسد آباد ,
شهدای میمک ,
عملیات عاشورا ,
:: بازديد از اين مطلب : 975
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 6
|
|
|