آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن

\"سعيد\" در سال 1333 در خانواده اي مذهبي، در تهران ديده به جهان گشود. احساسات مذهبي در سعيد، چنان قوت گرفت كه از هفت سالگي به انجام واجبات ديني پرداخت. وي در سن هفت سالگي به مدرسه رفت. او در دوره تحصيل متوسطه، به ورزش روي آورد. اخلاق و منش او طوري بود كه مورد توجه و علاقه مسوولان مدرسه قرار مي گيرد. او پس از دريافت مدرك ديپلم به سربازي اعزام مي شود. پس از گذراندن دوره آموزشي، به پايگاه ژاندارمري \"كاروانسرا سنگ\" مامور مي شود. در جريان انقلاب اسلامي او بطور مرتب در تظاهرات شركت مي كرد و اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني حضرت امام (ره) را تكثير و در اختيار ديگران قرار مي داد و حتي يكبار نيز در درگيري عوامل ساواك با آنان درگير مي شود. پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي، مدتي به توزيع كتاب در كتاب فروشيها مي پردازد. سپس در روزنامه كيهان در قسمت نامه ها به كار مشغول مي شود. وي پس از شروع جنگ تحميلي در شهريور ماه 59 ، به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در مي آيد و دوره آموزش را در پادگان امام حسين (ع) مي گذراند. پس از آموزش، عازم جبهه ها مي شود. وقتي به او در پشت جبهه مسووليتي پيشنهاد مي شود، مي گويد: در صورتي مي پذيرم که هنگام عمليات در جبهه حضور يابم. سعيد بنا به مسووليتي كه در جبهه داشت، مدتي به \"قروه\" اعزام مي شود و در مقابله با عوامل ضد انقلاب نقش بسزايي را ايفا مي كند. پس از آن مدتي به عنوان مسوول آموزش منطقه 7 (غرب كشور) منصوب مي گردد. آخرين مسووليت وي \"ستاد منطقه 7\" بود كه خوش مي درخشد و منشا آثار فراواني مي شود.

سعيد اهل تقوا و تعهد بود و از كودكي به قرآن علاقه داشت و يكي از آرزوهايش اين بود كه قرآن را بفهمد و خوب عمل كند.

سرانجام شهيد سعيد گلاب در روز 24 بهمن ماه 1361 در عمليات \"والفجر مقدماتي\" در منطقه \"فكه\" به آرزوي ديرين و گمشده خود رسيد و شهادت را با پيكر دو نيم شده اش، در آغوش كشيد.


وصيت نامه :


خداوندا! اگر ندانم که چه بخواهم و از درخواست خويش ناآگاه باشم، تو مرا به آنچه خيرم در آن است، راهنمايي فرما و دلم را به آنچه خيرم در آن است متوجه گردان که چنين کاري از هدايت و کفايت تو شگفت آور نيست.

خدايا! مرا از سپاهيان خود قرار بده. که سپاهيان تو پيروزند و مرا از حزب خويش قرار ده که حزب تو رستگارند و مرا از دوستان خود قرار ده که دوستان تو را ترس و اندوهي نيست.

بارالها اکنون پس از انجام تقصير و زياده روي در آن پشيمان و ناتوانم، با حاليکه حاکي از بازگشت به جانب توست. به عذرخواهي و پوزش و مغفرت نزد تو آمده ام. جز آنکه پوزشم را بپذيري و مرا مشمول رحمت بي پايان خود کني، راه گريزي از اعمال خود نمي بينم و پناهگاهي که بدان به سوي تو متوجه شوم، نمي يابم.

پروردگارا! در اين لحظات حساس که حق و باطل در ستيز و من نيز در جبهه حق قرار گرفته ام، شايد استحقاق آن را نداشته باشم به خاطر توجهم به نفس، از شر آن به تو پناه مي آورم تا مرا در رحمت خود گيري. اگر من لايق رحمت تو نيستم. تو خود سزاوار است که فضل و بخشش گسترده ات بر من ببخشايي. تو گناهان بسياري را از من در دنيا پوشاندي من به مراتب در آخرت، بيش از آن به تو محتاجم که خطاهايم را بپوشاني، اگر مي خواستي خوارم گرداني هرگز هدايتم نمي کردي تا در جبهه حق قرار بگيرم.



:: برچسب‌ها: شهدای دفاع مقدس , والفجر ,
:: بازديد از اين مطلب : 1671
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : جمعه 20 دی 1392 | نظرات (0)
مي توانيد ديدگاه خود را بنويسيد

کد امنیتی رفرش

پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت