زندگينامه :

حسين در يکي از روزهاي آفتابي سال 1338 در جمع گرم و صميمي خانواده اي مهربان به دنيا آمد. دوران پر شور کودکي را در زير سايه لطف پدر و دامان پر مهر مادر گذراند. او که از کودکي به معارف الهي و مذهبي به خصوص تلاوت قرآن کريم عشق مي ورزيد و در قرائت قرآن بسيار متبحر شده بود، تحصيلات خود را در مقطع دبستان و سپس هنرستان ادامه داد و موفق به اخذ ديپلم هنرستان شد .حسين که ايام جواني و نوجواني را در حال و هواي ملتهب انقلاب مي گذراند و او نيز مشتاقانه به صف انقلابيون مبارز پيوست و در راهپيمائي ها و تظاهرات عليه رژيم شرکتي فعال داشت .شبها جلسات تفسير قرآن مي گذاشت و در آشنايي و بهره مندي بيشتر جوانان و دوستانش از کلام وحي نقش مؤثري داشت.

پس از پيروزي انقلاب نيز به بسيج پيوست و براي پاسداري از ارزشهاي انقلاب از هيچ تلاشي دريغ نکرد. هنگاميکه بسيج جزء سپاه پاسداران شد، او نيز به آنجا منتقل گرديد در غائله کردستان مشتاقانه و با خلوص نيت به کردستان رفت و مدتي در آنجا خدمت کرد. حسين که بعد از ديپلم به خدمت مقدس سربازي رفته بود قصد داشت که به تحصيلات دانشگاهي ادامه دهد ،اما موفق نشد و او در دانشگاهي بزرگتر يعني دانشگاه جنگ پذيرفته شد.

با شعله ور شدن آتش جنگ ،حسين اين سرباز فداکار 22 ساله روح الله ،عاشقانه به سوي ميادين نبرد حق عليه باطل پر گشود و سرانجام در روز بيست و يکم خردادماه سال 1360 در جبهه دارخوئين همزمان با عمليات فرماندهي کل قوا به علت اصابت ترکش خمپاره دعوت لاهوتيان آسماني را لبيک گفت و همراه با ملائک به سوي معبود پرواز کرد.

وصيت نامه :

اگر يکوقت خداي ناکرده خطائي از طرف من بوده و از روي ناآگاهي و ناداني ام بوده عفو نماييد و دعايم کنيد و طلب آمرزش از خداي بزرگ که خدا گناهان و خطاهايم را ببخشد...

به هيچ وجه رضايت ندارم که قطره اشکي بر مزارم ريخته شود، چرا که خداي تبارک و تعالي در قرآن مي فرمايد:«و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون»

بار پروردگارا! دشمنان اسلام و کسانيکه زير چهره نقاب مذهب مي خواهند اسلام را با مکاتب مادي مخلوط کنند و ملت را دوباره به استعمار و سرسپردگي بکشانند ،رسوا و نابودشان کن. بهوش باشيد و نگذاريد که اين گروهک ها و ليبرال ها قلب تپنده مستضعفين و محرومين دنيا را به درد آورند......خدايا امام زمان را در پناه خودت حفظ فرما....خدايا نائب بر حقش را تا ظهور مهدي سلامت و مستدام بفرما.... به خواهرانم سفارش مي کنم که اگر من به شهادت نائل شدم آنها زينب وار و فاطمه گونه، راهم را ادامه بدهند تا قسط و عدل الهي در تمام دنيا پياده شود.

والسلام عليکم و رحمةالله و برکاته

حسين صفوي نژاد

خاطرات :

صفاي سادگي

حسين در زندگي هميشه ساده و بي آلايش بود و با همه بسيار مهربان و صميمي بود و هميشه ديگران را به مهرباني کردن به يکديگر سفارش مي کرد . اگر بين فاميل کدورتي پيش مي آمد، اولين کسي که براي حل اختلافات پيشقدم مي شد، حسين بود. با اينکه ما در خريد خانه صرفه جويي مي کرديم و خيلي اهل اسراف نبوديم اما حسين هميشه سفارش مي کرد که معنويات مقدم بر ماديات است. هيچ وقت چند دست لباس نمي خريد و هميشه خيلي ساده بود.حتي يادم هست يکبار 2 کيلو ميوه براي مصرف خانه خريده بودم، شنيدم که حسين به مادرش اعتراض مي کند که چرا پدر اين کار را مي کند و يک کيلو ميوه براي ما کافي است و يا يکبار ديگر که 20 کيلو برنج از تعاوني گرفتم، حسين با ناراحتي گفت 5 کيلوي آن براي ما کافي است وما بايد به فکر آن کارگري باشيم که اصلا پول خريد همين مقدار را هم ندارد.

رفتار و اخلاق حسين به قدري خوب و زيبا بود که حتي در کردستان و در ميان هموطنان کرد هم معروف شده بو د طوريکه يکبار در غياب او يکي از برادران پيشمرگ مسلمان از سنندج به ما تلفن کرد و به من گفت : من، به فرزند شما که در اينجا خدمت مي کند افتخار مي کنم، او نمونه يک مسلمان راستين است.

راوي:پدر شهيد