آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن
لبخندهاي پشت خاكريز-طنز جبههتا او در بين جمع بود، كسي بين دو نماز دعا نمي كرد. نه اين كه بلد نباشد يا رويش را نداشته باشد؛ چون تا او بود به كسي مهلت نمي داد. هنوز نگفته بودند «السلام عليكم و رحمه الله» مي گفت: نسئلك اللهم و ندعوك. دعا كردنش هم خلاف دعا كردن همه بود. پادگان يا عقبه گردان كه بوديم، كولاك مي كرد در دعا؛ از آن حرف هاي تا آخرين نفر، تا آخرين منزل و آخرين قطره خون، و از روي شهادتي. اما جلو كه مي آمديم و آتش بازي دشمن را مي ديديم، گويي آن دعاها يادش مي رفت. ورد زبانش اين بود كه: خدايا ما را براي اسلام و مسلمين حفظ بفرما! بچه ها روده بر مي شدند از خنده و مي گفتند: مشدي اگر راست مي گويي، اين جا از آن دعاهاي اول تنوري - اللهم ارزقنا توفيق الشهاده - بكن. مي خنديد و مي گفت: هر دعايي جايي دارد جانم! اين جا شهر نيست، دعا زود اجابت مي شود. اين جا جبهه است و خدا از رگ گردن به آدم نزديكتر. آمديم و تقاضاي ما را قبول كرد و موافقت اصولي داد؛ تكليف مادر بچه ها چه مي شود؟شما جوابشان را مي توانيد بدهيد؟

:: موضوعات مرتبط: خاطرات ودلنوشته ها , خاطرات ,
:: برچسب‌ها: طنز جبهه , لبخندهاي پشت خاكريز , طنز , خاطرات طنز , جبهه و روحيه طنز ,
:: بازديد از اين مطلب : 1077
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 | نظرات (0)
مطالب مرتبط با اين پست
ليست
مي توانيد ديدگاه خود را بنويسيد

کد امنیتی رفرش

پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت