آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن

اللهم صل علي محمد و اله الطيبين و الطاهرين. بارالها بر محمد و ال محمد درود بفرست و ما را  از شيعيان واقعي آن ها قرار ده، كه سپاس و حمد بي پايان شايسته تو خداي قادر، خالق و سبحان است .

چه قدر زيبا و حكيمانه افعالت را انجام مي دهي و ما غافليم و من با زبان قاصرم تو راسپاس مي گويم كه دوره ي زندگي مرا در اين مقطع نوراني و باعظمت قرار داده اي و از آن زيباتر و با عظمت تر كه نعمت هاي عزيز و گراتقدر و الگوهاي انساني براي هدايت ما قرار داده اي و كور است كسي كه منكر اين انوار الهي باشد. پس اي مردم اداي حق هر نعمت شكر گزاري مخلصانه است. اين نعمات عزيز الهي را شكر گزاري كنید، تا خداوند بركاتش را برشما نازل كند. كه اين وعده خداست و به هوش باشيد كه در مصاف با مشكلات و فتنه ها و امتحانات صبر و طاقت از كف ندهيد و زبان به كفران اين نعمات باز نكنيد كه حجت برهمه تمام شده و راه توجيهي در قيامت نخواهد بود و اين را خود مي دانيد كه خداوند مردم ناسپاس را دوست نمي دارد و اين حيف نيست كه انسان از علما، عارفان، عاشقان و معلمان اخلاق دست بردارد و متوسل يك مشت كاهل نماز و مسلمان نما و وابستگان به ظواهر دنيوي و منافقين و غيره شود. در غير راه اول با كدامين رو آماده محشور شدن با امام و الگوي خود شده ايم. مگر نه اين است كه هر قومي با امامش محشور مي شود پس چرا آبرومندان را نگيريم كه در قيامت رو سفيد باشيم؟ و چرا جهاد نكنيم كه در جواب خداوند تبارك و تعالي و انبيا و امامان و شهدا شرمگين و سر افكنده نباشيم چرا كه از ما خواهند پرسيد (چرا در راه خدا جهاد نمي كنيد در صورتي كه جمعي از ناتوان از مرد و زن و كودك شما اسير ظلم كفارند (سوره نساء آيه 199).

اگر از مرگ مي ترسيم كلام خدا را آويزه گوش خود كنيم كه به ما تذكرمي دهد و مي فرمايد : اي گرويدگان به دين اسلام شما مانند آنان كه راه كفر و نفاق پيمودند، نباشيد كه گفتند اگر برادران و خويشان ما به سفر نرفته و يا به جنگ حاضر نمي شدند به چنگ مرگ نمي افتادند. اين آرزوهاي باطل را خدا حسرت دل آنان خواهد كرد و خداست كه حيات بخشد و بميراند و به هر چه كنيد آگاه است (سوره آل عمران آيه 115).

پس چه بهتر كه اين نيروي ناچيز و اين تن ناقابل را در ياري دين خدا به كا ر بريم كه اگر ياريگر دين خدا باشيم خدا هم ياريگر ماست و چه ياريگر با عظمت و مقتدري که غالب برتمام امور است و از اين گذشته و ظريف تر اين كه حمد خداي را به جا آوريم كه به ما اين توفيق را عنايت كرده كه متاع ناچيز و اندك و ظاهري دنيائي را در راه دين با عظمتش به كار گيريم و به اين ادعاي ديرينه اجداد و اباء خود جامه ي عمل بپوشانيم. الهم اجعلنا من الطالبين بدم المقتول بكربلا. خداوندا؛ ما را از خون خواهان كشته كربلا قرار ده. پس خداوندا به حق محمد و آل محمد وبه خون سيد الشهدا و شهداي مظلوم ما اگر چه تمام عالم گمراه شوند ايمان ما را محكم و قدم هايمان را استوار بدار. انقلاب عظيم و رهبر عزيزمان را براي ياري دينت نگهدار و از گناهان ما بگذر كه تو غفار الذنوبي و شما عزيزانم پدر و مادر مهربان به حكم قر آن صبر پيشه كنيد و يكديگر را به صبر دعوت كنيد تا پيروز و سعادتمند باشيد و خدا نكند از دست دادن متاع دنيا و يا پس دادن امانت را بر خودتان دشوار بگيريد كه مي دانم چنين نخواهيد كرد انشاءالله و به ياري خدا ديگر امانات خود را لايق و شايسته خدمت به اسلام تربيت و تقديم كنيد  كه غير از اين راه خسران و حسرت اخروي (قيامت) در پيش دارد. از شما عزيزان طلب عفو و بخشش كريمانه نسبت به خطا هايم و اشتباهاتم دارم. از شما براي سلامتي امام عزيز، پيروزي اسلام و مغفرت مؤمنين و اين بنده گنهكار التماس دعا دارم و از اقوام و دوستان عاجزانه مي خواهم  مرا حلال كنند و طلب مغفرت از خداوند كريم برايم بخواهند. برادران عزيز و بزرگوارم اسلام را، امام را، قرآن را، نماز را آن چنان كه داريد محكم نگه داريد كه شفيع ما در روز قيامت باشيد كه محمد و آل محمد را شادان از داشتن چنين پيرواني کنید و فقط از او در رفع مشكلات ياري طلبيد. دوستان، همدرسان، عزيزان جوانيتان را دريابيد و توشه از بهر جهان باقي برگيريد  و هوشيار كه آن را بيهوده و باطل هدر ندهيد كه در چنين زماني هدر دادن عمر گران مايه و به خود و دنیا پرداختن كار عاقلان نبوده و نيست و نخواهد بود. پس خوشا به سعادت كسي كه كار عاقلان كند و از توجه به فاني رو به باقي كند و به خدا پناه بريد و از وسواس شيطان و ظواهر دنيا و نيرنگ هاي مكاران. اين را آويزه گوش خود كنيد كه هر نفسي شربت مرگ را خواهد چشيد و محققا روز قيامت همه ي شما به جزاي اعمال خود كاملا خواهيد رسيد. پس هر كس خود را از آتش جهنم دور داشت به بهشت ابدي درآمد چنين كس پيروزي و سعادت ابد يافت و زندگاني دنيا به جز متاعي فريبنده نخواهد بود.           

السلام عليكم و رحمه الله و بركاته

                                   منطقه عملياتي كربلاي5          


زندگی نامه

 بسم الله الرحمن الرحيم

همزمان با سالروز ميلاد با سعادت منجي عالم بشريت حضرت ختمي مرتبت محمد بن عبد الله (ص) و فرزند بزرگوار ايشان حضرت صادق (ع) ، روز 26 تير 1344هجري شمسي در خانه اي محقر و روستايي واقع در اصقر آباد ازنا ، طفلي به عرصه ي وجود قدم نهاد كه متناسب با روز ولادتش نام او را ابو القاسم نهادند . پس از طي دوران كودكي و پشت سر گذاشتن مراحل تحصيلي ابتدائي و راهنمايي جهت ادامه تحصيل در سال 58 وارد دبيرستان شهيد رفيعي ازنا شد. در خلال مطالب درسي و خارج از چارچوبه ي كلاس مطالعاتي در زمينه اعتقادي و سياسي داشتند و در زمينه اخلاقي مخصوصاَ به سلسله دروس اخلاقي آيت الله مظاهري اهميت خاصي مي دادند . فعاليت هاي شهيد در دوران تحصيلي متوسطه بر كسي پوشيده نيست . از اعضاي فعال و در واقع از مؤسسين انجمن اسلامي دبيرستان شهيد رفيعي ازنا به شمار مي رفت و در زمينه تشكل ساختن برادران اعضاي انجمن بسيسار احساس مسؤليت مي كردند . در دي ماه سال 61 رهسپار ميادين نبرد با كفار بعثي مي گردد. در عمليات مقدماتي والفجر از ناحيه دست به شدت مجروح شده و در بيمارستان تحت مداوا قرار مي گيرد. در اين عمليات محمود برادر بزرگ تر شهيد مظلومانه مفقود الاثر مي گردد. همزمان با اوج مبارزات عليه بني صدر و شهادت عزيزاني هم چون شهداي محراب و شهداي 7تير و شهيد رجايي و باهنر، ايشان با حركتي آگاهانه و در خط امام و اسلام عليه اين حركت منافقين كور دل به مبارزه مي پردازد. در سال هاي تحصيلي دوران دبيرستان همواره در دو سنگر كلاس درس و جبهه جنگ با كفار حضود داشتند. در مورخه دي ماه 62 همراه با نيروهاي طرح لبيك  يا امام عازم ميادين نبرد مي گردد. روح بزرگوار شهيد لحظه اي آرام نداشت و در قفس تن نمي گنجيد و پيوسته در جوش و خروش بود و جهاد با كفار را در رأس مسائل مي دانست. سال 62 است و اين بار  كه شهيد در جبهه پيروزمند از ناحيه سر به شدت مجروح شده و در بيمارستان تحت مداوا قرار مي گيرد.

پس از اخذ مدرك ديپلم مدتي به عنوان مربي امور تربيتي در يكي از دهات ازنا مشغول تدريس مي شود . در اين مدت كوتاه و لي پر بركت فعاليت هاي چشم گير شهيد درز مينه هاي گوناگون اخلاقي، فرهنگي، هنري و... در تربيت شاگردانش نقش مؤثري را ايفا كرده است. فعاليت هایي چون برپايي مراسم ايام الله، برگزاري نمايشگاه، برپايي سرود و تئاتر به كمك شاگردانش و... كه شاگردان آن شهيد در اين زمينه خاطرات زيادي از ايشان دارند. بزرگواري و حسن خلق ايشان آن چنان اثر عميق در شاگردانش مي گذاشت كه مجذوبش مي شدند و خوشا به حال شاگرداني با چنين استاد و مربي.

سال 64 ، سال ورودش  به سنگر دانشگاه مي باشد و در دانشكده ي زبان هاي خارجي دانشگاه اصفهان به ادامه تحصيل مي پرازد. زياد بودن حجم دروسش مانع از فعاليت هاي مذهبي او نمي شود. چرا كه محيط، محيط دانشگاه است و مسؤليت بسي بزرگ تر و به همين خاطر انجمن اسلامي دانشگاه ايشان را به خود مي پذيرد و بر اساس ايمان مذهبي و همت بلندش خدمت به اسلام راسر لوحه ي كارهاي خويش قرار مي دهد. در اين مرحله از عمر گرانمايه خويش نيز در سنگر دانشگاه و جبهه حضور داشتند. اما در سنگر دانشگاه وضع اسف بار جواناني كه ناآگاهانه و یا مغرضانه ، تبليغ رفتار غربي در جامعه اسلامي بودند، چه در محيط دانشگاه و چه خارج از آن، روح بزرگ و انعطاف ناپذير شهيد را آزار مي داد و پيوسته به ارشاد آنان مي پرداخت و از خداوند متعال هدايت آنان را طلب مي كرد .سادگي و بي پيرايگي او حاكي از ايمان راسخ و اعتقاد مذهبي اش بود . اما در جبهه جنگ حماقت عده اي باطل كه اين جنس به بطالت خويش پايبندند ، روح شهيد را مي آزارد و از اين باب نگران حال دشمن است و چه بزرگواري كه انسان نگران عاقبت بر دشمن خويش باشد .

همراه با كاروان دانشگاه چندين بار رهسپار ميادين نبرد شده و در لشكر 14 امام حسين(ع) متشكل از نيروهاي اصفهان به مبارزه عليه دشمن زبون مي پرداخت . در عمليات و الفجر 8 شاهد است كه چگونه فاو به حول و قوه الهي و به دست پرتوان رزمندگان اسلام فتح مي شود . در اين عمليات به عنوان امدادگر به نحو احسن تكليفش را انجام  مي دهد . با شهادت جمعي از دوستان، خود را از قافله ي شهدا عقب مانده مي بيند و عاجزانه از معبود خويش لقاي او را مي طلبد . 25 بهمن 65 آخرين اعزام آن شهيد همراه با سپاهيان حضرت مهدي (عج) به جبهه هاي نبرد است. اين بار گردان مالك اشتر لشكر 57 ابوالفضل نظاره گر رزم بي امان اوست، در گردان به عنوان مسؤل دسته مشغول خدمت مي گردد. اما وقتي خبر مجروحيت عزيز رزمنده اي به گوشش مي رسد سخت ناراحت شده و به بالين عزيز مجروح، حاضر مي گردد و به پانسبان و يا اقدامات ديگر مي پردازد و با اورژانس او را همراهي مي كرد . اما و قتي كه خود او در اثر اصابت تركش خمپاره بر زمين مي افتد ، غير از مولايش ابا عبد الله الحسين (ع) كسي بر بالينش حاضر نيست .

آري سحرگاه روز سه شنبه 19 اسفند ماه 65 (9 رجب 1407) در آستانه سالروز ولادت جواد الائمه (ع) و هم چنين چهارمين سالگرد مفقود الاثر گرديدن برادر بزرگوارش محمود باقري ، هنگامي كه شهيد طبق معمول هميشگي جهت اداي نماز شب از بستر خويش برخاسته بود ، هاتفي آرام در گوشش زمزمه مي كند كه : يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي، هم چون ضربت خوردن مولايش علي (ع) (در سحر گاه 19 رمضان ) در اثر اصابت تركش خمپاره ابن ملجم صفتان –فزت و رب الكعبه برلبانش نقش مي بندد و مرغ روحش از قفس تنگ تنش رها و به لقاي دوست نائل مي شود چه زيبا ولادتي و نيز شهادتي .

دوش و قت سحر از غصه نجاتم دادند                و ندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

بيخود از تشعشعه ي پرتو ذاتم كردند                         باده از جام تجلي صفاتم دادند

چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي               آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند

 



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه الف--ج , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه الف--ج ,
:: برچسب‌ها: شهداي دانشجو , نماز شب , شهداي لرستان , وصيت نامه شهدا , زندگي نامه شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 999
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 18
تاريخ انتشار : دوشنبه 19 خرداد 1393 | نظرات (1)
مطالب مرتبط با اين پست
ليست
مي توانيد ديدگاه خود را بنويسيد

معبر سایبری بی سنگر در تاريخ : 1393/04/02 - - گفته است :
جای
شهید همت\" خالی که خانمش میگفت:
همیشه به شوخی بهش میگفتم اگه بدون ما بری گوشتو میبرم
اما وقتی جنازه رو اوردن دیدم که اصلا سری در کار نیست

سلام با چند پست بروزیم و منتظر شما

کد امنیتی رفرش

پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت