آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن

اینجا همانجایست که بـــــوی چادر خاکــــی مادر به مشام میرسد....


اینجا همانجایست که روضه ی ارباب و غریب الغربا؛غریبی را برایت معنا میکند...

اینجا همینجایست که چای روضه ی ارباب کنار یــــار گمنامت زمین گیرت میکند........

و اینجا همانجایست که گلم را گم کرده ام

واینجا همانجایست با یک دل سیر اشک و دیگر هیچ.......................

و اینجا قطعه ای از بهشت است....



شهيد گمنام



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته , دست نوشته ,
:: برچسب‌ها: شهدا , شهادت , شرمنده , گمنام , عند ربهم , حضرت زهرا , انتقام سيلي مادر , مي آيم تا انتقام سيلي مادر بگيرم ,
:: بازديد از اين مطلب : 983
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 15
تاريخ انتشار : سه شنبه 27 اسفند 1392 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن
شهدای گمنام
دوران خلافت معاویه بود پنج دهه از آغاز اسلام می گذشت. قرار بود در منطقه احد برای زائرین چاه آبی حفر شود.هنوز مدتی از شروع کار حفاری نگذشته بود که خبر عجیبی در مدینه پیچید!
در محل حفر چاه دو پیکر سالم پیدا شده بود!!
مردم وبزرگان با عجله به منطقه احد آمدند. پیرمردها جلوتر بودند.همه به چهره این دو نفر خیره نگاه می کردند. آری آنها را می شناختند. یکی از بزرگان مدینه که روزگار صدر اسلام را درک کرده بود گفت:
در جنگ احد تعدادی از مسلمین برای جمع آوری غنائم کمینگاه احد را ترک کردند. دشمن از همان نقطه سپاه اسلام را محاصره کرد و تعداد زیادی از مسلمین به شهادت رسیدند.
بعد رو به اولین شهید کرد و گفت: این سعد ابن ربیع است. پسر ربیع ابن عمرو.سعد از قبیله خزرج بود.در بیعت عقبه با پیامبر پیمان بست و از مسلانان واقعی بود.
در روزگاری که هیچکس سواد نداشت او با سواد بود.
او در بدر و احد از پیامبر جدا نشد.در اواسط جنگ، پیامبر به ما گفت:سعد دوازده زخم برداشته!بعد محمد ابن مسلم را فرستاد تا از حال او جویا شود.سعد تا محمد ابن مسلم را دید پرسید:آیا رسول خدا(ص) زنده است؟
فرمود آری.
سعد ادامه داد : به انصار سلام مرا برسان و بگو: شما را به خدا سوگند میدهم.به پیمانی که در عقبه با پیامبر بستید وفادار باشید.نگذارید به رسول خدا(ص) آسیبی برسد.بعدها وقتی خبر شهادت سعد به پیامبر رسید برای او دعا کرد.
بعد سراغ پیکر دیگری رفت که کفار بدنش را تکه تکه کرده بودند. پیرمرد گفت:این عمرابن جموح از قبیله بنی حرام است.
پسرش در پیمان عقبه مسلمان شد.اما خودش در زمان حضور رسول خدا(ص) در مدینه به اسلام گروید.
و بسیار پیر ولنگ بود.لذا پیامبر او را از جهاد معاف کرد.اما او مشتاقانه به میدان احد وارد شد.چهار پسر او در میان سپاه اسلام بودند.آنها مخالف حضور پدر بودند.اما وقتی پدرشان از پیامبر اجازه گرفت آنها چیزی نگفتند.
عمر در حال نبرد فریاد می زد:آرزو دارم با پای لنگ به سوی بهشت بشتابم.وقتی مسلمانان از میدان نبرد عقب نشینی کردند کفار به او حمله کرده و بدن او را تکه تکه کردند.عمر به همراه یکی از پسرانش از شهدای احد بودند.
این واقعه به سرعت در میان مردم مدینه پخش شد.اینکه پیکرهای دو شهید گمنام،دو یاور پیامبر بعد از چهل وشش سال سالم از خاک خارج شده مردم را به تعجب واداشت.
به هر حال پیکر این دو سردار با احترام تشییع و در جایی دیگر به خاک سپرده شد.


نقل از کتاب طبقات جلد چهارم



:: موضوعات مرتبط: خاطرات ودلنوشته ها , داستان ,
:: برچسب‌ها: شهدای گمنام , شهدای صدر اسلام , شهید , گمنام , حضرت زهرا(س) ,
:: بازديد از اين مطلب : 1023
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : چهارشنبه 29 آبان 1392 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

شهدای گمنام

اگر میتوانید گمنام بمانید پس چنین کنید. امام علی (ع)

چراغی پر فروغند.راه را به گمگشتگان دریای پر تلاطم دنیا نشان می دهند.

اهل دنیا را به ساحل امن هدایت فرا میخوانند.

نور امید را بر دل کشتی شکستگان اقیانوس معرفت می تابانند.

آری شهدای گمنام این گونه اند.

آنها دنیا واهلش را لایق ندانستندکه حتی وجود خاکی خود رادر بازار آن سودا کنند.

آهان هر چه کردند برای خدا بود وخدا بهترین خریدار کالای وجودشان گردید.

آری پروردگار در این تجارت،لقای خویش را به آنان ارزانی داشت وفرمود: به «بهشت من در آیید

وخداوند جسم وجانشان را با هم خریداری کرد.

شهدای گمنام اگر چه در زمین گمنام و بی نشان هستند اما در آسمانها وبرای اهل آن شناخته شده اند.

ومگر درآن حدیث نورانی نفرمود:مجهولون فی الارض ومعروفون فی السماء

پس برای شناخت آنها باید آسمانی شد.باید از ورطه خاک بیرون رفت و با آنان تا ملکوت رهسپار گردید.

یادش بخیر،دیر زمانی نبود که عطر دل انگیز جهاد وشهادت مشام جانها راجلا میداد.

با نوای کاروان ، بار دل را می بستیم و با قافله ای که عزم کربلا داشت راهی میشدیم.

چه روزگار زیبایی بودهیچ کس خود را دنیایی نمیدید.همه خود را مسافر و دنیا را مسافر خانه می دیدند.

بعد از آن،تا همین سالهای اخیر کاروانهای نور، پیکر های شهدا ر ا از شهرهای این سرزمین عبور میداد و دلها را آسمانی می نمود.

آنان باز میگشتند تا ما را نیز به سوی آسمان هدایت کنند.اماگر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست!؟

اما حالا، گویی نردبان آسمان برداشته شده است.

گویی میخانه عشق به روی عاشقان بسته است.

گویی فقط یادی از آن دوران پاک و زیبا به جا مانده.

ازین به بعد میخوام هر از چندگاهی از شهدای گمنام وخاطراتشان بگذارم اما امیدوارم این شروعی باشد وآغازی برا یک راه. که کار شهدای گمنام مجالی بیش ازین می طلبد.مگر نه این است که گمنامی یک انتخاب است نه یک اتفاق!انتخاب یک روش! که در این انتخاب کوثر قرآن حضرت زهرا(س) که نام این وبسایت هم مزین به نام فرزند عزیز ایشان ومنتقم خون مادرمان حضرت زهرا(س) الگوی برای تمام شهدای گمنام این سرزمین است...




:: موضوعات مرتبط: خاطرات ودلنوشته ها , خاطرات , داستان , دل نوشته ,
:: برچسب‌ها: شهدای گمنام , گمنام , شهدای مفقودالاثر , شهدای طالخونچه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1074
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 10
تاريخ انتشار : یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 | نظرات (0)
پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت