آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن

متولد 1338 بیدگل کاشان

دانشجوی رشته تاریخ

شهادت 1362 جزیره مجنون



زندگی نامه


 معلم و دانشجوی عزیزمان در سال 1338 در بیدگل کاشان در یک خانواده مذهبی و متوسط به دنیا آمد. در سال 54 دیپلم خود را در رشته ادبی دریافت کرد و مدتی در دانشسرا بود و سپس وارد دانشگاه شد. با اخذ فوق دیپلم ضمن تحصیل در دانشگاه به شغل شریف معلمی مشغول شد.

در سال 60 ازدواج نمود و پس از بازگشایی دانشگاه مجددا مشغول تحصیل شد و در همین زمان ثمره ازدواج آن ها پسری به نام ایمان پای در عرصه وجود گذاشت و روزی که به جبهه می رفت ایمان 75 روز داشت.ایشان در تاریخ 10/12/62 از طریق دانشگاه اصفهان همراه با تعدادی از دیگر دانشجویان عازم جبهه شد و در حوالی جزیره مجنون در تاریخ 27/12/62 شربت گوارای شهادت را نوشید و به ملاقات پروردگارش شتافت.

وصیت نامه


بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدا و با سلام خدمت حضرت ختمی مرتبت محمد (ص) و ذریه پاک و گرامیش و حجت روی زمین و برپا دارنده عدل و درهم کوبنده ظلم و ظالمین، حضرت مهدی (عج) و سلام به ارواح پاک و طیبه شهدای اسلام و شهدای قبل از انقلاب، به خصوص حضرات آیات شهید آیت الله سعیدی و آیت الله غفاری و شهدای بعد از انقلاب، مخصوصا شهدای دفتر حزب جمهوری اسلامی به ویژه حضرت آیت الله بهشتی شهید مظلوم و شهدای معظم و گرامی و معلمان شهید باهنر و رجایی و شهدای جنگ تحمیلی به ویژه شهدای مفقود الاثر مخصوصا شهید عزیز مفقودالاثرمان سید اصغر مصطفوی و با سلام خدمت امت شهید پرور ایران و سلام بر خانواده گرامی و عزیزم.

انا لله و انا الیه راجعون

یکی از خصیصه های مکتب اسلام حرکت انسان است با هدف، حرکت از او شروع شده و به او ختم می گردد و انسان بیهوده و عبث آفریده نشده و این اصل جدا کننده مکتب اسلام و مکتب های مادی گری و انحرافی است. اصل معاد و اعتقاد به روز قیامت در وجود هر فرد مسلمان نهفته شده است.

پس چه بهتر که این بازگشت به سوی الله بازگشتی پاک و عالی و بی پیرایه و مقدس باشد و چه مقامی دارد شهید که خداوندش را در حالتی بسیار روحانی ملاقات می کند. احساس مسئولیت کردن در هر شرایطی باعث نظم می گردد و باعث یک هماهنگی ایده آل می شود یک معلم، یک دانش آموز، یک روحانی، یک دانشجو، کارمند، کارگر و همه و همه اگر مسئولیت های خودشان را بدانند و به آن عمل کنند جامعه بسیار بسیار خوب خواهد شد و اگر شما کمی فکر کنید و یا این که خودتان شخصا به جبهه ها آمده باشید این احساس مسئولیت را خیلی راحت لمس کرده، پیرمرد هشتاد ساله، نوجوان سیزده ساله، روحانی، دانشجو، دانش آموز، بقال، کارگر، همه وظیفه خود را دانسته اند و جبهه ها را تقویت کرده اند و از طرفی دیگر همین نیروها و خانواده هایشان هر چه که مایحتاج نیروها در جبهه ها است تامین کرده و اجازه نمی دهند که از هیچ نظری خدای ناکرده خللی در کار جنگ به وجود بیاید، حال چه نیرویی می تواند با این نیرو مقابله کند، آمریکا که نتوانست پس عراق می تواند؟ به خدا قسم اگر تمام ابرقدرت ها با تمام تسلیحات مختلف خود متحد شوند این نیروی منسجم را نخواهند توانست شکست بدهند و پیروزی نهایی از آن رزمندگان اسلام است ان شاء الله .

من هم به عنوان فرد کوچکی از این جامعه قدم کوچکی در جهت کمک و همیاری برادران در جبهه برداشتم، امیدوارم که بتوانم در این راه مثمر ثمر بوده و اگر خداوند ما را لایق شهادت دانست به آن فیض هم نائل گردیم. این نکته را باید بدانیم که شهادت وسیله ایست برای پیروزی و پیروزی هدف است و اینجاست که هدف وسیله را توجیه می کند نه هیچ جای دیگر. انسان بایستی فعالیت های خود را در جهت پیروزی بردارد و البته ممکن است در این راه به آرزوی خود که شهادت است برسد.

همسر گرامی؛ امیدوارم همان طور که در زندگی من، که هیچ گاه برایت آسایش و آرامشی نتوانستم تهیه کنم از این جهت شرمنده ام و امیدوارم مرا ببخشید، ولی تو همان طور که مقاوم بودی و مشوق من، پس از من هم مقاوم و ستبر و همچون کوه باشی و فرزندمان را هم با راهنمایی های خودت بزرگ کنی و همان طور که آرزو داری او را پاسداری با ایمان در جهت خدمت به الله بگردانی و امیدوارم که در بهشت برین تو را ملاقات کنم، ان شاء ا... .

عموآقا فخرالدین، پدرزن گرامی، مادر زن گرامی، خاله جان؛ به خدا قسم خیلی خجل و شرمنده ام از شما اما می دانم که شما هم راضی بودید که دامادتان در جبهه ها باشد و اسلحه فرزند عزیزتان را زمین نگذارد و راهش را ادامه دهد، ان شاء الله که در جنت روی همچون گل اصغرمان را خواهم بوسید و سلام شما را به او خواهم رساند. عمو جان شما سرپرستی همسر و فرزندم را به عهده گیر و تمام کارهایم را هر طور که خودت صلاح می دانی عمل کن.

پدر و مادرم؛ شما بسیار در زندگی رنج کشیده اید و من را شما با سوز و آه بزرگ کردید ولی من خدمتی برای شما نکردم، امیدوارم که مرا ببخشید. پدر جان به تو خیلی ظلم شد از سوی گروهی ناآگاه، اما همان طور که من در این آخرین لحظه ها از سر آنها گذشتم شما هم از سر آن ها بگذرید و آن ها را به خدای خود واگذارید، اوست آگاه بر تمام حقایق.

ابوالفضل جان، خیلی در زندگی مواظب پدر و مادر باش و سعی کن اخلاق اسلامی از اولین برنامه های تو باشد و هر گاه که به سن بلوغ رسیدی راه مرا ادامه بده و اگر در دانشگاه امام حسین(ع) قبول نشدی، در دانشگاه شرکت کن و همان رشته ای را که به تو گفتم دنبال کن، مواظب عباس باش.

خواهرم از تو عذر خواهی می کنم اما تو سعی کن از خواهرانم که از این ...، محرومند سرپرستی کنی و هیچ گاه نگذار که آن ها ناراحت باشند و خیلی مواظب پدر و مادر باشید سلام مرا به اهل فامیل، محل، دوستان و آشنایان برسانید.

والسلام

سه شنبه 16/12/62

 ساعت 11 شب آماده برای جبهه

حسن خدمتی



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه چ--ر , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسب‌ها: شهدای دانشجو , شهدای دانشگاه , دانشجویان شهید , شهدای فرهنگی , معلم شهید , شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 1150
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 14
تاريخ انتشار : شنبه 08 شهریور 1393 | نظرات (0)
مطالب مرتبط با اين پست
ليست
مي توانيد ديدگاه خود را بنويسيد

کد امنیتی رفرش

پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت