آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : محسن

نام: محمد

شهرت: بیات

نام پدر:-

تاريخ تولد: 1342

محل تولد: بداغ‌آباد

تاريخ شهادت: 28/8/1360

محل شهادت:--

محل دفن:گلستان شهدای زرین‌شهر

 

آينه سوز و ساز خود را نشكست                        عهد دل سرفراز خود را نشكست

تير از پي تير  از هوا مي‌باريد                       مي‌ديد، ولي نماز خود را نشكست

ن.بهرامی

خاطره شهادت اين شهيد، ظهر روز عاشورای کربلا را در يادها زنده مي‌كند. حضرت اباعبدالله­ الحسين(ع)و ياران با‌وفايش در ظهر عاشورا ايستادند تا زيبا‌ترين نماز را به درگه حق اقامه كنند. شهید محمد بیات و همرزمانش هم همان حرکت سالار شهیدان را در جبهه و در مقابل دشمن در حالی که در زیر باران گلوله بودند، انجام دادند.  

آري قصه شهادت محمد بيات نيز ماجرایي شنيدني‌است كه نماز ظهر عاشورا را به نماز ظهر جبهه‌هاي حق عليه باطل پيوند مي‌زند.

محمد بيات در سال 1342 در محله بداغ­آباد در خانواده‌اي محروم و مذهبي ديده به جهان گشود. در همان محل دوران كودكي و تحصيلات ابتدایي را به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيلات راهي محله وينيچه شد. او هر روز پیاده مسیر بداغ‌آباد تا وینچه را برای خواندن درس طی می­کرد تا توانست دوران راهنمایی را به پایان برساند. او مصمم بود ادامه تحصيل بدهد و چون به رشته فني بسيار علاقه‌مند بود، در امتحانات ورودی هنرستان شرکت کرد و با قبولی در امتحانات، توانست برای ادامه تحصیلاتش به زرین‌شهر برود و پس از طي دوره هنرستان، موفق به گرفتن مدرك ديپلم فني شود. او از همان كودكي به انجام فرايض دینی علاقه داشت و به‌خصوص به فراگيري كتاب خدا، قرآن مجيد عشق مي‌ورزيد. همين امر باعث شد درجواني معلم قرآن بشود.

 شهيد محمد بيات تدریس قرآن را از بچه‌هاي فاميل و محل شروع كرد. او نه تنها به آنها خواندن قرآن را مي‌آموخت، بلكه آنها را به خواندن نماز و به‌جا‌آوردن فرايض ديني و همچنين خواندن دروس مدرسه نيز تشويق مي‌كرد.

  او در بسيج نيز ثبت نام كرده بود و تا پاسي از شب در كتابخانه مسجد محل فعاليت مي‌كرد. در مسجد محل نيز كلاس قرآن تشكيل داده بود و به علاقه‌مندان، قرآن آموزش مي‌داد. شهيد محمد بيات از همان اول انقلاب خطوط انحرافي را مي‌شناخت و خادمان به انقلاب را از خائنان تشخيص مي‌داد. به دليل همين شناخت سياسي به رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني(ره)و شهيد رجایي و شهيد با‌هنر عشق مي‌ورزيد.

او هميشه در نظرها و صحبت‌هايش مخالفت خود را با بني‌صدر اعلام مي‌كرد.

حالا زمان انتخاب بود. محمد بايد انتخاب مي‌كرد: ادامه تحصيل دهد يا براي دفاع از حريم ميهن اسلامي راهي جبهه‌هاي حق عليه باطل شود. او راه دوم را انتخاب كرد. هرچند پدرش به او توصيه مي‌كرد كه درسش را ادامه بدهد و بعد از پايان تحصيلات به جبهه برود، ولي او در جواب پدرش مي‌گفت: براي درس‌خواندن وقت هست، ولي براي دفاع از ميهن اسلامي وقت بسيار تنگ است و نبايد به دشمن امان داد؛ فعلاً انقلاب اسلامی به فداكاري جوانان اين مرز و بوم نیاز دارد و ما بايد امر امام را در عزيمت به جبهه اطاعت كنيم.

سرانجام آرزوي محمد برآورده شد و در مهر 1360 يعني يك‌سال پس از شروع جنگ، به جبهه حق عليه باطل اعزام شد.

او مدتي كه در جبهه بود، مردانه كمر به رزم با دشمن بست و در اين عرصه از هيچ فداكاري و رويارویي با دشمن دريغ نکرد. نامه‌هايی كه هر از گاهي از جبهه به خانواده مي‌نوشت، سرشار از نصايح مذهبي و انساني بود. او در جبهه نيز هنگام اوقات شرعي بانگ الله‌اكبر سر مي‌داد و همه را به نماز جماعت فرا مي‌خواند. در نامه‌هايی كه براي خانواده مي‌فرستاد، خطاب به پدرش نوشته بود: خون ما كه از خون علي‌اكبر امام حسين(ع)رنگين‌تر نيست! ما حتي يك تار موي آن بزرگوار نمي‌شويم پس ما نيز آماده‌ايم تا جان خود را فداي دين خدا و ميهن اسلامي بكنيم، و شما از اين موضوع ناراحت نباشيد كه ما شهيد بشويم. شهيد محمد بيات آخرين اذان خود را با بانگ بلند سر داد؛ اذاني به سرخي افق اذاني كه طنين آن تا عرش خدا بالا رفت و صداي الله‌اكبر آن را فرشته‌هاي آسمان شنيدند و شايد در يك هم‌صدایي موزون فرشتگان نيز تكراركردند اذان مكبر عشق را.

آري اذان محمد كه به رسالت رسول خدا حضرت محمد مصطفي(ص)شهادت داد، ناگهان سوت خمپاره‌ایي فضاي جبهه را شكافت و تركش آن گلوي مؤذّنِ عشق را نشانه گرفت و اذان محمد سرخ‌ترين اذان شد و لحظاتي بعد محمد در خون خود غلطيد و روحش به دنبال صداي آسماني‌اش به آسمان پرواز كرد.

آري محمد در ظهر 28/8/60 نداي حق را لبيك گفت و رفت تا اذان ناتمامش را در صف فرشتگان خدا بخواند. بدن پاك اين مؤذن شهيد، بر دستان پاك مردم اين ديار در 30/8/60 تشييع و درگلستان شهدای زرین‌شهر به خاك سپرده شد.



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه الف--ج , شهدای دیزیچه , شهدای دیزیچه ,
:: برچسب‌ها: شهدای اصفهان , شهدای مبارکه , شهدای دیزیچه , وصایا , زندگی نامه , خاطرات ,
:: بازديد از اين مطلب : 1443
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : پنجشنبه 08 بهمن 1394 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

نام: حسین

شهرت: نوری

نام پدر: حيدرعلي

 تاریخ تولد: 1350

محل تولد: ديزيچه

تاریخ شهادت: 20/12/1366

محل شهادت:‌ حلبچه

محل دفن: گلزار شهدای دیزیچه

نام عمليات: والفجر10


اين جمله‌ها دوباره به ذهنم خطور كرد                 آيا دوباره مي‌شود از خط عبور كرد

خط‌های بريده شده از هم سبقت گرفته‌اند                 ديگر خطوط فاصله ما را صبور كرد

اوراق زندگي همه جا زير و رو شده است                  بايد دوباره دفتر خود را مرور كرد

حسين باغ شيخي

بسيج مدارس هيچ­گاه نام شهيد حسين نوري را از ياد نخواهد برد واين ستاره درخشان هميشه در آسمان بسيج مدارس كشور خواهد درخشيد. خون پاك اين شهيد، خطي را ترسيم كرد كه تا ابد راه سعادت و فداكاري را به نوجوانان ميهن اسلامي نشان داد.

  شهيد حسين نوري در سال 1347 در شهر ديزيچه متولد شد و ايام كودكي را به تحصيل گذارند تا آنكه براي ادامه تحصيل به دبيرستان پاي گذاشت. او از همان ابتداي ورود به دبيرستان از آنجا كه برخاسته از خانواده‌ایی مذهبي و انقلابي بود، عشق به انقلاب و دفاع از ميهن اسلامي تمام وجودش را فرا گرفته بود؛ بنابراين بدون تأمل وارد بسيج مدارس شد و به عنوان عضوي فعال در تمام عرصه‌ها، فعاليت خود را شروع كرد. او كه داراي قلبي رئوف و مهربان بود، در عرصه كار و تلاش نيز مددكار پدر و خانواده خويش بود؛ به طوري كه هم به تحصيل ادامه مي‌داد و هم به كار كشاورزي مشغول بود. حسين قبل از اينكه وارد دبيرستان شود، در طول سه سال در مدرسة شهيد علي جباري ديزيچه با عنوان مسئول تبليغات اين مدرسه انتخاب شد و حقیقتاً در عرصه‌هاي فرهنگي خوش درخشيد. در تشكيل بيشتر رشته‌هاي هنري­ همتي خستگي‌ناپذيری داشت. مي‌توان از نوع فعاليت‌هاي او به ذوق سرشارش در رشته‌هاي مختلف فرهنگي پي برد؛ چون در تمام رشته‌ها فعالیت می‌کرد. تمام فعاليت‌ها حكايت از آن داشت كه امیرحسین دانش‌آموزي نمونه و یک بسيجي خستگي‌ناپذير بود كه تمام توانش را در راه اهداف انقلاب و مملكت اسلامي به كارگرفته بود. از هيچ كوششي براي نيل به اهداف خود فروگذار نمي‌كرد؛ تا آنجا كه در سال اول دبيرستان قدم در ميدان نبرد گذاشت. او ثابت كرد نه فقط در عرصة تبليغات و گفتار به انقلاب و ميهن اسلامي عشق مي‌ورزد، بلكه در عرصه عمل نيز اين ادعا را ثابت كرد.

  عمليات والفجر 8 عملياتي بود كه همه را به حيرت واداشت. همه‌ جهانيان به فتح جزيره‌ فاو با ناباوري مي‌نگریستند. عبور از آب­هاي خروشان اروند و موانعي كه سد راه رزمندگان اسلام بود، تسخير اين جزيره را غيرممكن مي‌ساخت؛ ولي رزمندگان جبهه‌ حق كاري كردند كارستان و حسين نوري هم پابه‌پاي رزمندگان غيور اسلام به قلب دشمن يورش برد تا طنين الله اكبر و رگبار سلاحش قلب دشمن را بشكافد و فتح و پيروزي را نصيب جبهه ‌حق نمايد. او پس از اين عمليات در عمليات ديگري به‌ نام والفجر10 شركت كرد و در حلبچه شاهد يكي از فجيع‌ترين رخدادهای دنيا، بمباران شيميایي دشمن بود. سرانجام اين بسيجي دانش‌آموز در تاريخ 20/12/66 با تركش خمپاره به شهادت رسيد و روانش به حضرت حق پيوست.

 



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه م--ی , شهدای دیزیچه , شهدای دیزیچه ,
:: برچسب‌ها: شهدای اصفهان , شهدای دیزیچه , شهرستان مبارکه , وصیت نامه , زندگی نامه , وصایا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1421
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 3
|
مجموع امتياز : 14
تاريخ انتشار : چهارشنبه 07 بهمن 1394 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

نام: ابراهیم

 شهرت: بهرامی

 نام پدر: حسين

 تاريخ تولد: 1335

 محل تولد: ديزيچه

 تاريخ شهادت: 3/1/1363 

 محل شهادت: تنگه رقابيه 

محل دفن: گلستان شهداي شهرديزيچه


ای عــــــرش ســــــلام کن شهید آوردند                 ای فرش قیام کن شهید آوردند

ای چشم ستاره هرچه در گردون هست                زین حادثه وام کن، شهید آوردند

                                 گلشن کردستانی

شهر ديزيچه، یکی از شهرهای استان اصفهان است كه در دوران انقلاب و ایام هشت سال دفاع مقدس، نزدیک به 110 شهيد و شمار زیادی جانباز و آزاده تقديم انقلاب و ميهن اسلامي كرده است. يكي از اين شهدای گلگون‌کفن كه در گلستان شهداي اين شهر در كنار مقبره شاه سليمان (ع) آرميده، شهيد .......



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه الف--ج , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه الف--ج , شهدای دیزیچه , شهدای دیزیچه ,
:: برچسب‌ها: شهدای شهر دیزیچه , شهدای دیزیچه , شهیدبهرامی , شهدای شهرستان مبارکه , وصایا , زندگی نامه , شهدای اصفهان ,
:: بازديد از اين مطلب : 1927
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 8
|
مجموع امتياز : 18
تاريخ انتشار : پنجشنبه 26 شهریور 1394 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

نام: احمد

شهرت: ریزی

نام پدر: بختیار

تاریخ تولد: 1341

محل تولد:  وينيچه

تاریخ شهادت:  22/1/1362

محل شهادت: پاسگاه شرهاني

محل دفن: گلستان شهداي وينيچه


خوشا آنان که جانان می شناسند        طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان        شهیدان را، شهیدان می شناسند
علیرضا قروه

   شهيد احمد ريزي در سال 1341 در محله وينيچه، يكي از محله‌هاي شهر ديزيچه متولد شد. خانواده او از راه كشاورزي امرار معاش مي‌كردند و مانند اكثر كشاورزان با روزي حلال و دلي مملو از مهر خداوند، زندگي را می¬گذراندند. هنوز هم كوچه پس‌كوچه‌هایي كه به مدرسه كشاورز منتهي مي‌شود، رفت و آمد او را به اين دبستان به خاطر سپرده‌اند. نمي‌دانم چند نفر شهيد را اين مدرسه در دامان خود پرورش داده است؟ ولي اين را مي‌دانم كه هنوز هم از در و ديوار اين مدرسه مي‌شود بوي شهدایش را استشمام كرد........



مراجعه فرمایید به ادامه مطلب




:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه چ--ر , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه چ--ر , شهدای دیزیچه ,
:: برچسب‌ها: شهدای دیزیچه , شهدای اصفهان , وصیت نامه شهدا , وصای , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1631
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 22
تاريخ انتشار : سه شنبه 02 تیر 1394 | نظرات (10)
نوشته شده توسط : محسن

نام: اکبر

شهرت: ملکی

نام پدر: حسین

تاریخ تولد: 1334

محل تولد: ديزيچه

تاریخ شهادت: 22/11/1360

محل‌شهادت: تنگة چزابه

نام عملیات: طریق‌القدس


تا قله عاشقی سفر کرد و گذشت               در عالم عاشقی خطر کرد و گذشت

خورشید‌صفت برآمد از قله عشق               این شام سیه را سحرکرد و گذشت

 

بعد از شهادت اكبر برادرش مجروح و پايش قطع  گرديد. برادر زنش ده سال اسير زندان‌هاي رژيم بعثي عراق شد و پسرخواهرش نيز به‌شدت  مجروح شد، اين جوشش خون شهيد است كه خون را در رگ جامعه به‌جوش مي‌آورد و نمي‌گذارد که عَلَم شهيد به زمين بيفتد.......


به ادامه مطلب رجوع فرمایید.....



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه م--ی , وصیت نامه م--ی , شهدای دیزیچه ,
:: برچسب‌ها: شهدای دیزیچه , شهدای مبارکه , شهدای اصفهان , شهدای دیزیچه مبارکه , وصیت نامه , وصایا , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1389
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 8
تاريخ انتشار : سه شنبه 26 اسفند 1393 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

نام: اصغر

شهرت: زمانی

نام پدر: مصطفی

تاریخ تولد: 1340

محل تولد:شهر دیزیچه

تاریخ شهادت: 1/8/1361

محل  شهادت: چم‌هندی

 نام عملیات: محرم

از دیده عاشقان  نهان کی بودی؟                       فرزانه  من، جدا ز جان کی بودی؟

طوفان غمت ریشة هستی برکند                       یارا، تو بریده از روان کی بودی؟

                                        امام خمینی (ره)

«الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ ۚوَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ»(توبه:20)،آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است؛ و آنها پیروز و رستگارند!

در يكي از روزهاي  پاييزي مهر 1340 در خانواده­ای مسلمان و مذهبي و نسبتاً ضعيف و مستضعف چشم به جهان  گشود. او را اصغر ناميدند تا سرباز راستين امام حسين(ع)باشد. خانوادة اصغر با همة مشقّت و رنج و سختي كودك خود را به مدرسه فرستادند تا با آگاهي بيشتر به ايمانش افزوده شود و سرباز فداكاري براي اسلام باشد........



به ادامه مطلب رجوع فرمایید....




:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ز--ظ , وصیت نامه ز--ظ , شهدای دیزیچه , عملیات محرم ,
:: برچسب‌ها: شهدای دیزیچه , شهدای دیزیچه اصفهان , شهدای اصفهان , وصیت نامه , زندگی نامه , شهدای دیزیچه مبارکه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1284
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : پنجشنبه 21 اسفند 1393 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

نام: شعبان

شهرت: جمشیدی‌راد

نام پدر: رحمت‌اله

تاریخ تولد:1344

محل تولد:‌ دیزیچه محله قلعه ميرزمان

محل‌شهادت: شلمچه

نام عمليات: كربلاي 5

محل دفن: گلستان شهداي وينيچه

تاريخ شهادت: 10/12/65 

صحبت از دریا و موج عاشقی است                    صحبت از رفتن به اوج عاشقی است

روحاني شهيد ، شعبان جمشيدي‌راد در سال 1344 در خانواده‌اي متديّن و زحمتكش ، در محله قلعه ميرزمان يكي از محله‌هاي شهرديزيچه ديده به جهان گشود. او دوران دبستان و راهنمایی را در اين محل پشت سر گذاشت و با همان صفاي دروني در سن هفده سالگي (1360) براي تحصيل امور ديني قدم به حوزه علميه گذاشت و به فراگيري معارف الهي پرداخت. او كه يكي از پيروان راستين مكتب حيات‌بخش دين مبین اسلام بود، براي دفاع از حريم اين آیين مقدس ، بارها و بارها به جبهه‌هاي حق عليه باطل عزيمت كرد تا آنچه را........

به ادامه مطلب رجوع فرمایید....




:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه الف--ج , وصیت نامه الف--ج , شهدای دیزیچه , عملیات کربلا5 ,
:: برچسب‌ها: شهدای دیزیچه , شهدای دیزیچه مبارکه , شهدای دیزیچه اصفهان , شهدای اصفهان , شهدای روحانی , زندگی نامه , وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1308
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : چهارشنبه 20 اسفند 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

شهید احمد باقر صادنام پدر: رحیم

تاریخ تولد: 1343

محل تولد: رهنان

شغل: کارگر

یگان اعزام کننده: بسیج

تاریخ شهادت: 62/12/11

محل شهادت: جزیره  مجنون

زیارتگاه: گلزار شهدای اصفهان

 

 

زندگینامه:

در مورد سالهای  تحصیل ایشان باید گفت که بنا به اظهار نظر دبیران مدرسه، فردی بسیار مستعد و هوشیار بود، ولی شرایط زمان ایشان را از درس و مدرسه به انقلاب و سپس به جبهه کشاند. در دوران  انقلاب با اینکه هنوز در سالهای اول نوجوانی بود، کمک یادی به انقلابیون می کرد و اطلاعات  مهم را به آن ها می رساند(تا حدی که به او لقب خبرنگار داده بودند) و در این زمان شجاعت های زیادی از خود نشان داد و از جمله روی دیوار خانه ی یکی از مأمورین پاسگاه جمله ی مرگ بر شاه را نوشته بود.

 

 

جلوه هایی از شهید:

ایشان دارای هوش  و ذکاوت خاصی بود. شجاعت فراوانی داشت و در حرف زدن در مقابل هیچ کس کم نمی آورد. لطف و محبت زیادی به پدر و مادر خود داشت و هیچ وقت زیر بار زور نمی رفت. فردی فوق العاده  زرنگ و دانا و نسبت به خانواده به خصوص مادرش بسیار رئوف و مهربان بود و حاضر نبود کوچکترین زحمتی برای ایشان فراهم نماید. نسبت به بزرگترها یک حالت فروتنی و احترام  داشت. وی فردی بسیار شوخ طبع و سرحال بود و رزمندگان را روحیه می داد. ایشان در جبهه  به عنوان فردی فعال مطرح بود تا اینکه به مقام فرماندهی گردان هم رسید و پس از فعالیت های و شجاعت های بسیار به فیض عظمای شهادت نایل گشت.

 

 

پیام شهید:

همچون شهدای دیگر پیروی از مقام ولایت فقیه و خط مستقیم الهی بود و نیز روی حجاب زنان بسیار مصر بود. در برخورد با نامحرم و حفظ حریم الهی بسیار تأکید می نمود و نیز به ادامه دادن خط سرخ شهدا و حفظ انقلاب اصیل اسلامی زیاد سفارش می کرد. شعار او اخلاص در راه پیروی از حق  و حقیقت بوده است و در موقعیت های مختلف اذعان می کرد که من بدم می آید مطرح باشم حتی نامه هم زیاد نمی فرستاد، می خواست بفهماند من کاری نکرده ام که زیاد هیایو کنم.

 

 

گلبرگ های خاطره:

شهید در سن چهارسالگی  همراه با پدر و مادرش به زیارت اباعبدالله الحسین (ع) مشرف گردید و درس شهادت را از آن حضرت آموخت. هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که با دستکاری شناسنامه عازم جبهه شد. در عملیات فتح المبین به همراه بسیجیان دیگر به جبهه ی رقابیه عازم شد. این دسته را به علت پایین بودن نشان در خط پدافندی نگه داشتند. احمد با اینکه از نظر سنی از بسیاری از آن ها کوچکتر بود مانند یک فرمانده ی فداکار و شجاع با دواندن و حرکات ورزشی رزمی آن ها را برای شرکت در جنگ آماده می کرد و وقتی آن ها گرسنه می شدند ایشان با زیرکی خاصی به مقر دسته های ارتش می رفت و از آن ها غذا می گرفت و به بسیجیان می داد.

 

 

از خود شهید نقل  شده که هنوز اذان صبح نشده بود که عملیاتی را به اتمام رساندیم در آن عملیات پیروز شدیم. در آن حین با خود گفتم  که خوب است یک گشتی در سنگرهای فتح شده بزنم. در حال گشتن بودم که در یک سنگر تلمباری  از اجساد دشمن را دیدم. در آن حین به یاد قیامت و عاقبت خودم افتادم و در همین حین  یک نفر از زیر آن همه جسد بلند شد و به طرف من آمد. به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم، ناگهان  لرزه ای بر بدنم مستولی شد و گامی به عقب برداشته  و بی مهابا شلیک کردم. آنجا فهمیدم که واقعاً زندگی هدفدار و مکتبی ما چقدر ارزشمند است و توجه به آرمان های حقیقی اسلام تا چه حد انسان ساز می باشد.

 

منبع : پایگاه اطلاع  رسانی شهدای شهر رهنان (shohada-rehnan.ir)



:: موضوعات مرتبط: شهدای رهنان ,
:: برچسب‌ها: شهدا , شهدای رهنان , شهدای اصفهان , شهدای دفاع مقدس , گلزار شهدا اصفهان ,
:: بازديد از اين مطلب : 1295
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 18
تاريخ انتشار : جمعه 10 بهمن 1393 | نظرات (2)
نوشته شده توسط : محسن

مرتضي بسحاق مرتضي بسحاق فرزند محمد در مردادماه سال 1344 در خرمشهر ديده به جهان گشود. دوران کودکي را در آغوش گرم و پر مهر خانواده اش سپري کرد. با آغاز هفتمين پائيز زندگي به مدرسه رفت و تحصيلات خود را تا مقطع راهنمايي ادامه داد.

وي با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران و تصرف خرمشهر توسط سربازان رژيم بعث مجبور به ترک زادگاه خويش گرديد. مرتضي به علت مشکلات مالي خانواده به ناچار مدرسه را رها کرد و در ستاد پشتيباني، خودروهايي که از جبهه به عقب برمي گرداندند را تعمير مي کرد.

پس از چندي از طريق سپاه پاسداران به جبهه هاي حق عليه باطل رفت و بعد از گذشت چندين ماه سرانجام پاسدار دلاور اسلام در روز بيست و نهم اسفندماه سال 66 در سن 22 سالگي در عمليات والفجر10 در منطقه حلبچه بر اثر بمباران شيميايي به درجه رفيع شهادت نائل گرديد. پيکر پاکش در گلزار شهداي رهنان به خاک سپرده شد.

خاطرات :

آخرين ديدار

براي آخرين بار که به خانه بازگشت، حال عجبيب داشت گوئي آخرين ديدار است کنارش نشستم و زير لب زمزمه کرد:«يا مولا دلم تنگ اومده شيشه عمرم اي خدا سر اومده» بغض تلخي در گلويم شکست نمي خواستم باور کنم، او در جمع ما نخواهد بود يادم هست بارها مرا سفارش نمود تا به پدر و مادر احترام بگذارم، کنار در ايستاد و دستي به شانه برادرش زد و گفت:«برادرم، خدمت سربازي يک وظيفه است حتما به خدمت برو و در کارها به خدا توکل کن».و به راه افتاد اشک بر روي گونه ام مي ريخت، اما صبورانه تحمل کردم چون او مي خواست صبور باشم.

راوي:برادر شهيد



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه الف--ج , وصیت نامه الف--ج , عملیات والفجر10 , شهدای رهنان ,
:: برچسب‌ها: شهدای رهنان , شهدای اصفهان , اصفهان , رهروان شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1237
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : دوشنبه 03 آذر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

شهید عبدالرحیم بابا صفری

عبدالرحيم در شهريور ماه سال 1348 در منطقه رهنان شهرستان اصفهان متولد شد.سالهاي پر نشاط کودکي را در دامان پر مهر مادري پرهيزگار و مؤمن و زير سايه لطف پدري مهربان گذراند.تحصيلات خود را از هفت سالگي آغاز نمود و تا دوره راهنمايي ادامه داد و بعد از آن براي تأمين معاش خانواده وارد بازار کار شد.پس از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي عبدالرحيم به جمع ياران پر شور و وفادار انقلاب در بسيج پيوست.و با عشق و علاقه زيادي در پايگاه بسيج مسجد محل مشغول به فعاليت شد با شروع جنگ تحميلي اشتياق دفاع از مرزهاي ميهن اسلامي و جنگ در برابر رژيم بعث هر لحظه بيشتر در دل عبدالرحيم نوجوان جاي گرفت. او که در کنار تحصيل علم به خودسازي و جهاد اکبر مشغول بود، سرانجام جواز حضور در کنار ابرمردان تاريخ ايران را گرفت و روز اول مهرماه سال 1365 راهي ميادين خون و مبارزه شد و پس از حضوري فعال در عمليات هاي کربلاي 4و5و10 روز بيست و پنجم اسفندماه سال 1366 در عمليات والفجر10 در منطقه حلبچه در حاليکه تنها 18 سال داشت دعوت حق را لبيک گفت و به سوي عرش اعلي پر گشود مزار مطهرش در گلزار شهداي رهنان واقع است.

وصيت نامه :

....گرچه مي دانم که خانواده ام در شهادت من صبر خواهند کرد با اين حال ازايشان مي خواهم در صورت شهادت من خانواده حضرت امام حسين (ع) و زينب (س) را الگوي خويش قرار داده و صبور باشند....».

خاطرات :

صورت خندان

ظهر بود و عطر خوش صوت مؤذن همه جا پيچيده بود، صداي زنگ زدن عبدالرحيم را مي شناختم رفتم در را برايش باز کردم با خوشرويي جواب سلامم را داد و بي معطلي براي وضو گرفتن کنار حوض خانه مان نشست با خنده گفتم:« عبدالرحيم جان صبر کن خستگي ات را بگير بعدا نماز مي خواني». اما عبدالرحيم با صورتي که در آن ايمان موج مي زد به من نگاه کرد:«خواهرم نماز اول وقت از هر چيزي واجب تر است» در جبهه هم همينطور بود ،ايمان و اخلاصش زبانزد همه شده بود و به خصوص اينکه اواخر به عنوان اذان گوي گردان هم انتخاب شده بود.

عبدالرحيم هيچ وقت بدخلق و اخمو نبود.صوتي خوش به همراه صورتي زيبا و معصوم که هيچگاه لبخند از لبانش دور نمي شد. فقط يکبار او را ناراحت ديدم آن هم در مجلس هنگام شهادت دايي عزيزم که تقريبا همسن و سال عبدالرحيم بود و هميشه در کنار هم بودند ،يادم هست که آخرين باري که به ديدن ما آمده بود و همگي خوشحال بوديم جمله اي گفت که بعدها معني اش را فهميدم ،گويي نمي خواست بزم شادي را به هم بزند، او آرام به من گفت:«خوب شادي کنيد که گريه ها بعد از اين است».

راوي:خواهر شهيد



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه الف--ج , وصیت نامه الف--ج , عملیات کربلا4 , عملیات کربلا5 , عملیات والفجر10 , شهدای رهنان ,
:: برچسب‌ها: شهدای اصفهان , منطقه رهنان اصفهان , وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1328
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : شنبه 01 آذر 1393 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

خسرو در سال 1335 در قصر سنبلستان اصفهان متولد شد، کودکي شجاع و تيزهوش بود، و به واسطه وضع نابسامان خانواده توسط خاله اش که از زنان مخالف رژيم پهلوي بود، تربيت يافت. مادر براي اينکه بتواند خرج تحصيل فرزند را تهيه نمايد، در يکي از کارخانجات اصفهان (کارخانه بافتساز) مشغول به کار شد، و خسرو توانست در سايه اين زحمات تحصيلاتش را ادامه دهد، بعد از مرگ خاله او به خيابان زينبيه اصفهان نقل مکان کرد، و در مرکز تعليمات حرفه اي يک دوره آموزشي فشار قوي برق را گذراند سپس در کارخانه پلي اکريل اصفهان استخدام شد، و به مدت دو سال در آنجا خدمت نمود، آنگاه از مادر خواست که ديگر در کارگاه کار نکند. با اوج گيري انقلاب اسلامي نگهباني در خيابانهاي شهر را پذيرفت و با فرا رسيدن بيست و دوم بهمن ماه به تهران مهاجرت کرد و پس از تصرف ساواک پاسداري از آن محل را بر عهده گرفت، وي چندي بعد از طرف سپاه پاسداران به استان سيستان و بلوچستان ايرانشهر و خارک رفت و يک ماه و نيم بعد به اصفهان بازگشت، او در همين زمان با دوشيزه اي پارسا ازدواج کرد و صاحب فرزند شد، با آغاز جنگ تحميلي پس از يک دوره آموزش تعليمات سلاح هاي سنگين و عمليات چريکي درسپاه اصفهان

به کردستان رفت، و بعد از سه ماه مبارزه بي امان به زادگاهش بازگشت، ريسمانچيان در تاريخ 15/1/1360 بار ديگر قدم در جبهه دارخوئين نهاد و 50 روز مردانه از خاک ميهن اسلامي دفاع نمود، مرد حماسه و ايمان و حامي انقلاب اسلامي سرانجام سه روز قبل از سفر آسماني خويش با تمام دوستان و آشنايان خداحافظي نمود و در تاريخ 21/3/1360 در عمليات فرمانده کل قوا در سن 25 سالگي جام شيرين شهادت را نوشيد، دارخوئين بار ديگر خون سرخ رزمندگان خميني را زينت بخش خويش ساخت، تا در روز محشر به آبروي عاشقان ثارالله مورد شفاعت حق قرار گيرد.

وصيت نامه :

با درود به رهبر کبير انقلاب اسلامي امام خميني و با درود به برادراني که فرمان حق طلبانه اين حسين زمان را گوش فرا دادند و جهاد را در سرزميني که همه جاي آن از خون برادران رزمنده گلگون شده است، آغاز کردند و خواب خوش را از چشم جهانخواران شرق و غرب گرفتند تا پرچم لااله الا الله را برفراز اين مرز و بوم گماشته و بخواست خداوند و بنا به فرمان رهبر کبيرمان اسلام را در جهان گسترش دهند تا جهانيان بدانند که تنها دين بر حق جهان، مکتب راستين اسلام است اين بنده ناچيز وصيتي ندارم جز اينکه توصيه مي کنم به برادراني که هنوز به جبهه حق عليه باطل وارد نشده اند: برادر سلاحت را غريب مگذار و برگير و با اتکا به خداوند سينه کافران را بشکاف تا دشمن بداند فرد مسلمان خواري طلب نيست و تا آخرين نفس مي جنگند برادر شعارت اين باشد: لااله الا اله يعني تمام هستي که بر روي زمين است، اينها همه از الله است بايد دل بکني و دل را به سوي الله همان معبود خود بندي و با سلاح محکم و استوار بر عليه باطل بروي که همه بازگشت کننده به سوي او هستيم والسلام...

اگر من شهيد شدم و جسدم به دست شما رسيد در کنار خاله ام مرا دفن کنيد.

خسرو ريسمانچيان



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه چ--ر , وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسب‌ها: شهدای اصفهان , سرداران شهید , سرداران اصفهان , سرداران جوان , زندگی نامه , وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1005
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 21
تاريخ انتشار : دوشنبه 05 آبان 1393 | نظرات (2)
نوشته شده توسط : محسن

محمد در سال 1338 در روستاي زمان آباد زرين شهر پا به عرصه هستي نهاد.پدرش دامدار بود لذا خانواده در کوه هاي استان چهارمحال و بختياري زندگي مي کردند و تنها محمد و برادرش در روستا بودند.سال ها گذشت تا اينکه در جست و جوي کار روانه اصفهان شد و در يک کارگاه صنعتي به کار پرداخت.عشق و علاقه اش به خاندان طه به حدي بود که در ماه محرم در سوگ سيد شهيدان مرثيه سرائي و مداحي نمود. در سال 1356 به خدمت نظام وظيفه فرا خوانده شد.اما چندي بعد به فرمان امام از آنجا گريخت. سال هاي انقلاب، سال هاي پرالتهابي بود و محمد در اوج جواني در ميان هياهوي غريب مردم بر عليه نظام پهلوي سرگردان شد، چيزي نگذشت که او نيز به راه امام (ره) ايمان آورد و با مشتهاي گره کرده، فرياد مرگ بر شاه سر داد.

رحيمي پس از پيروزي انقلاب لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن نمود و يکسال غريبانه در کردستان بدون اطلاع دوستانش جنگيد.6 ماه در سال 1358 به لبنان سفر کرد اما با آغاز جنگ به ميادين نبرد حق عليه باطل شتافت و در عمليات فرمانده کل قوا از ناحيه پا مجروح گرديد در دوران نقاهت با دوشيزه اي مؤمنه پيمان ازدواج بست و سه روز بعد از ازدواج دوباره به جبهه بازگشت و در لشگر امام حسين (ع) و تيپ قمر بني هاشم (ع) با سمت فرماندهي گردان و فرماندهي محور نبرد با دشمن بعثي را ادامه داد.سال 1363 در عمليات بدر دو مرتبه مجروح شد.بعد از بهبودي به مشهد مقدس مسافرت کرد و با تضرع از هشتمين پيشواي شيعيان خواست که به زودي از شربت شهادت سيراب گردد و بالاخره جواز ورود به جمع شاهدان روز محشر را گرفت و در عمليات والفجر8 در منطقه فاو در حاليکه مسؤول محور عملياتي بود در سن 26 سالگي، بال در بال ملائک به آسمان پر کشيد.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه چ--ر ,
:: برچسب‌ها: شهدای زرین شهر , شهدای اصفهان , وصیت نامه شهدا , زندگی نامه شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1144
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : دوشنبه 05 آبان 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

متولد 1336 قزوینشهید هوشنگ سیاهگلی

دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی



بسم الله الرحمن الرحیم

"ان الحیاة عقیده و الجهاد" (امام حسین(ع))

ضمن عرض سلام؛

همانا زندگی عقیده و جهاد است، جز این زندگی نیست، نکبت و بدبختی است. بدانید و آگاه باشید تمامی انبیا و اولیا خداوند در این مسیر جان باخته اند و بهترین انسان ها، هستی خودشان را در این رابطه وقف کردند. جهاد در دو بعد نفسانی و دشمن درون و جهاد با دشمن بیرون که موانع در مقابل حق ایجاد می کنند و سدی از کفر و عناد در مقابل پیشرفت حقیقت ایجاد می کنند. هر دو طریق جهاد لازم و ملزوم هستند. امروز هم مستثنی از این مهم نیست، بلکه از خیلی جهات انقلاب اسلامی در موقعیت و شرایط حساس قرار گرفته است که در صورت سستی از ناحیه پاسداران و حافظان و عاشقان اسلام خسارت جبران ناپذیری به اسلام عزیز وارد می شود، از این رو از اهم واجبات است. حکیم بزرگ رهبر اسلامی امام امت، جان جانان، بزرگ بزرگان، یکه تاز صحنه های پیکار با دشمنان خدا که به حق در دنیای سراسر تزویر و ستم قد برافراشت و پوزه ستمگران را به خاک مالید. این حقیر با درک این مهم پا به جبهه گذاشتم و آگاهانه، بدون شک و تردید، با الهام از امامم حرکت کردم و از خداوند بزرگ توفیق انجام وظایفم را که به صورت تکلیف مطرح است عاجزانه خواستارم. از همان روزی که امامم را شناختم همه چیزم را باختم، زیرا که بارها از دوران کودکی تا امروز، ماه محرم که فرا می رسید و................





:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه ز--ظ , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه ز--ظ ,
:: برچسب‌ها: شهداي دانشجو , شهدای دانشگاه , شهدای ارتش , شهدای اصفهان , گلستان شهدا اصفهان ,
:: بازديد از اين مطلب : 1180
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 8
تاريخ انتشار : یکشنبه 20 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

متولد 1339 اصفهان

دانشجوی رشته ریاضی

شهادت 1361 پاسگاه زید، عملیات بیت المقدس

آرامگاه گلستان شهدای اصفهان


بسم الله الرحمن الرحیم

"من مات بغیر وصییه مات میته جاهلیه" پیامبر اکرم (ص)

اینجانب حمید شفرئی به خدای یگانه و صفات ثبوتیه و سلبیه اش به نحوی که پیشوایان مذهبی بیان فرموده اند، معتقدم. هم چنین به دین او یعنی اسلام با تمام اصول و فروعش که همگی در تشیع متجلی است اعتقاد کامل دارم. بعد از حمد و ستایش خداوند متعال و فرستادن بهترین درودها و سلام ها بر پیامبر گرامی (ص) و ائمه معصومین (ع) به ذکر چند نکته می پردازم:...............




:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه ز--ظ , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه ز--ظ ,
:: برچسب‌ها: شهداي دانشجو , شهدای اصفهان , دانشگاه اصفهان , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1042
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : شنبه 19 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

متولد 1340 اصفهان

دانشجوی رشته جغرافیا

شهادت 1363 عملیات بدر


آرامگاه گلستان شهدای اصفهان


در خانواده ای که با نام ائمه اطهار منور به نور الهی بود، در سال 1340 در اصفهان فرزندی که نام او را رسول گذاردند، چشم به جهان گشود. از همان کودکی در دامان پرمهر و محبت مادر در مجالس عزا و سوگواری محرم با نام زیبای حسین ابن علی آشنا شد و این نام را به همراه حماسه خونبار و مسئولیت آفرین آن در بین آموزش های تربیتی پدر ستمدیده و زحمتکش خود بهتر فرا گرفت...................





:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه ز--ظ ,
:: برچسب‌ها: شهدای اصفهان , شهدای دانشجو , شهدا دانشگاه , فرهنگ شهادت , شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 1010
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : یکشنبه 13 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

متولد 1339 آبادان

دانشجوی رشته فیزیک

شهادت 1360  بستان



وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم


درود خدا بر محمد(ص) و بر آل محمد علیه السلام وبر خمینی از تبار محمد درود خدا بر شهدای اسلام آنان که با نثار خون خود از راه خدا پاسداری کرده و راه های باطل را به نیستی می کشانند. در ابتدای سفارش وصیت خود، خطاب را با پدر و مادر عزیزم دارم که اگر اکنون توفیق این فضیلت بزرگ یعنی جنگ در راه خدا پیدا کردم، بی شک به خاطر پرورش در دامان پاک شما بوده و تشویق و ترغیب شما در راه ایمان.

عزیزان حال که این ثواب نصیبم گردید، اگر برگشتم که امیدوارم اجر این جهد نصیبم گردد(ان شاءالله) و اگر روح من لیاقت آن را داشت که به سوی مالک اصلی برگردد، خوشحال باشید که من به خوشبختی ابدی دست یافتم و اگر به فرزندتان علاقه دارید بدانید که این فرزند از آن شما نیست، امانتی است در دست شما، مواظب باشید عشق فرعی آن عشق اصلی را از یادتان نبرد. همیشه شهیدان و از آن مهم تر راه شهیدان را زنده دارید.

در آغاز حمله بود که خبر شهادت دو تن از یاران اسلام و امام را شنیدم. از این که آنان را از دست دادیم بسیار متأثر شدم، ولی روحیه انتقام از شیطان بزرگ در همه بچه ها بالا رفت و عهد بستیم که هرچه زودتر این مزدوران را در مرزها به جهنم بفرستیم و آن وقت به کمک برادران دیگر، دیگر مزدوران داخلی شیطان ها را، به یاران صدامی آن ها ملحق سازیم.

سفارش من به برادرانم و خواهرانم همان سفارش شهداست، اسلام و امام را یاری کنید، بدانید پیروزید، با هر قدمتان و قلمتان، با زبانتان و حجابتان رسالت اسلامی خود رابه دوش کشید. خداوند لذت و طعم حرکت در راهش را به ما بچشاند که هر که به آن سر چشمه هستی دست دراز کرد تا غرق در آن سر چشمه نشود آرام ندارد. همه شما را به خدا می سپاریم. والذین اذا اصابهم مصیبه قالوا... . "همه از خداییم و بازگشت ما به سوی اوست ".




:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
:: برچسب‌ها: شهدای دانشجو , شهدای اصفهان , شهدای دانشگاه , دانشگاه اصفهان , شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 1404
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : جمعه 07 شهریور 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن
وی در زمان انقلاب سرپرستی کمیته گشت مردمی را به عهده داشت و مردم را راهنمایی و ارشاد می نمود.

شهید سید محمد صادق حسینی در خرداد سال 1359 موفق به اخذ درجه لیسانس زبان و ادبیات عرب  گردید و پس از مدت کوتاهی به خدمت سربازی رفت.......





:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
:: برچسب‌ها: شهدای دانشجو , شهید دانشگاه , شهدای اصفهان , شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 1003
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : پنجشنبه 06 شهریور 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن
دوران  دبيرستان جليل مصادف با دوران پر شکوه انقلاب اسلامي بود. وي از همان دوران فعاليت مذهبي را آغاز كرد و در مدرسه آيت الله بهبهاني به كلاس قرآن مي رفت و يكي از شاگردان ممتاز اين درس بود. با شروع انقلاب اسلامي و قيام بر عليه رژيم منحوس جليل در دبيرستان و حمله خور شروع به فعاليت كرد . وي در محل با تشكيل جلسات قرآن و دعاي كميل و تشكيل گروه هايي جهت تظاهرات بر عليه رژيم ، همچنين فعاليت در كتابخانه شهر و جذب جوانان به سوي انقلاب فرهنگي فعاليت هاي فراواني در اين راه ايفا نمود.....


:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه الف--ج ,
:: برچسب‌ها: شهدای دانشجو , شهدای اصفهان , شهدای دانشگاه اصفهان , دانشگاه , دانشگاه زبان فرانسه , شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 955
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : پنجشنبه 06 شهریور 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

غنــــــچه نچیـــــــــده:


آمد شبی به بزمم،آن بخت نو رسـیده

شادی کنان، چو مرغی کز دامگه پریده

اندام پـــرتوانش، چون یاس نــوشکفته

ابـــروی او هلالی، چون مــاه نو دمیده

رخسـارش از لطافت، مهــتاب نو بهاری

لبــهایش از طراوت، چون غنچه نچـیده

در باغ چون خرامد غوغای عشق خیزد

بلبل ترانه گویـــان گل پیـــرهن دریــده

نیلوفر، از پس باغ سر می کشد که بیند

آن گـــردن بلورین، وآن قــامت کشـیده

بــــرق ســــــرشک دیـــــــــــدم،

بــــــرق سرشک دیـــدم، بر گونه لطیفش

گویـی که اشک مهتاب، بر برگ گل چکیده

بــی زلف دل سیاهش وآن روی ماهـتابی

ای بس که شب نخفتم، تا لحظه سپیده

گفتــــم ز شادمانی جانها فـــدای جانت

خوش آمدی که بی تو جانم به لب رسیده

چون چــهــره تو ماهی در آســمان نبوده

ماننــد چشم مستت، چشم فلک ندیده

لطف صفای گل را از چشــم باغـبان بین

نازم به آن خـــدایی، کایـــن بنده آفریده



:: موضوعات مرتبط: خاطرات ودلنوشته ها , شعر ,
:: برچسب‌ها: شهدای دانشجو , شهید محمد رضا برهانی پور , شهدای اصفهان , اشعار شهدا , شعر ودکلمه , شعر شهدا , شعر , شهدا , شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 1069
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : سه شنبه 10 تیر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

قبل از آخرین بار که می خواست به جبهه برود مرتبا می گفت هر چه می خواهید مرا ببینید. خواهر بزرگش به او می گفت داداش:خودت را ننر نکن.

ولی او با همان قاطعیت می گفت: همان است که گفتم.

هنگام رفتنش خواهر دوم او در دالان منزل او را همراهی و آخرین نگاه هایش را بدرقه راهش کرد و او قبل از خروج از منزل برگشت و چون چشمهای اشکبار خواهرش را با آن گونه نگاه ها دید گفت: خواهرم بیا یک مرتبه دیگر مرا ببوس.




:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه الف--ج , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه الف--ج , عملیات کربلا5 , عملیات والفجر2 ,
:: برچسب‌ها: شهدای دانشجو , دانشگاه اصفهان , شهدای دانشگاه اصفهان , شهدای اصفهان , شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 1248
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : سه شنبه 10 تیر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن
زندگی نامه


غلامرضا در سال 1335 در اصفهان متولد شد. گرچه خانواده‌اش از لحاظ مالي غني نبودند، اما ايمان به خداوند متعال زندگي را بر آنان سهل و آسان نمود. غلامرضا که تشنه آموختن بود، در سن 7 سالگي به مدرسه رفت و بعد از اخذ مدرک ديپلم به دانشگاه راه يافت و ضمن تحصيل از کارکردن و کسب درآمد نيز غافل نشد. غلامرضا در دانشگاه با تشکيل انجمن اسلامي، نشر و پخش کتب مذهبي و اعلاميه،‌ حضور در تظاهرات 16 آذر به دفاع از انقلاب برخاست و به مدت 4 الي 5 ماه به زندان افتاد. بعد از اخذ مدرک کارشناسي در دانشگاه اصفهان، با رتبه اول جهت تحصيل در دوره کارشناسي ارشد در دانشگاه شيراز پذيرفته شد. اما به علت علاقه به مبارزات سياسي و اجراي احکام اسلام با برپائي نماز جماعت در خوابگاه دانشگاه دانشجويان را نسبت به مسائل ديني آگاه نمود. بعد از پيروزي انقلاب در کلاسهاي آموزش اسلحه در دانشگاه شرکت کرد و آموخته‌هاي خود را به دوستانش آموزش داد. غلامرضا با دريافت مدرک کارشناسي ارشد به خدمت نظام وظيفه اعزام شد و مدت 4 ماه در تهران ماند. آنگاه به شهرهاي شيراز، دزفول، کرخه رود اعزام گرديد. سرانجام اين دلاور 24 ساله ايران اسلامي در روز دوازدهم دي ماه سال 1359 به علت اصابت ترکش خمپاره با زبان روزه به شهادت رسيد. علي در هنگام رساندن مهمات به دوستانش آسماني شد.

منبع:كتاب اسوه‌هاي شهادت در اصفهان صفحه 99



وصیت نامه

فرازهایی از وصیت نامه

بسم ا... الرحمن الرحیم

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

سلام بر همه مجاهدان اسلام، اکنون که فیض شهادت در راه خدا نصیبم شده، سخنی با برادران و خوهران دینی خود دارم و آن این است که تا آنجا که در توان دارید از اسلام و قرآن کریم و امام خود حمایت کنید و از هیچ چیز خود در راه خدا و اسلام ابا نکنید. پدر دلسوزم و مادر و خواهران مهربانم و برادر عزیزم که میوه دلم بودید، خدا یارتان باد و استقامت در راه خدا ارزانی تان.

 من مالی در این دنیا نداشتم و اگر کسی هم از من طلبکار است به پدرم رجوع کند طلبش را بگیرد.

خدا یار همه شما باد، دیدار به قیامت.

رضا برجوئیان




:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه الف--ج , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه الف--ج ,
:: برچسب‌ها: شهدای دانشجو , شید رجوئیان , شهدای اصفهان , شهدای فرنگی , دانشگاه اصفان , دفاع مقدس , هشت سال جنگ , شدای جنگ ,
:: بازديد از اين مطلب : 1051
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : چهارشنبه 28 خرداد 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن
شهدای دوراهکوصیت نامه
ربنا ظلمنا انفسنا وان لم تغفرلناوترحمنا لنکونن من الخاسرین.
وقتی که خواستم قلم بردارم و این چند کلمه را بعنوان وصایا بنویسم و در این فکر افتادم که این لحظه بلکه الان در محضر خداوند متعال هستم و با این بار گناه و معصیت میتوانم چه بنویسم؟
در دلم گفتم بار پروردگارا ،معبودا،رحیما ،رحمانا ،بنده و عبد گناه کارت ،شرمسار درگاهت هست،ولی ناامید هم نیست.امیدش از درگاهت این است که در لحظه های اخر ،طلب ببخشش و عفو نماید.اما اینک که در راه انجام تکلیف الهی و اسلامی و انقلابی ام درصف عاشقان کربلا عزم یورش بر کافران بعثی ،مزدوران امریکا و مستکبرین دارم .همه بدانند که بنده با ازادی تمام و با شناختی عمیق از توحید ،نبوت،امامت و معاد و قران کریم قدم به این معرکه و کوبیدن دشمنان اسلام برداشته ام و اجباری در کار نبود و این را هم باید گفت که همه باید بدانید همه رزمندگان با علم به اینکه امروز تمامی دشمنان اسلام در جبهه ای واحد بر علیه اسلام بسیج و مهیا شده اند،اسحله بر دوش گرفته و می جنگند.امروزه همه رزمندگان اسلام میدانند که اسلام با تمامی نیرو و تلاش در برابر کفر جهانی ایستاده است.
تکلیف است که در جبهه حضور پیدا کنید.امروزه زندگی ،زمانی معنی پیدا میکند که انسان مسلمان و مومن به معاد و.... بداندکه جنگ و دفاع کردند از قران و مکتبش مسئله ای است که از زندگی اش جدا نیست.در زمانی زندگی مفهوم پیدا میکند که انسان مسلمان اسلحه اش در دست باشد و از قانون و مکتبش قران و ارمان و حیثیت و ناموسش دفاع کند.افرین بر انهایی که خدا گونه برای رضای خدا و برای دفاع از مکتب خداوند به صف دشمنان خدا حمله و یورش بردند و صادقانه و مخلصانه جان خود را تقددیم درگاه خداوند نمودند.
پدرم و مادرم در فقدان من گریه و زاری نکنید من راه خود را شناختم و به سوی ان میروم. من هم مثل شهیدان دیگر راه خود را معین کردم و به سوی ان راه می روم.پدر و مادرم اگر از من بدی دیده اید، مرا ببخشید و مرا حلال کنید،چون فرزند خوبی برای شما نبوده ام پدر و مادرم ،برایم از خدا طلب مغفرت کنید ،برایم دعا کنید تا خداوند مرا از مخلصین خود قرار دهد.
پدرم برایم نمز بخوان . پدرم و مادرم برادران و خواهرانم را به مدرسه بفرستید تا درس بخوانند و با سواد شوند. ای پدر و مادرم :فرزند شما در راهی قدم برداشته است که علی اکبر امام حسین علیه السلام برداشته است.
برادران و خواهرانم برای من گریه و زاری نکنید.برادرانم ،بعد از من اسحله ی بر زمین افتاده مرا بردارید و با دشمنان اسلام بجنگید.اما شما ای خواهرانم با کارهایتان به استکبار جهانی بگویید که ماتا اخرین قطره ی خون خودمان از اسلام و قران دفاع خواهیم کرد.
ای فرهنگیان و ای معلمان در این مورد کار شما چیست؟ ایا شما باید دست روی دست بگذارید ؟نه ،شما باید با قلمتان به امریکا بگویید که ما از این انقلاب نگهداری خواهیم کرد. ای دبیران شما باید با درس دادنتان به فرزندان این ملت شهید پرور،صدای ایت استکبار جهانی را خفه کنید.
من از دبیران می خواهم در درس دادن کوتاهی نکنند.شما باید کاری کنید که خدا از شما راضی شود نه بنده خدا. هم باید بجنگید،هم درس بدهید.امروز علم تنها به درد شما نمیخورد،باید عمل هم داشته باشید.ای دوستان ،ای رفقا ،مرا حلال کنید و از سر تقصیرم بگذرید .از خدا بخواهید تا مرا ببخشد.جنگ را فراموش نکنید.
ای ملت ایران امام را تنها نگذارید .گوش به حرف منافقان و استعمارگران ندهید.
ای ملت،همیشه هوشیار باشید ،جنگ را فراموش نکنید، اسلام را تنها نگذارید.سلام مرا به امام برسانید.و به جای من قبر امام حسین علیه السلام را بوسه بزنید.
وسلام

قاسم دراهکی 22/11/64

ارسال شده توسط کاربر عزیز وبلاگ گمنام گرامی



:: موضوعات مرتبط: آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسب‌ها: شهدای دوراهک , شهدای ایران , شهدای اصفهان , شهدای دفاع مقدس , دایرکتوری شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1161
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 18
تاريخ انتشار : دوشنبه 20 آبان 1392 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

شهید اسماعیل یوسفی

شهيد اسماعيل يوسفي متولد سال 1339 در شهر مقاوم و شهيد پرور اهواز ديده به جهان گشود و در خانوادهاي مذهبي رشد كرد. وي علاقه زيادي به اسلام داشت. و هميشه در همه جا براي اسلام فعاليت مي كرد. شهيد يوسفي چنان عشقي به امام بزرگوار داشت كه در قسمتي از وصيتنامه خونبار خود نوشته بود اول اميد من به خداست و بعد به امام امت شهيد اسماعيل سرانجام به منظور حفظ مرزهاي ميهن اسلامي و دفع تجاوز بي رحمانه مزدوران صدام به جبهه هاي نبرد شتافت. ابتدا در جبهه هاي سوسنگرد و هويزه بر عليه كفار مي جنگيد و در اوائل سال 60 به ميعادگاه شهادت خود جبهه دارخويين اعزام شد. وي در تاريخ 21/3/60 در عمليات ظفرمند فرمانده كل قوا خميني روح خدا شركت نمود و با لب تشنه به مقام رفيع شهادت دست يازيد.



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه م--ی , فرماندهی کل قوا ,
:: برچسب‌ها: شهید اسماعیل یوسفی , سردار شهید , سرداران شهید , شهدای موثر در دفاع مقدس , شهدای اصفهان , شهدای مشهد , شهدای کرمان , شهدای ایران , عملیات فرماندهی کل قوا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1151
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : جمعه 06 اردیبهشت 1392 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن


شهیدعبدالواحد نصيرپور

شهید عبدالواحد نصيرپور در سال 1345 در شهرستان مرودشت ديده به جهان گشود و در دامان و آغوشي زلال تر از آب و آيينه پرورش يافت.

هنوز بيش از چند بهار از عمر بابركتش نمي گذشت كه پا به پاي خانواده به شيراز مهاجرت كرد و دوران پرخاطره كودكي را در جوار بارگاه ملكوتي شاهچراغ گذرانيد. در هفت سالگي راهي دبستان شد و پس از گذراندن موفقيت آميز مقطع ابتدايي و راهنمايي در دبيرستان ابوذر شيراز مشغول به تحصيل گرديد. دوران تحصيل او با حركات توفنده انقلابي امت شهيدپرور مصادف بود و....



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه م--ی , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه م--ی , عملیات کربلای 1 , عملیات کربلا2 , عملیات کربلا3 , عملیات کربلا4 , عملیات کربلا5 , عملیات والفجر10 ,
:: برچسب‌ها: شهیدعبدالواحد نصيرپور , شهدای شیراز , سرداران شهید , شهدای اصفهان , شهدای دفاع مقدس , ولا تحسبن الذین , لتکونو شهدا علی الناس ,
:: بازديد از اين مطلب : 1138
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 10
تاريخ انتشار : پنجشنبه 26 بهمن 1391 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

شهید محمودسرگزی

محمود سرگزي در سال 1345 در يکي از روستا هاي زاهدان در خانواده اي متعصب و مذهبي ديده به جهان گشود وي از همان دوران کودکي فردي بسيار مؤدب و صبور و جدي بود. محمود دوران تحصيل خود را تا کلاس سوم دبيرستان در شهرستان زاهدان ادامه داد و در طول مدت تحصيل عضو بسيج نيز بود. پس از چندي با علاقه خاصي که به سپاه پاسداران داشت به عضويت اين نهاد در آمد او در بيشتر عمليات ها شرکت مي جست و هر گاه به زاهدان باز مي گشت به خانواده رزمندگان و شهدا سر مي زد. محمود در عين حال که دانشجوي سال اول دانشگاه بود هيچ گاه خود را از جبهه و جنگ جدا نديد سرانجام در عمليات «والفجر ده» در منطقه سليمانيه در سال 1366در سن 21سالگي به فيض شهادت نايل آمد.

وصيت نامه :

خداوندا شاهد باش که شهادت را مي پذيرم تا قرآن و مکتب اسلام محفوظ بماند و قوانين آن عملي گردد.



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه ز--ظ , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه ز--ظ , عملیات والفجر10 ,
:: برچسب‌ها: شهید محمود سرگزي , شهدای زابل , شهدای سیستان وبلوچستان , سرداران شهید , شهدای دفاع مقدس , شهدای اصفهان , شهدای مشهد , شهدای طالخونچه , عملیات والفجر 10 ,
:: بازديد از اين مطلب : 1173
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 44
تاريخ انتشار : سه شنبه 24 بهمن 1391 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

شهید سید یوسف ژیان صیاد(هاشمی)

بسم الله الرحمن الرحيم ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون. کساني‌ را که در راه خدا کشته شدند، مرده مپنداريد؛ بلکه زنده‌‌اند و نزد پروردگارشان روزي مي‌خورند. آري هر که به اين جهان آيد، اهل فنا خواهد بود. خوشا به سعادت کساني که اين آيه شريفه درباره آنها مصداق پيدا کند. من، سيد يوسف ژيان صياد در حاليکه در صحت کامل به سر مي‌برم وصيت نامه خويش را به شرح ذيل مذکور مي‌دارم........



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه ز--ظ , زندگی نامه م--ی , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه ز--ظ , وصیت نامه م--ی , عملیات عاشورا ,
:: برچسب‌ها: شهید سيديوسف‌ ژيان صياد(هاشمي) , شهدای خراسان رضوی , شهادت , شهدا , وبسایت شهدا , شهدای طالخونچه , شهدای اصفهان , عملیات عاشورا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1077
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 30
تاريخ انتشار : چهارشنبه 22 آذر 1391 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

سردار شهید قربانعلي عرب

عيد قربان سال 1336، در روستاي ماركده شهركرد، كودكي متولد شد كه خانواده اش به عشق مولاي متقيان و اهل بيت (ع) نام او را قربانعلي نهادند. 6 سال بعد پدر، دار فاني را وداع گفت و شرايط زندگي ، قربانعلي را از ادامه تحصيل بازداشت. او همراه خانواده به اصفهان هجرت نمود و به حرفه درب و پنجره سازي مشغول گشت. حس همدردي و بخشندگي باعث شد كه قربانعلي از همان نوجواني حاصل دسترنجش را با يتيمان و مستمندان تقسيم كند و خلق خوش و رفتار جذابش، اطرافيان را ...»....



به ادامه مطلب رجوع کنید....




:: موضوعات مرتبط: خاطرات ودلنوشته ها , خاطرات , آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه ع--ل , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه ع--ل , فرماندهی کل قوا ,
:: برچسب‌ها: شهید قربانعلی عرب , دفاع مقدس , شهدا , شهادت , اصفهان , شهدای اصفهان , عملیات فرماندهی کل قوا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1932
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 29
تاريخ انتشار : پنجشنبه 16 آذر 1391 | نظرات (2)
نوشته شده توسط : محسن


زندگينامه :

حميد در يکي از روزهاي زيباي سال 1336 در جمع گرم و صميمي خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. از همان کودکي عشق به معارف الهي و علوم ديني در وجودش موج ميزد. انديشه والاي حميد و علاقه او به همنوع سبب شد که او هميشه در کارهاي فرهنگي پيشقدم باشد و در جهت رشد فکري و معنوي دوستان و آشنايان و به خصوص افراد بي بضاعت و مستضعف تلاش مي کرد .با اينکه سن و سالي نداشت اما در داير نمودن کتابخانه بلال در نزديکي محل زندگي خود نقش بسزايي را ايفا کرد.پس از مدتي به خدمت سربازي اعزام شد ،او که همواره در راه حق و حقيقت گام برمي داشت با شنيدن پيام تاريخي امام مبني بر فرار سربازان از سربازخانه ها، با وجود اينکه در مرخصي بود دوباره به پادگان بازگشت تا با راهنمايي و ارشاد ،همرزمان بيشتري با خود همراه سازد و در اين کار نيز موفق شد. پس از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي به اصفهان بازگشت و چند ماه باقيمانده خدمت را زير پرچم جمهوري اسلامي شروع نمود. اما شرايط حساس و پر خطر اوايل انقلاب اين سرباز مخلص راه حق را بر آن داشت که براي خدمت بيشتر به جمع سبزپوشان سپاه بپيوندد و در اردوگاه باغ ابريشم مشغول به خدمت شود .پس از مدتي يک دوره کوتاه کار با سلاح س

نگين را ديد و مشتاقانه به جبهه هاي نبرد براي دفاع از حريم کشورش شتافت.آگاهي سياسي حميد فوق العاده بود و همواره خطر بني صدر را به ياران و همرزمانش گوشزد مي کرد و پس از خلع او توسط امام (ره) سرنگوني اين بت جديد را به دوستانش تبريک گفت.

سرانجام در عمليات همنام با پيرو مقتدايش يعني فرمانده کل قوا خميني روح خدا در روز بيست و سوم خردادماه سال 1360 ،پاسدار 24 ساله عاشق روح الله در حاليکه فرماندهي قسمتي از عمليات را بر عهده داشت در جبهه دارخوئين به خون سرخ خويش غلطيد و روح پاکش به ديدار حق شتافت.

شهادت

وصيت نامه :

امشب شب يازدهم عاشوراي حسيني است و اگر خدا توفيق بدهد ،من چند روز ديگر عازم جبهه جنگ يعني آماده جهاد در راه خدا و اسلام هستم. البته اگر لياقت آن را داشته باشم که در راه اسلام جان بي ارزش خود را فدا کنم. من اين راهي را که انتخاب کرده ام با دل و جان بوده به همين خاطر دلم مي خواهد که اگر قابليت آن را داشتم و به درجه رفيع شهادت نايل آمدم نکاتي را ذکر کنم که براي شادي روح من اين نکات را انجام بدهيد، توجه کنيد که بايد مثل پدري که به فرزندان خود وصيت مي کند، وظيفه شرعي آن فرزندان است که به آن عمل کنند .اگر نکنند مسؤول هستند و بايد جوابگوي خداوند باشند…. خواسته هايي که من دارم سه چيز است که از شما يعني پدر و مادر و مادربزرگم، برادران و خواهران خواهش مي کنم و از شما تقاضا مي کنم که حتما به اينها عمل کنيد….

اولي اينکه عزاداري نکنيد منظورم گريه کردن است يعني گريه نکنيد بايد به خودتان تسلط کامل داشته باشيد، مخصوصا پدر و مادرم.

دوم اينکه بعد ازمرگ من يعني حداکثر تا چهل روز بعد ديگر به هيچ وجه رضايت ندارم که هيچ يک از اعضاي خانواده ام لباس مشکي و تيره بپوشند.

سوم اينکه بعد از مرگ من مراسمي که مي خواهيد بگيريد تشريفاتي نباشد و پولي را که مي خواهيد صرف تشريفات بيجا کنيد آن را صرف جنگ زدگان و بچه هاي يتيم بکنيد.

اميدوارم که بخواهش فرزند خود عمل کنيد و موجب رضايت و خشنودي روح فرزند خود شويد. من اين نامه را با خط خود و در سلامت کامل نوشتم و اميدوارم که خداوند شما را در راه خدا و دفاع از اسلام پيروز بگرداند و هدف شما چيزي جز خدا نباشد . اميدوارم هرکدام از شما که ناراحتي از من داريد ببخشيد و از خدا بخواهيد که مرا ببخشد و بيامرزد، در ضمن اگر يک موقع خداي ناکرده از جانب من به پدر و مادرم خطايي سرزده که موجب ناراحتي آنان شده آنها گذشت کنند و مرا ببخشند.




:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه ز--ظ , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه ز--ظ , فرماندهی کل قوا ,
:: برچسب‌ها: حمید شهیدی , شهادت , وصیت نامه , شهدا , کتابخانه بلال , اصفهان , شهدای اصفهان , زندگی نامه , عملیات فرماندهی کل قوا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1276
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 15
تاريخ انتشار : دوشنبه 13 آذر 1391 | نظرات (0)
پذیرش تبلیغات
ليست
       
خاطرات ودلنوشته ها
آشنایی با شهدا زندگی نامه
آشنایی باشهدا وصیت نامه
شهدای دیزیچه
موضاعات متفرقه
شهدای شهر طالخونچه
شهدا-عملیات
شهدای رهنان

شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات

سلام مهمان گرامي؛
خوش آمديد ،لطفا برای حمایت اطلاعاتی ما
معرفي شهداي شهر ومحل خود در سايت عضو شويد
باتشکر مديريت سايت

عضويت در سايت